به گزارش بیبی سی، همهگیری ویروس کرونا یک چیز را مشخص کرده است: هماهنگ کردن رفتار کل یک جامعه کار بسیار سختی است - حتی وقتی پای مرگ و زندگی در میان باشد.
مثلا برخورد مردم با برنامه واکسیناسیون را در نظر بگیرید. اگر اکثر مردم حاضر نشوند که واکسن کووید-۱۹ را دریافت کنند، پایان این همهگیری ناممکن خواهد بود. در عین حال بعید است که واکسیناسیون در حکومتهای دموکراتیک اجباری شود. اما در سطح جهان مقاومت قابل توجهی نسبت به واکسن دیده میشود. اگر تعدادشان از حدی بیشتر شود، راه خروج از بحران از طریق واکسیناسیون مختل خواهد شد.
این رویه به شکلهای مختلف در ماههای گذشته تکرار شده است: مقامات بهداشت عمومی و سیاستمداران در مقاطع مختلف سعی کردهاند که مردم را راضی کنند که برای سلامت خودشان و اطرافیانشان هم که شده از ماسک استفاده کنند و فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند. خیلیها این توصیه را پذیرفتهاند، ولی بعضیها هم در برابر آن مقاومت میکنند.
اطلاعات غلط درباره واکسن و پوشاندن صورت، درمانهای بیتاثیر، و شایعات بیاساس راجع به منشاء کووید-۱۹ ایجاد هماهنگی رفتاری در جامعه را بسیار سخت کرده است.
زندگی در عصر پساحقیقت به این معنی است که رساندن اطلاعات دقیق به مردم روز به روز سختتر میشود. به زبان دیگر، حتی اگر واضح باشد که برای نجات دنیا چه کار باید کرد، وجود یک فضای اطلاعاتی غیر مطمئن و منحط ممکن است مانع از اجرای آن شود.
اگر امنیت خانه به معنی محافظت از اموالمان باشد، امنیت مالی به معنی محافظت از پولمان باشد، و امنیت ملی به معنی محافظت از کشورمان باشد، امنیت معرفتی نیز به معنی محافظت از دانشمان است.
با این اوصاف، امنیت معرفتی شامل این مسائل میشود: کسب اطمینان از آگاهی واقعی به چیزهایی که میدانیم، توان تشخیص ادعاهای غلط و بیمدرک، و ایجاد سامانههای اطلاعاتی مقاوم در برابر «تهدیدهای معرفتی» مانند اخبر جعلی.
در ادامه نگاهی خواهیم داشت به چهار روند کلیدی که امنیت معرفتی را تهدید میکنند و برخورد با بحرانها و چالشهای مهم را سختتر.
اندیشمندان حتی در قرن سیزدهم - یعنی پیش از اختراع دستگاه چاپ در اروپا - نیز از چرخش اطلاعات بیش از حد شکایت داشتند. وینسنت بیاوایس، راهب دومینیکن، در ۱۲۵۵ میلادی از «کتابهای بیشمار، کوتاهی وقت و لغزندگی حافظه» مینوشت.
اما اینترنت حجم هنگفتی از اطلاعاتی را که به راحتی تایید نمیشوند در دسترس همگان قرار داده است. تشخیص درست از نادرست کار سختی است. ما نمیتوانیم به اندازه کافی به همه این موضوعات توجه کنیم.
اطلاعات هنگفت و کمبود توجه به این معنی است که دولتها، خبرنگاران، نمایندگان منافع مختلف و دیگران باید بر سر گوش و چشم مردم با یکدیگر رقابت کنند. متاسفانه، برخی از کارآمدترین روشهای جلب توجه احساسات و باورهای فعلی مردم را هدف میگیرند، و منابعی که از این روشها استفاده میکنند هیچ علاقهای به حقیقت ندارند.
یکی از پیامدهای نگرانکننده این کمبود توجه ایجاد حبابهای تصفیهکننده است، روندی که باعث میشود مردم فقط با عقاید فعلی خود برخورد داشته باشند و نظرات مخالف را نبینند.
مردم در برخورد با اطلاعات بیش از حد به طور طبیعی به کسانی که شبیه خودشان فکر میکنند بیشتر توجه میکنند و کمتر سراغ چهرههای ناشناخته میروند. شبکههای اجتماعی به ما اجازه میدهند که راحتتر گروههایی تشکیل دهیم که بر اساس عقاید و ارزشهای مشترک ایجاد میشوند.
پیامد معرفتی این حبابهای تصفیهکننده به «عقلانیت محدود» معروف است. دسترسی به اطلاعات پایه و اساس استدلال و تصمیمگیری خوب است، لذا محدود کردن اطلاعات ورودی با سنگر گرفتن در این حبابها توان استدلال خوب را کاهش میدهد.
پخش و دسترسی به اطلاعات از هر زمانی راحتتر شده است. اما جنبه منفی این تحول این است که میتوان از همان فناوریها برای انتشار اتفاقی یا عمدی اطلاعات غلط یا گمراهکننده نیز استفاده کرد.
بازیگرانی (افراد، سازمانها، یا حکومتها) که عمدا اطلاعات را دستکاری میکنند تا دریافتکنندگان این اطلاعات را گمراه کنند و عقاید غلط را بینشان ترویج دهند «دشمن» نامیده میشوند. هدف دشمن ترغیب مردم به تصمیمگیری بر اساس اطلاعات غلط یا گمراهکنننده است. برای مثال، یک کارزار سیاسی شاید از فناوری ویدیویی جعل عمیق برای تولید محتوایی استفاده کند که برای یک کارزار سیاسی دیگر مضر است و میتواند در نتیجه انتخابات تاثیر بگذارد.
از طرف دیگر، بازیگرانی که اتفاقی یا با نیت خیر اطلاعات غلط پخش میکنند «خطاکار» نامیده میشوند. برای مثال، یک پژوهشگر واکسن که از تاثیرات جانبی و بیاعتمادی به مقامات بهداشتی نگران است شاید در یک مصاحبه با نیت خیر حرف ترسناکی بزند که در ادامه با پخش شدن در شبکههای اجتماعی باعث بروز یک کارزار مخالفت با واکسیناسیون فراگیر شود.
انسانها به طور طبیعی میتوانند تصمیم بگیرند که به چه کسی اعتماد کنند و به چه کسی اعتماد نکنند. برای مثال، هر چه تعداد کسانی که گفتههای یک شخص را باور میکنند بیشتر باشد، احتمال اعتماد ما هم به او بیشتر میشود. یا این که احتمال اعتماد ما به عضوی از اجتماع خودمان بیشتر است - چرا که نشان میدهد منافع و ارزشهای مشابهی با ما دارند. ما در عین حال از زبان بدن، لحن بیان و سبک سخنرانی برای سنجش صداقت استفاده میکنیم.
اما میتوان این بینش را با برخی از فناوریهای مدرن به خطا انداخت. برای مثال، حبابهای تصفیهکننده میتوانند عقاید اقلیت را بیشتر در معرض دید قرار دهند و کاری کنند که عقاید اکثریت به نظر برسند. شکی نیست که برخی نظرهای اقلیت باید در معرض دید قرار بگیرند، اما عادیسازی و محترم جلوه دادن روایتهای افراطی و مضر کاری مشکلآفرین است.
همچین میتوان از فناوری برای گمراه کردن این بینشهای ناخودآگاه استفاده کرد. برای مثال، ویدیوهای جعل عمیق به گونهای ساخته میشوند که در آنها از نشانههایی که شک ما را برمیانگیزند خبری نیست.
دسترسی به اخبار کامل و متوازن برای کسانی که دنبال چنین چیزی میگردند از همیشه آسانتر است. اما رسیدن به آگاهی معمولا مستلزم داشتن وقت و منابعی است که از توان بیشتر مردم خارج است.
مساله کلیدی در برخورد با چالشهای پیچیدهای مثل کووید-۱۹ این است که بپذیریم توصیههای بهداشتی منطقی و واکسن بیخطر کفایت نمیکند. مردم باید به راهحلها و طراحان این راهحلها هم اعتماد داشته باشند.
یکی از بدترین اتفاقاتی که ممکن است بیافتد ایجاد «حباب معرفتی» است. در چنین آیندهای، توانایی عموم مردم برای تشخیص حقیقت از دروغ کاملا از بین میرود. اطلاعات به راحتی در دسترس است، اما مردم نمیتوانند بفهمند چیزی که میبینند، میخوانند یا میشنوند قابل اتکا است یا نه. در چنین شرایطی، همکاری اجتماعی برای حل بحرانهایی ماننده همهگیری غیرممکن خواهد بود. کووید-۱۹ نشان داده است که ما فاصله زیادی با این آینده ترسناک نداریم.