یک کاربر ارزشی به حامیان رائفیپور توصیه کرده که حتما چند یادداشت و گزارشی را که روزنامه فرهیختگان درباره او نوشته است، بخوانند.
به گزارش شرق، برخی معتقدند که حذف رائفیپور در جریان اصولگرایی کلید خورده است. برخی دیگر هم معتقدند آش آنقدر شور شده که بخشی از جریان اصولگرایی را وادار به واکنش کرده است؛ تاجاییکه رسانهای مانند تسنیم اقدام به بازنشر کامل مطلب جنجالی روزنامه فرهیختگان میکند.
جریانی که رائفیپور از آن برخاسته، ازسویش حمایت میشود و بخش زیادی از حامیانش هم به این جریان تعلق دارند. همهچیز به نظر عادی بود تا روزی که روزنامه فرهیختگان در یک پرونده مفصل موشکافانه شروع به نقد روش، منش، تحلیلها و دانش علیاکبر رائفیپور کرد. دانشگاه آزاد بعد از فوت هاشمیرفسنجانی دچار تحولاتی در ترکیب ریاست و اعضای هیئتامنایش شد و خط سیاسی مدیریت آن بهطورکامل تغییر کرد.
این تحولات به زیرمجموعههایش، یعنی روزنامه فرهیختگان و خبرگزاری آنا، هم رسید و دربست در اختیار اصولگرایان قرار گرفت. اینکه چه شده یک روزنامه اصولگرا علیه رائفیپور دست به چنین خودانتقادیای زده است البته به زمان و نشانههای بیشتری نیاز دارد.
رائفیپور تاکنون به هیچیک از گزارههای مفصلی که در انتقاد به او منتشر شده واکنش نشان نداده، جز یکی که مربوط به انتشار محتوایی محرمانه بوده است. یکی از مواردی که در پرونده فرهیختگان به آن اشاره شده بود انتشار محتوای ایمیل کاوه مدنی ازسوی رائفیپور در سخنرانیهایش بود؛ مواردی که قاعدتا دسترسی به آن برای یک فرد یا حتی یک پژوهشگر ساده ممکن نیست.
پیش از این، بارها این شائبه مطرح شده بود که مؤسسه «مصاف»، متعلق به رائفیپور که تظاهر میکند یک اندیشکده مستقل متعلق به بخش خصوصی است، در اصل و غیرمستقیم بازوی نهادی خاص است که با پوشش کار فرهنگی- اندیشهای، خطوربط خاصی را پیش میبرد. منابع مالی این مؤسسه مشخص نیست و مدیر سایت مصاف فردی است به نام امیرحسین رائفیپور که معلوم نیست چه نسبتی با علیاکبر رائفیپور دارد.
این فرد رئیس هیئتمدیره «مهندسین صنعت اراده فردا» و عضو هیئتمدیره «ماشینسازی صدر ایرانیان فردا» است. او همچنین رئیس هیئتمدیره میعاد مهر مهدوی هم هست. در مؤسسه مصاف این واحدهای درسی تدریس میشود: «واحد مهدویت، واحد معماری و شهرسازی، واحد سیاسی و دشمنشناسی، واحد امنیت غذایی، واحد موسیقی، واحد اقتصاد، واحد فِرَق و ادیان، واحد آموزش رسانه، کانال مصاف، واحد سلامت، واحد بینالملل و واحد خانواده».
در مطلب روزنامه اصولگرای فرهیختگان که زیرمجموعه دانشگاه آزاد اداره میشود، غیرمستقیم به عقبه مؤسسه مصاف و حامیان و روابط رائفیپور اشاره شده است. حالا در نوشته همین روزنامه، نحوه دسترسی رائفیپور به اطلاعات محرمانه، ازجمله محتوای ایمیل کاوه مدنی، زیر سؤال رفته است.
پاسخ رائفیپور به این پرسش و دهها سؤال دیگری که فرهیختگان درباره او طرح کرده سربالاست؛ شبیه پاسخهایی که احمدینژاد به پرسشها میداد و با طرح یک پرسش دیگر از زیر پاسخ فرار میکرد. رائفیپور پاسخ نداده چگونه به ایمیلهای محرمانه دسترسی پیدا کرده است، فقط شاکی شده که چرا ازسوی یک روزنامه انقلابی دراینباره مورد پرسش قرار گرفته است.
او در توییتی نوشته است: «اینکه این دولت امنیتی یا به عبارتی امنیتیهای دولت و رسانههایشان در ماجرای جاسوسان محیطزیستی دل خوشی از بنده نداشته باشند، قابل درک است! اما اینکه سخنان جاسوس فراری کاوه مدنی درباره ایمیلهایش از یک رسانه انقلابی (فرهیختگان و تسنیم) بازتاب یابد عادی نیست و عین خیانت است».
مسعود فروغی، سردبیر فرهیختگان، در پاسخ به او در رشتهتوییتی نوشت: «جناب رائفیپور ناخواسته کل نقد فرهیختگان به خودش را تأیید کرد، ما در یادداشتها موارد متعددی از تناقضها و کمعمقبودن مطالب ایشان را نقد کرده بودیم. او البته بدون اینکه متن را بخواند از بازتاب سخنان جاسوس فراری در فرهیختگان خبر داده و آن را خیانت نامیده!
درحالیکه اساسا متن چیز دیگری است، گفته شده بود: اینگونه افشاگریها و انتشار ایمیلهای محرمانه وظیفه دستگاه رسمی امنیتی است و اگر یک سخنران اخبار امنیتی را افشا کند، جرئت معارضه فکری با او گرفته میشود، همین کاری که در واکنشهای اخیر دیده شد.
برخی دوستان آقای رائفیپور در مقام نفی نقد او میگویند که او ۱۶ ساعت در روز مطالعه میکند. صرفنظر از اینکه آیا چنین استدلالی پذیرفته است یا خیر، انتظار داشتیم ایشان ابتدا ۱۶ دقیقه وقت بگذارد و مطلب را درست بخواند و سپس دیگران را خائن بنامد».
حامیان رائفیپور البته در شبکههای مجازی بسیار فعال بودهاند و شروع به حمله کردهاند. البته این چیزی نبود که از ذهن نویسنده مطلب فرهیختگان پنهان بماند و به عواقب لشکرکشی حامیان «استاد» در انتهای همان مطلب اشاره کرده بود. حامیان رائفیپور همانند استاد خود، گردانندگان فرهیختگان را عناصری مشکوک خواندهاند که از جاسوسان حمایت میکنند و با نسبتدادن عنوان «مسئولان دفتر ولایتی» به روزنامه فرهیختگان، سعی کردهاند ماجرا را به برخوردی شخصی یا دستوری از بالاتر تقلیل دهند.
شاید هم به قول برخی در اتاق فکر بخشی از جریان اصولگرایی پای مصلحتی بزرگتر در میان است وگرنه علیاکبر رائفیپور همان است که بود و همانها را میگوید که گفته بود، اما همواره ازسوی همتایان اصولگرایش تمجید شده بود.
برخی معتقدند برخورد با رائفیپور در ادامه یا بخشی از همان دعوای قدرت درون اصولگرایی است که در سالهای اخیر بهویژه خودش را در بزنگاههایی مانند انتخابات نشان داده است؛ وقتی رسایی از پشتپردههای اصولگرایان سخن میگوید و یامینپور از زدوبندهای اصولگرایان گلایه میکند.
نمونه دیگر آن دعوای ریاست مجلس یا تلاشی که برای حذف قالیباف از فهرست تهران صورت میگرفت. برخی دیگر هم به اظهارات عجیب و نسنجیده اخیر رائفیپور در ماجرای کرونا اشاره میکنند که همگی نادرست و اشتباه و بیاساس از آب درآمد. شاید بخشی از جریان اصولگرایی نگران از بههمبافیهای رائفیپور و سرانجامِ آن در میان مخاطبانش است؛ به همین دلیل هم تیتر «مصاف عقلانیت» را برمیگزیند تا درباره عقلانیتزدایی در سخنرانیهای رائفیپور هشدار دهد.
برخی دیگر هم معتقدند این فضای مرید و مرادپروری که او برای خود ایجاد کرده و سیلی از مخاطبان متعصب را پدید آورده، خطرناک است؛ سیلی که ممکن است زمانی از دسترس و کنترل خارج شود. اصولگرایانی که تجربه جریانی پوپولیستی با حمایت از احمدینژاد را در سال ۸۴ دارند، دیگر دنبال یک غافلگیری جدید نیستند.
رائفیپور زمانی در وصف امیرحسین تتلو، خواننده رپ که اخیرا صفحه اینستاگرامش بهدلیل پیشنهادهای جنسی به دختران خردسال ازسوی اینستاگرام مسدود شده است، گفته بود: «به حالت غبطه میخوردم». غبطه رائفیپور از این بابت بود که تصور کرده بودند تتلو قرار است اصولگرا شود!
فردی میگفت: زمانی از رائفیپور سؤال شد چرا تحلیلها و نقطهنظراتش در گعدههای خصوصی اینقدر با فضای سخنرانیهای عمومیاش تفاوت دارد و در میان جماعت محدود و خاص سخنانش روشنفکرانهتر و عقلانیتر است که او پاسخ داده بود آن حرفها را برای مردم میزنم.
عباس سلیمینمین در سرمقاله همان شماره فرهیختگان درباره رائفیپور نوشته بود: «زمانی نزدیکان احمدینژاد او را بهعنوان یکی از سرداران امام زمان معرفی کرده بودند. آنچه امروز موجب میشود که جوان سخنوری از ارتباط امام عصر (عج) با خود در رؤیا در محفل عمومی سخن گوید، الگوگیری از همان پدیده عوامفریب است که ذکر آن رفت...».
خودش شاید صد بار گفته اصولگر نیست...
و...
اول تحقیق کنید ۲ تا حرفاشو گوش بدید بعد انتقاد کنید یا هر چی...
آدم یاد عملیات روانی که سر کوفیان در آوردن می افته...
بس کنید ناجوانمردا
خیلی باحالین اصلا تابلو نیست که دارین استاد رو میزنید
فراموش نکنیم این عنوان را برای شخصیت هایی هم چون آیه ا.. مطهری ، آیه ا.. مفتح ، آیه ا.. جوادی آملی و ... به کار می گرفته ایم. لطفا حرمت عنوان استاد را رعایت کنیم.
یعنی میخای بگی مثل اون نجومی بگیران بی درد یا اون وزرای کاخ نشین که ثروت چند هزار میلیاردی دارن و خانوادگی تو کار وارداتن ، استاد هم اموالش رو بنام بقیه اعضای فامیل میزنه؟؟؟؟ از تهمت زدن به یه مسلمون چی بهتون میرسه جز آتش جهنم.
در ضمن این که عجیب سر مسئله زدن رائفی پور همتون هم قسم شدین . چپ و راست ، اصلاحطلب و اصولگرا . معلومه که از افشاگری های رائفی پور و روشنگری هاش همتون سوختین چون منافعتون به خطر افتاده. کاش سر مسائل مهمتر یعنی مسائل معیشتی مردم ، فرهنگ و هنر کشور ، کرسی های نظریه پردازی ، براندازان و .... نیز هم قسم میشدین.
سانسورچی منتشر کنی هااااا
دوماا رائفی پور طرفداراشو با فرهیختگان و تسنیم بدست نیاورده که بخاد اینجوری از دست بده.
سوما بحث حذف نیست. این جنجال های سلیمی نمین به ریاست دانشگاه آزاد مربوط میشه.
چهارما روحانی تون یه جو گند زده که الآن اسم رائفی پور کنار احمدی نجات بیاد ، باعث تبلیغ رائفی پور میشه.......
تازه آمدگان سخنانِ پیشکسوتان را می دزدند و با آب و رنگی تازه به نام خود می زنند. نمونه اش جنابِ رائفی پور که از راه نرسیده بر سر خوانِ "موعود" رفته و گفته هایِ سه دهه پیش من و امثالِ من را به نامِ خود کرده . بی توجّه به آن که نقدِ "آرماگدون" از قلّه نوشته های من سَر بر آوَرد و بَهمَنِ "جنگ" از تپّه او سقوط کرد !
جنابِ رائفی پور را از نزدیک ندیده ام ، ولی فشارِ کلامش را بر اعصابِ خود احساس کرده ام. از جمله کلامِ اخیری که در ستایش "حزبِ کمونیست چین" بر زبان رانده اند و "گمشو بیرونی" که به مخالفان جناحشان حواله داده اند ! سخن از گم شدن و بیرون رفتنِ مخالفان جناح رائفی پور از ایران است ، تا که حاکمیت یکپارچه شود و هِگِل (همکار فیلسوفِ من) به تریادِ "تز و آنتی تز و سنتز" پایان دهد. غافل از آن که اصولگرایان خود به چند پاره تقسیم شده اند و گریبانِ یکدیگر را چاک داده اند! چه به قول هراکلیتوس ( رفیقِ دیگر بنده !) تضادّ و درگیری خمیر مایه اصلیِ جهان بوده و انتظارِ از بین رفتن کثرت آرزویی ست که آدمی به گور برده. این است که دودِ "کاپیتالیسم" از "کتاب سرخِ مائو" بلند می شود و انقلاب فرهنگیِ چین به "علی بابا" و "هوآوی" و "هایسِنس" می انجامد. بگذریم از اقلیت اویغور - که مسلمان و ایرانی الاصلند - و (بر خلافِ مسلمانانِ عراق و لبنان و یمن و سوریه )یاوری برای خود نمی یابند. و این است که پر شمار ترین تعدادِ مسیحیان إونجلیکال و کاتولیک ، نه در اروپا و آمریکا ، که در کلیساهایِ خانگیِ چین در حال رشدند و عزیزانِ مدافعِ ارزشها ، پشتِ اسیرانِ کمپهایِ شستشویِ مغزی دولتِ کمونیست/کاپیتالیستِ چین (محلّ دپویِ مسلمانانِ اویغور ) را خالی کرده اند!
ابوذر و سلمان ، دو یارِ متنافرِ پیامبر بودند. به قول نبی اکرم ، سلمان ، عارف بود (یا به عبارتی، ورژنِ مسلمان شده و فیلسوفِ روزبه) ، و ابوذر توّابی بود -پیش از این دُزد- که آسمان به صدقِ او کسی را ندیده ! به تعبیرِ نبی اکرم اگر ابوذر می دانست که در دلِ سلمان چه می گذرد : "لَقَتَلَه" ، او را کشته بود و گرایشِ وحدتِ وجودی اش را نشانه کُفرِ او دانسته بود ! با این حال این دو در معیّتِ نبیّ مکرّم سر کردند ، بی آن که وجودِ دو جناح را - مانند رائفی پور - مستوجب تضعیفِ حاکمیت بدانند. این بود که در زمانِ ولایتِ امیرِ مؤمنان ، این دو -با همه تفاوتها که داشتند - بر سر سفره امام نشستند و مدائنِ عراق و رَبَذه لبنان و قاهره مصر و ری ایران را میزبانِ مَقدمِ علی کردند.
بنده از الاغِ پرنده و قالیچه بافته شده از کودِ کرم ابریشم استفاده نمی کنم و قادر به طیّ الارضِ سلیمانی نیستم . امّا از آبانِ گذشته که اینترانتِ داخلی را جای اینترنتِ جهانی گذاشتند از بقالی سر کوچه مان که کامنت می فرستم ، پرچمِ قُطبِ شمال یا کهکشانِ آندرومدا یا امارات را نشان می دهد !
الان هم نمی دانم پرچم کدام شیخ نشین شتر پروری را در بالای کامنتم نقش کرده است. امیدوارم پرچم ایران و لااقل پرچمِ تولید کننده ادرار شتر در حوالیِ تهران باشد ! اُشتُر خودی از شترِ اجنبی مطمئن تر است ، کینه شتری هم به دل نمی گیرد !
فقط بدانید من تابع ایرانم و در ایران زندگی می کنم ، پاسپورت و گرین کارت و کوفت و زهر مار هم ندارم . فقط وقتی رائفی پور دستور دهد ، از ایران گُم می شوم و به پرشیا می روم. دو تابعیتیِ ننه زاده و آقازاده و امثال آن هم نیستم ، هر چند به پدر و مادر مرحوم و فرهنگی ام افتخار می کنم.
به عنوانِ فیلسوفِ طنز پرداز نیم قرن و دو ساله به عزیزِ ناشناس 16:12 عرض می کنم که اگر مقصودتان از خودبزرگ بین منم ، نورچ ! من از آینه محدّب استفاده نمی کنم و هر چه سعی کردم دماغم را در گوشم وارد کنم تا ببینم درون مغزم چه می گذرد نتوانستم. عیب از دماغ است که مثل بینی پینوکیو کِش نمی آید !
اگر هم مقصود جنابِ رائفی پورند ، ایشان آدامس بادکنکی را برعکس باد کرده اند !
پس در هر نَفَسی ( زیر درخت گردو) دو نعمت موجود نیست که (به قول سعدی) بر هر کدامش شکری واجب باشد. بدبختی این است که آدم نَفَس کم می آوَرَد .مخصوصاً اگر باد بیاید و بوی زباله های اطرافِ شهر را با دودِ اگزوزِ همراه بیاورد، کرونا هم یقه قوبیلای قاآن را بگیرد و به جایِ خفّاشِ شب ، آدم را تعطیل کند!
حالا سعدی چرا گفته "هر نَفَسی که فرو می رود مُمدِّ حیات است و چون بر می آید مُفرّح ذات" ؟! چون یا زیر درخت بائوباب می خوابیده یا تختش کاکتوس بوده یا به جای قوبیلای قاآن با زوربایِ یونانی دوست بوده یا به جای تویوتا کرونا ، خرِ بلعم سوار می شده!!
در ضمن تعداد لایکها و دیسلایکها نشان می دهد کسی کامنتهای مرا نمی خواند و اگر تُف هم می اندازد ، تُفِ سربالاست که به من اصابت نمی کند !!