صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

افشین علا در مورد حاکمان عرب شعری را سرود و امروز در پیامی رهبر انقلاب از این سروده تقدیر کردند و فرمودند شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید بسیار بجا و به موقع بود.
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۰ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۹

افشین علا در مورد حاکمان عرب شعری را سرود و امروز در پیامی رهبر انقلاب از این سروده تقدیر کردند و فرمودند شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید بسیار بجا و به موقع بود.

به گزارش تسنیم، افشین علا از شاعران شناخته شده کشورمان چند روز گذشته پس از امضا توافقنامه حاکمان امارات و رژیم صهیونیستی شعری خطاب به حاکمان عرب سرود که امروز از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت.

متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به این شرح است: "شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید، بسیار بجا و به موقع بود. دست شما درد نکند."

متن شعر بدین شرح است:

به حاکمان عرب

شیری که برازنده فخر است و مباهات
سید حسن است آیا یا شیخ امارات؟

این داده چو قواده به عشرتکده، رونق
آن گشته ولی قائد احرار به شامات

آن پخته سخن گوید با تکیه به قرآن
این خام ولی چون شتران، حامل تورات

آن لرزه درافکنده به ارکان تل آویو
این با تن لرزان شده پنهان به عمارات

ای شیخ! کنی تکیه به قومی که خداوند
از دوستی‌اش کرده تو را نهی به آیات؟

این نهی، ندیدی و نخواندی تو به قرآن؟
یا خوانده‌ای از وحی، فقط لفظ و عبارات؟

هش دار و بپرهیز، از این غده ی بدخیم
جز ننگ چه بخشید مناخیم به سادات؟

سید حسن از چیست که بی سلطنت و کاخ
خورشید عرب گشته و حکام چو ذرات

زیر قدمش له شده است ارتش صهیون
با آن همه جنگنده و آلات و مهمات

آیا نکنی شرم ز لبنان و فلسطین؟
آیا نشنیدی تو ز آیات و روایات؟

ایران چه بدی کرد به اعراب و به اسلام؟
کز کینه او کور شدی، کور به کرات!

بحرین و عراق و یمن و شام چرا سوخت؟
در آتش بدخواهی‌ات ای شیخک بدذات!

آیا نرهاندند نوامیس عرب را
سید حسن و قاسم و یاران ز بلیات؟

خنجر زدی از پشت به اعراب و نشستی
با مرتکب آن همه کشتار و جنایات

با قاتل کودک کش صبرا و شتیلا
با جانی نفرین شده در ارض و سماوات

یکباره عقال از سر بی عقل بیفکن
خو کن چو جهودان به عرق چین و کراوات

بیهوده مکش فیل دبی را به رخ ای شاه!
وقتی که ز سرباز یمن هم شده‌ای مات

حیثیت خود دادی چون با ثمن بخس
حقانیت فارس شد از خبث تو اثبات

شاهان عرب، طایفه ی لوط و ثمودند
هم بنده ی عزی و منات و هبل و لات

خون عرب است آیا ای مردنمایان!
این ننگ که بر دامن تان مانده ز عادات؟

هم قدس ز کف داده و هم مکه و یثرب
جز غرب ندارید دگر قبله حاجات

در عقد تل آویو در آیید از این پس
بودید چو یک عمر، عیالات ایالات

ای قوم عرب! غیرت اجدادی تان کو؟
بودند نیاکان شما اهل فتوحات

تکرار مبادا شود اندوه فلسطین
تا چند برد غرب، از این منطقه، سوغات؟

دزد است در این قافله، تا چند تغافل؟
موش است در این مزرعه، تا چند مماشات؟

تند است چرا این همه توفان تجاوز؟
کند است چرا این همه شمشیر مجازات؟

خواند همه را قدس به یاری، ز چه خوابید؟
اقلیم عرب گشته چرا خانه ی اموات؟

با این همه، ای غرب! بپرهیز که دارد
این بادیه، بس خار مغیلان و نخیلات

دل خوش مکن ای خصم به ویرانی بیروت
مکرون! مکن از مکر، گذر سوی خرابات

لبنان نکند روی خود از پارس به پاریس
چون دیده از او خیر فراوان، ز تو آفات

سوزنده قانا شده دلسوز شهیدان!
غارتگر شبعا شده همدرد جراحات!

ای ننگ به هر کس که شود خام تو ای خصم
ای وای به شیخی که کند با تو ملاقات

قوم عرب و اهل خلیج کهن فارس
هیهات که ذلت بپذیرد ز تو، هیهات

آینده از آن یمن و غزه و قدس است
ای غرب به هش باش! رسد روز مکافات...

ارسال نظرات