یوسف مولایی استاد حقوق بینالملل در دنیای اقتصاد نوشت: با نزدیک شدن به پایان دولت روحانی که برجام در دولت او حاصل شد، چند پرسش بنیادین مطرح است که برای پیشبینی سرنوشت احیای برجام نیاز است به آنها پاسخ داده شود.
پرسش نخست؛ آیا با روی کار آمدن دولت جدید، تغییری در تیم و استراتژی مذاکرات وین به وجود خواهد آمد؟
به نظر میرسد درمورد استراتژی و سیاستهای کلان ایران، هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد، زیرا در کشور ما تصمیمگیری درباره برخی موضوعات بهصورتی است که نقش دولت خیلی تعیینکننده نیست. در سیاستهای کلان بینالمللی، این نهادهای بالادستی دولت هستند که تصمیم میگیرند و با این نگاه میتوان گفت در دولت جدید هم استراتژی و سیاستهای کلان دنبالشده در مذاکرات وین، تغییر عمدهای نخواهد داشت.
پرسش دوم؛ آیا توافق در دولت دوازدهم انجام میشود یا امضای توافق به دولت بعدی موکول خواهد شد؟
پیشبینی این موضوع بسیار دشوار است، به دلیل اینکه پیشرفتهای زیادی در مذاکرات وین حاصل شده، اما هنوز مواردی باقی مانده که به نظر میرسد با توجه به مطالبات جدیدی که در این مذاکرات مطرح است، قطار بازگشت به برجام از ریل اصلی خارج است. بهطور مثال آمریکاییها در حال حاضر بحث فعالیتهای موشکی ایران را مطرح کردهاند درحالیکه قرار نبود چنین مسائلی مطرح شود.
از آن طرف ایران روی تضمینهای حقوقی آمریکا برای اینکه به هر بهانه از برجام خارج نشود، پافشاری دارد. تصمیمگیری و حل این مسائل تازه مطرح شده، به یک اراده سیاسی نیاز دارد و خارج از اختیار و حیطه تصمیمگیری دولت است.
ممکن است با توجه به پافشاری که دو طرف روی مواضع جدیدشان دارند، امضای توافق به این دولت قد ندهد و دولت دوازدهم نتواند بحثها و اختلافات را نهایی کند. این موضوعات، احتمال اینکه احیای برجام به دولت بعد موکول شود را بیشتر میکند؛ بنابراین میتوان گفت حتی اگر دولت روحانی تمام مقدمات را برای حصول توافق فراهم کند، زمان کافی ندارد تا این تصمیم را نهایی کند. مگر اینکه تیم آقای روحانی با آقای رئیسی و تیم مذاکرهکنندهای که ایشان انتخاب میکنند، مشترکا با نظر رئیسی و روحانی بتوانند بحث را به سرعت جمعبندی کنند. ضمن اینکه اراده سیاسی بالاتر از دولت هم لازم است، زیرا تصمیمهای کلان را دولت اتخاذ نمیکند.
اگر تمام این اقدامات و فرضیهها با یکدیگر و موازی با هم در یک مسیر حرکت کنند، شاید بتوان این امکان را قائل شد که قبل از پایان ماموریت دولت دوازدهم، توافق نهایی شود. اما باتوجه به اینکه تصمیمات اساسی درخصوص برجام به کندی گرفته میشود و دو طرف در زمان تصمیمگیری ملاحظات بسیاری را رعایت میکنند، این احتمال بیشتر میرود که تصمیم نهایی به دولت بعدی موکول شود.
پرسش سوم؛ آیا توافق ایران و آمریکا به صورت یکجا انجام خواهد شد یا مرحلهای دنبال میشود؟
مقامات آمریکایی گفتهاند یا درمورد همه چیز توافق صورت میگیرد یا درمورد هیچچیز توافق صورت نخواهد گرفت. این درحالی است که مذاکره با این مواضع سازگار نیست و در مذاکرات معمولا باید انعطافهایی صورت بگیرد که توافق حاصل شود. یا همه یا هیچ معمولا در دیپلماسی معنایی ندارد. به هر حال در دیپلماسی، چانهزنیها انجام میشود و وقتی که موازنه از سوی دو طرف برقرار شد، سند تنظیم میشود و توافق صورت میگیرد.
بهنظر میرسد در جریان مذاکرات، روی محورهای اصلی کمابیش توافق شده است. از نظر آمریکا گام و اولویت نخست، بازگشت ایران به شرایط برجامی است و از نظر ایران رفع تحریمها و تعدیل تحریمهای ترامپ، اولین گام برای توافق است. این دو رکن اصلی توافق به نوعی صورت گرفته، اما موارد جدیدی طرح شده است.
به تازگی بحث بر سر این است که چه اشخاصی از لیست تحریمها خارج شوند یا بر چه اساسی تحریمها برداشته شود؟ اینکه چه کسی اول گام نخست را برای بازگشت به برجام بردارد؟ این موضوعات باید گام به گام ادامه پیدا کند؛ بنابراین باید گفت توافق به صورت یکجا معمولا به لحاظ فنی خیلی شدنی نیست. اما بسیاری از بحثها انجام شده و در محدوده این بحثهای اساسی، تا حدی توافق صورت گرفته است. قبلا هم مقامات ایرانی چند بار گفتهاند که متنی تهیه شده و آنها حتی فراتر از توافق هم پیش رفتهاند.
اما مسائلی که جدیدا مطرح شده که به نوعی ایران روی آنها حساسیت دارد، مثل فعالیتهای موشکی و در آنسو آمریکا هم درخصوص تضمین حقوقی به ایران به دلیل رد از سوی کنگره حساسیت دارد، زمان مذاکرات را طولانی کرده و حتی ممکن است مخالفتهایی صورت بگیرد که این توافق رخ ندهد.
ایران باید بپذیرد حول محور تعهدات دولت آمریکا حرکت کند. در سالهای قبل یک رئیسجمهور- همچون دونالد ترامپ- یکسری تهدیدات را ایجاد کرده است، باید پذیرفت در مناسبات بینالمللی هر کشوری هر لحظه میتواند هر توافقی را کنار بگذارد. ممکن است در این بین هزینههایی را نیز تحمیل کند. اما اینطور نیست که دولتها تا ابد به یک معاهده و یک متن حقوقی وفادار باشند؛ در حقوق بینالملل هم بحث تضمین به هیچعنوان مطرح نیست.
پرسش چهارم؛ با توجه به اینکه دو طرف گفتهاند علاقهای به مذاکرات فرسایشی ندارند، در چه صورتی ممکن است مذاکرات دو طرف پایان یابد؟
در پاسخ باید گفت، اگر دو طرف انعطاف لازم را با توجه به واقعیتها به خرج دهند و اینکه مسائل اصلی و بنیادین را از مسائل فرعی جدا و روی مسائل اصلی و بنیادی توافق کنند، دیگر بحث فرسایشی پیش نخواهد آمد.
اما این موضوع بازهم برمیگردد به اینکه طرفین چه انتظاراتی از یکدیگر دارند. اگر بخواهند کل مشکلات فیمابین حل شود که این شدنی نیست و قطعا مذاکرات به سمت فرسایشی شدن حرکت خواهد کرد. اما اگر مسائل را محدود ببینند و درخصوص مسائل اصلی و بنیادین در قالب برجام به توافق دست یابند، در این شرایط مذاکرات فرسایشی نخواهد بود. فرسایش زمانی است که چارچوبها دقیق تعریف نشده باشند و مسائل اولویتدار درست تشخیص داده نشود و روند مذاکرات بیهدف و به صورت کلی ادامه پیدا کند.
درحالحاضر فکر میکنم اگر اراده سیاسی به وجود آید تا مسائل اصلی و بنیادین برطرف شود که مساله ایران، رفع تحریمهای ترامپ است و در مورد آمریکا هم بازگشت ایران به شرایط برجامی و فعالیتهای هستهای و بهخصوص غنیسازی و کاهش غلظت غنیسازی، موضوع در نهایت جمعبندی خواهد شد و توافق صورت میگیرد. برای دوره بعدی مذاکرات توصیه من به مقامات ایرانی این است که تجربه گذشته را مرور کنند و واقعبینانه و براساس اولویتبندیها مذاکره کنند.
این یک واقعیت است در سیاست خارجی که هر دولتی که امتیازاتی بهدست میآورد بیشتر به پشتوانه قدرتی است که دارد، نه براساس خواستهها و تمایلاتش. سیاستمداران ایرانی باید نیازهای مردم ایران را بیشتر موردتوجه قرار دهند و به مطالبات مردم در حوزه معیشتی و اقتصادی بهای بیشتری بدهند تا بخشی از بلندپروازیهایی که معمولا دولتها دارند. دولتمردان باید براساس نیازهای واقعی و اولویتهای مردم ایران حرکت کنند تا سریعتر به نتیجه برسند.