آنچه نامشخص است رویکرد مذاکراتی دولت جدید است. اگر ایران به دنبال کنار گذاشتن آنچه تا به حال در وین در مورد آن توافق شده و بازگشت به نقطه صفر جهت امتیازگیری بیشتر از امریکا با اهرمهای بیشتری که تهران در این فاصله از طریق پیشرفتهای هستهای به دست آورده باشد، نتیجه قطعا بنبست دیپلماتیک خواهد بود.
اگر امریکا حاضر به دادن تضمین در مورد پایبندی ابدی به برجام نشده علت را باید در ماهیت برجام به عنوان یک تفاهم سیاسی بازگشتپذیر و نه یک توافق الزامآور ابدی جستوجو کرد. اگر هدف رسیدن به توافقی است که همه تحریمها را در برگیرد و لغو آنها توسط کنگره امریکا و نه تعلیق تحریمهای هستهای توسط رییسجمهور امریکا را شامل شود، باید برجام را کنار نهاد و توافقی جامع را از صفر مذاکره کرد و نهایتا آن را به تصویب مجلس شورای اسلامی و کنگره امریکا رساند.
اگر این مذاکره همزمان با پیشرفتهای هستهای صورت بگیرد، دیر یا زود باید منتظر بازگشت تحریمهای چندجانبه اروپا و تحریمهای بینالمللی سازمان ملل هم بود. چین و روسیه هم در شرایطی که ایران با دنبال کردن خواستههای حداکثری مقصر شناخته شود، احتمالا رفتاری مشابه سالهای نخست ریاستجمهوری آقای احمدینژاد را در پیش گرفته و از تحریمهای بینالمللی حمایت خواهند کرد.
از همین رو است که همچنان کمهزینهترین گزینه احیای برجام و سپس ادامه گفتگوها برای رسیدن به توافقی است که کاستیهای برجام را با توجه به تجربه چند سال گذشته نداشته باشد و از تضمین بقای بیشتری برخوردار باشد.
فرجام برجام ارتباط تنگاتنگی با اولویت دوم که تنشزدایی در منطقه است، دارد. به نظر میرسد دولت آقای رییسی معتقد است که میتوان موضوع برجام و ارتباط با کشورهای منطقه را از هم جدا کرد.
ولی اگر چرخه تقابلی هستهای که در دوره آقای احمدینژاد شاهد آن بودیم یا تنشهایی که در سال ۱۳۹۸ در خلیج فارس، یمن، عربستان و عراق در چارچوب رویارویی بر سر سیاست فشار حداکثری رخ داد را به خاطر بیاوریم، دشوار است تصور کنیم که تنشزدایی با کشورهای منطقه که اکثرا متحد غرب هستند و تنشافزایی با غرب بر سر مساله هستهای به صورت توامان عملی باشند.
ممکن است که برخی کشورها از مدل امارات متحده عربی که پس از حملهای که به چند کشتی در بندر فجیره در سال ۱۳۹۸ از در گفتگو با ایران در آمد، پیروی کنند، اما بهبود جدی روابط اقتصادی و سیاسی در شرایطی که ایران و غرب علیه یکدیگر خنجر کشیدهاند به مثابه جنباندن حلقه اقبال ناممکن است. نهایتا اینکه اولویت توازن در روابط با شرق هم مرتبط با دو اولویت نخست است.
در سالهای اخیر تحریمها ایران را از لحاظ اقتصادی و سیاسی به سمت چین و روسیه سوق دادهاند. اما این دو کشور با توجه به محدودیت گزینههای ایران روابطی نامتوازن را با تهران در پیش گرفتهاند. با وجود اینکه چین با ایران توافقی ۲۵ ساله امضا کرده، عملا سطح سرمایهگذاریاش در ایران به مراتب از کشورهای دیگر کمربند ابریشم کمتر است و همچنان دسترسی ایران به منابع مالیاش در این کشور را محدود کرده است.
در سوی مقابل روسیه با وجود همکاری تاکتیکی با ایران در روسیه غالبا چشم بر حملات اسراییل علیه منافع ایران در سوریه میبندد و از هیچ اقدامی جهت تضعیف نفوذ ایران در این کشور دریغ نمیکند.
احیای برجام و برقراری مجدد سطحی قابل قبول از روابط با غرب میتواند یک موازنه مناسبتر در روابط ایران با این دو کشور برقرار کند.
*مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران
منبع: روزنامه اعتماد