صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

یازدهمین قسمت از سریال قورباغه به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی علی اسد زاده در روز دوشنبه یازدهم اسفند ماه وارد شبکه نمایش خانگی شد.
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۱ - ۱۳ اسفند ۱۳۹۹

فراروـ قسمت یازدهم سریال قورباغه به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی علی اسدزاده روز دوشنبه یازدهم اسفند ماه ۱۳۹۹ وارد شبکه نمایش خانگی شد. در خلاصه داستان این قسمت آمده است: «مشت خوردن از غریبه درد داره، از آشنا هزار درد.»

سروش در کنار رامین و در راه رسیدن به نوری لحظه به لحظه بی‌قرارتر می‌شود و کنترلش را از دست می‌دهد. مرور خاطرات ۱۲ سال پیش وقتی که نوری بی‌دست و پا ظرف چند روز به مغز متفکر و فرمانده گروه کوچک و بزهکارشان تبدیل شد، مرور و گره‌گشایی از نقشه‌ای که نوری برای دزدیدن مواد کشیده بود و سرگرم کردن سروش کند تا جایی که توانست چند روزی او را در بازداشت نگه دارد، سروش را ثانیه به ثانیه به جنون نزدیک‌تر می‌کند.

طبق نقشه رامین به سراغ استمپ می‌رود و سروش نوری را نگه می‌دارد. نوری سعی می‌کند سروش را آرام کند تا دوباره به موقعیتی برگردند که پیش از این بودند. موقعیتی که آن‌ها یک خانواده بودند. اما سروش گوشش به هیچ حرفی بدهکار نیست، اتحاددش با رامین مقطعی و برای رسیدن به قورباغه است و از کشتن رامین یا نوری یا هر کس دیگری ابایی ندارد.
رامین با دست خالی بر می‌گردد و این‌جا است که رامین و نوری به نقشه دومشان سویچ می‌کنند. در‌حالی‌که در ذهن سروش نقشه‌ی دومی وجود ندارد. نوری سروش را با ضربات متعدد چاقو می‌کشد و در‌حالی‌که دارد جان می‌دهد، آتشش می‌زند.
بدین ترتیب سروش به پایان راهش می‌رسد و رامین از یک مرحله دیگر هم جان سالم به در می‌برد. اگرچه او ترجیح می‌داد که همه کار همین‌جا و در همین مرحله تمام شود، همین که هنوز زنده است و می‌تواند نقشه بکشد و بازی کند، برایش جای امیدواری دارد...
 
قسمت یازدهم جنگ سه جانبه نوری، رامین و سروش است. گرگ‌هایی که با چشم باز در کنار هم می‌خوابند و ذره‌ای به هم اعتماد ندارند. اما در نبرد گرگ‌ها بر سر قورباغه گرگ‌های با هوش‌تر زنده می‌مانند. سروش با عصبی بودن،
کینه‌ای بودن و میل به قدرتش در بازی ذهنی نوری و رامین شکست می‌خورد. اگر او به هشدار‌های آخر نوری هم عمل می‌کرد، چنین سرنوشتی در انتظارش نبود؛ اما خشونت بی‌فکر به خشونت هوشمند می‌بازد.
 
قورباغه در ادامه داستان و قسمت‌های خوبش باز هم قسمتی جذاب و فوق‌العاده را می‌آفریند. جنگ و کشمکش میان کاراکتر‌ها در همه بخش‌ها بیننده را در مقابل تصویر میخکوب می‌کند. حتی یادآوری‌ها و فلش‌بک‌های این قسمت هم دارای کنش هستند. همیشه چیزی هست که کسی در پی یافتن و دیگری در پی پنهان نگاه داشتنش است. همیشه شخصیت‌ها خواسته‌هایی دارند که در پی دست‌یابی به آن‌ها هستند و برای رسیدن به آن به هر دری می‌زنند.
ویژگی جذاب دیگر قورباغه قابل پیش‌بینی نبودن آن است. در نبرد سه جانبه هر لحظه جای بازنده تغییر می‌کند و بیننده هم نمی‌تواند با قاطعیت از آن‌چه پبش می‌آید، حرف بزند. لحظاتی رامین و سروش دست بالاتر را دارند، زمانی رامین می‌تواند بازنده باشد و درنهایت هم سروش می‌بازد.
 
قورباغه بعد از گذشتن رامین از روی نئش سروش مسیری تازه می‌یابد. مسیری در جهت پیدا کردن خائن خانوادگی بعدی. خائنی با نسبت خونی.
ارسال نظرات