با اینکه قرنهاست در مورد مغز انسان پژوهش و تحقیق شده است، اما حقیقت این است که هنوز خیلی کم دربارهٔ این فراهوشمندترین کامپیوتر شناختهشده در جهان میدانیم. پیچیدگی این عضو بدن ما باعث شده است که باورها و افسانههایی در مورد آن بر سر زبانها بیفتد.
به گزارش بیبیسی، در اینجا ما شش باور نادرست دربارهٔ مغز را آوردهایم. متأسفیم که خبر بدی برایتان داریم... در این مطلب درخواهید یافت که شما متفکر چپمغزی نیستید که تحت فشار بهتر فکر میکند.
شما فقط از ۱۰ درصد مغز خود استفاده میکنید
با یک امآرآی ساده این نظریه شکست میخورد؛ دانشمندان ثابت کردهاند که ما بیش از ۱۰ درصد از مغز خود را حتی برای انجام دادن کارهای "خیلی ساده" مثل حرف زدن، استفاده میکنیم. سرچشمهٔ این باور نادرست از اثر کلاسیک ویلیام جیمز، انرژیهای انسان (۱۹۰۸) است، این روانشناس در این کتاب میگوید ما فقط بخش کوچکی از توانایی ذهنی خود را به کار میبریم البته او هیچجا صحبتی از درصد دقیق آن نکرده است.
نظریهٔ دیگری که باعث شد این باور نادرست پزشکی بیاعتبار شود، برمیگردد به نبود درک درست از موضوع پیچیدهٔ عصبشناسی. نورونهای مغز (مادهٔ خاکستری) کار پردازش را در مغز انجام میدهند و یکی از هر ده سلول مغز را تشکیل میدهند.
سلولهای دیگر مغز که سلولهای گلیال (مادهٔ سفید) نام دارند، نقش پشتیبانی دارند و مواد غذایی را به نورونها میرسانند، اما نقشی در پردازش اطلاعات ندارند. این نظریه که بتوان سلولهای گلیال را طوری تغییر داد که مانند نورونها کار پردازش اطلاعات را انجام دهند، خیالی بیش نیست. پس یادتان باشد اگر کسی گفت: از تمام مغزتان استفاده کنید با خیال راحت بگویید که استفاده میکنید... البته اگر کار احمقانهای از شما سر بزند گفتن چنین حرفی هیچ فایدهای ندارد.
اگر تا به حال در کلاس آموزش زبان فرانسه نشسته باشید و با ترس و لرز جملههایی را تکرار کرده باشید که نشانی کتابخانهٔ شهر را میپرسد یا سفارش کروسان (نان شیرینی فرانسوی) میدهد، حتماً خیلی وسوسهکننده است که بتوانید زبان فرانسه را با یک سیدی در خواب یاد بگیرید و ناگهان صبح روز بعد متخصص زبانشناس بشوید.
مؤثر بودن روش یادگیری زبان در خواب از زمان آزمایش مناقشهبرانگیز چارلز سیمون و ویلیام امونز (۱۹۵۶) بسیار مورد بحث قرار گرفته است، اما هیچ شواهدی برای امکان یادگیری زبان در خواب به دست نیامده است.
پژوهشهای بیشتر توماس شراینر و بیورن راش (۲۰۱۴) در میان پژوهشهای دیگر شاخص است، چون دریافتند که با ارائهٔ واژگان هلندی در مرحلهٔ خواب بدون حرکات سریع چشم یا در زمان بیداری فعال یا غیرفعال به شرکتکنندگان توانایی آنها در به یاد آوردن واژههای هلندی در جلسات آموزش زبان پس از آن بیشتر شده بود، هرچند فقط به میزان خیلی کمی. متأسفانه هنوز ناچارید در تمام مدت سفر به پاریس یا نیس و موناکو، کتاب لغت در دست، واژهها را با ترسولرز به هم بچسبانید و ردیف کنید تا یک جمله بگویید.
گوش دادن به موسیقی موتزارت کودک را باهوش میکند
"تأثیر موتزارت" اصطلاحی است که از رسالهای آمده است که در سال ۱۹۹۱ در دانشگاه کالیفرنیا منتشر شد و حاصل پژوهش ۳۶ دانشجو بود. افراد مورد پژوهش که پیش از یک فعالیت ذهنی پیچیده با هدف سنجش مهارتهای بصری خاص ۱۰ دقیقه به موسیقی موتزارت گوش داده بودند نسبت به افرادی که در سکوت قرار داشتند، عملکرد بهتری داشتند.
با وجود مشکل آشکار سن وسال شرکتکنندگان در این نظرسنجی که هیچکدام از شرکتکنندگانش کودک نبودند، نتایج آن باعث شد انواع محصولات با هدف جذب والدین کودکان و تشویق آنها به استفاده از انواع محصولات موسیقی برای باهوشتر شدن فرزندانشان به بازار سرازیر شود.
در سال ۲۰۱۰، متاآنالیز دیگری بر روی چندین پژوهش انجام گرفت و دریافتند که شنیدن موسیقی یا کلام به طور کوتاهمدت بر توانایی اداراک شکلهای ذهنی اثر دارد، اما هیچ شواهدی مبنی بر اثر طولانیمدت بر بهرهٔ هوشی افراد مشاده نشده است.
اگر باور دارید که آدم منطقی چپمغز هستید یا آدم شهودی راستمغز ما اصلاً دلمان نمیخواهد حباب تصورات شما را بترکانیم. منظورمان این نیست که شما آدم منطقی نیستید، اما این نظریه که یک طرف مغز چنین اثر بیچونو چرا و مشخصی بر شخصیت شما داشته باشد، فقط یک باور غلط است.
این درست است که بعضی از فعالیتهای مغزی بیشتر در یک طرف مغز انجام میشود: برای مثال زبان، به طور غالب در سمت چپ مغز کنترل میشود هرچند جنبههای دیگر ارتباط مانند تأکید واژگانی و تغییر صدا در مناطقی از نیمکرهٔ راست مغز کنترل میشود، پس حتی برای یک مکالمهٔ ساده هم فعلو انفعالات پیچیدهای از هر دو نیکرهٔ مغز در جریان است.
فناوری جدید به ما دیدگاههای درستتر و دقیقتری نسبت به دیدگاههای تاریخی و قدیمی میدهد. در تحقیق دانشگاه یوتا، که در مجلهٔ پلوس وان منتشر شد، هر دو جفت از ۷۲۶۶ قسمت مغز را در بیش از ۱۰۰۰ شرکتکننده در پژوهش، هنگام انجام کارهای ساده و کوچک، بررسی کردند. در این تحقیق هیچ شواهد روشنی مبنی بر اینکه شرکت کنندگان به شدت راستمغز یا چپمغز باشند، مشاهده نشد. ما انسانها عادت داریم همه چیز را دستهبندی کنیم، افراد را در چارچوب قرار دهیم و مطالب را موضوعبندی کنیم تا بتوانیم ناشناختهها را منظم کنیم و دریابیم. این تمایل انسان ممکن است باعث ایجاد و رواج چنین باور نادرستی شده باشد.
پژوهشها نشان داده است که ممکن است الکل سلولهای مغزی شما را نکشد، اما تأثیر منفی بر رفتار آنها دارد و پیوندهای بین نرونهای مغزی را دگرگون میکند و در نتیجه ارتباط سلولهای مغزی با هم تغییر میکند.
تحقیق دیگری که نتیجهٔ آن در مجلهٔ نوروساینس منتشر شد دریافت که حتی مقدار متوسط الکل هم تولید نورونهای جدید را درهیپوکامپ بزرگسالان تغییر میدهد (به این جریان عصبزایی یا نوروژنز میگویند) که بر یادگیری و حافظه اثر میگذارد.
بیشتر اوقات به ما میگویند که آسیب مغزی دایمی است، اما نکتهٔ جالب در مورد این عضو بدن انسان این است که در شرایط خاصی میتواند حتی پس از صدمه دیدن خودش را ترمیم کند. البته بستگی به محل آسیب و شدت آن دارد.
آسیب مغزی ممکن است به طور موقت کارکردهای مغز را مختل کند، اما اگر آسیبهای مغزی بعدی به وجود نیاید، مغز میتواند خود را احیا کند. مغز حتی میتواند آسیبهای شدیدتر مغزی را هم بگذراند و خود را ترمیم کند که به آن انعطافپذیری عصبی میگویند. این همان توانایی مغز است که پس آسیبهای جدی مثل سکته میتواند مسیر فعالیتهای خود را تغییر دهد وکارکردهایش را از سر گیرد.
با وجود این، توصیه نمیکنیم ناگهان تصمیم بگیرید که از بالای صخره با سر توی دریا شیرجه بزنید...