عبدالرضا فرجيراد در روزنامه اعتماد نوشت: سفر هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان به تهران بعد از سفر مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا به آلمان انجام میشود. سفر پمپئو به برلین بیشباهت با سفر دونالد ترامپ به ژاپن نبود، هر چند دستور کار این دو سفر منحصر به ایران نبود، اما مساله اختلافهای ایران و امریکا و تنشهای اخیر در منطقه اولویت اصلی گفتگوهای رییسجمهور امریکا با نخستوزیر ژاپن و وزیر خارجه امریکا با همتای آلمانیاش بود. چه نخستوزیر ژاپن و چه وزیر خارجه آلمان بعد از سفر مقامهای امریکایی به کشورشان رسما اعلام کردند که به ایران سفر خواهند کرد.
میتوان گفت که اروپا و به ویژه آلمان، بعد از تصمیم شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بر اساس راهکارهای پیشبینی شده در برجام برای کاهش تعهدات ایران، فعال شدهاند تا بتوانند نگرانیها از احتمال خروج تدریجی ایران را از برجام برطرف کنند. یک ماه از فرصت دو ماههای که ایران به اروپا داده است، میگذرد و ثانیهشمار طرفهای برجام برای اقدام قاطع قبل از گام دوم ایران در کاهش تعهدات برجام به شماره افتاده است.
امریکاییها همزمان دو اقدام موازی را در برابر جمهوری اسلامی ایران پیش میبرند، از یک طرف میخواهند مسیر گفتگو را برای تامین خواستههای امریکا باز کنند و از سوی دیگر با افزایش فشار، نفوذ منطقهای و توان اثرگذاری ایران را کاهش دهند. واشنگتن برای کشاندن ایران به میز گفتگو گزینههای مختلفی را امتحان میکند و همزمان با پیامهای علنی و اعلام آمادگی برای مذاکره بدون پیششرط، این پیامهای خود را از طریق فرستادگان خارجی هم به تهران ارسال میکند. در اروپا هرچند بریتانیا نزدیکترین و قابل اعتمادترین شریک امریکا محسوب میشود، اما دیپلماتهای امریکا با خبر هستند که به شکل سنتی اعتماد زیادی به میانجیگری بریتانیا در تهران وجود ندارد.
در نتیجه آلمان به گزینه اصلی واسطهگری امریکا با تهران بدل شده است، نقشی که فرانسویها معتقد بودند باید بر عهده آنها باشد، اما با وجود ظاهر گرم و صمیمانه روابط پاریس با واشنگتن مشخص است که رییسجمهور ایالات متحده امریکا اعتماد و اعتقاد چندانی به امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه ندارد. تندرویهای اخیر ماکرون در مورد ایران هم بیارتباط با انتظار فرانسه برای سپردن مسوولیت واسطهگری با تهران نبود. در واقع رییسجمهور فرانسه معتقد بود که با اعلام همسوییاش با واشنگتن در گفتگو با ترامپ میتواند مسوول میانجیگری در پرونده هستهای ایران میان تهران و واشنگتن باشد. اما به نظر میرسد که پاریس در این امر موفق نبود و آلمان مسوولیت نمایندگی اروپا برای کاهش تشنج در منطقه و جلوگیری از درگیری را در کنار مذاکره در مورد باقی ماندن ایران در برجام برعهده گرفت. هایکو ماس که پیش از ورودش به تهران به بغداد هم سفر کرده است، تلاش میکند تا شنیدههایش از طرفهای امریکایی را با ایرانیها در میان بگذارد و ارزیابی کند که ایران تا چه اندازه آمادگی انعطاف در مواضع اعلامی خود دارد.
سفر هایکو ماس به عنوان نماینده کشورهای اروپایی عضو برجام به تهران کماهمیت نیست، چراکه نشانه استمرار رابطه میان تهران و طرفهای غربی همچنین وجود مسیر تبادل پیام میان تهران و طرف امریکایی است. دو روز بعد از هایکو ماس، نخستوزیر ژاپن به تهران میآید، اما ژاپنیها برخلاف اروپاییها تعهد و سهام عمدهای در مساله برجام ندارند، برخلاف ۳ کشور اروپایی که مساله برجام را به عنوان یک پرونده امنیتی میبینند، ژاپنیها هر چند برای کاهش تنش پا پیش گذاشتهاند، اما اگر احساس کنند که مذاکراتشان بینتیجه است قاعدتا آنچنان بر میانجیگری و واسطهگری اصرار نخواهند کرد.
به تصور من ایران علاقهمند است که رایزنیهای اخیر به ویژه با طرف اروپایی به تشکیل ثمربخش کمیسیون مشترک برجام در سطح بالا منجر شود. ایران علاقه ندارد که ۱+۴ بیش از این در انفعال و بیعملی قرار بگیرد و مشتاق است که طرفهای باقی مانده در برجام بتوانند، گامهای عملی و ابتکارهای مثبتی برای احیای تعهداتی برجامی مطرح کنند. آلمان به نسبت دیگر کشورهای اروپایی رابطه بهتری با روسیه دارد و همزمان با اظهار تمایل روسیه برای برگزاری جلسه وزرای خارجه کمیسیون مشترک برجام، آلمان هم از پیوستن کشورهای دیگر به سازوکار مالی اینستکس استقبال کرده است.
وزیر مشاور در امورخارجه بریتانیا هم قرار است طی ۱۰ روز آینده سفری به تهران داشته باشد که نشان میدهد در آستانه اجرایی شدن گام دوم کاهش تعهدات ایران در برجام، تکاپو در میان اروپاییها کم کم بیشتر میشود. اروپاییها علاقهمند هستند پیش از هر چیز از خروج ایران از برجام جلوگیری کنند، در مورد اتفاقات و حوادثی که در هفتههای اخیر در منطقه روی داده است مشورت کنند و اگر امکانپذیر باشد به کاهش تنش میان تهران و واشنگتن کمک کنند. اروپا همچنان امیدوار است که میان تهران و واشنگتن به جای گزینه برجام یا بدون برجام، راهحل سومی را پیدا کند، راهحلی که به اعتقاد من بسیار بعید است مورد موافقت تهران قرار گیرد.
امریکاییها بعد از حوادثی که در منطقه رخ داد به این نتیجه رسیدهاند که جمهوری اسلامی ایران در واکنش به سیاست امریکا آنقدرها هم به لاک دفاعی فرو نخواهد رفت و اگر اقدامات خصمانه علیه ایران بیشتر شود، عکسالعملهایی در انتظار امریکا خواهد بود. هر چند حوادث خلیج فارس هیچ ارتباطی با ایران نداشت و تهران هر گونه ارتباط با آنها را رد کرده است، اما تنش را در منطقه بالا برد و با توجه به سر و صدایی که از سوی ریاض و ابوظبی راه افتاد، امریکاییها را غافلگیر کرد. امریکاییها در شرایط بهتزدهای که بعد از افزایش تنشهای منطقه پیدا کرد، اندکی از شدت ادبیات ایرانستیزانه خود کم کردند و شاهد بودیم که چه در ژاپن و چه در آلمان، مسائلی مانند مذاکره بدون پیششرط و مخالفت با تغییر نظام مطرح شد. اما وقتی که واشنگتن بار دیگر از حالت بهتزده خارج شد دوباره مسیر قبلی فشار حداکثری را در پیش گرفت. باید در کل توجه کرد که امریکاییها نتیجهای بسیار ناچیزتر از آنچه انتظار داشتند از سیاستهای فشارشان علیه ایران گرفتهاند.
توقع آنها این بود که بعد از اجرای تحریمهای سنگین علیه ایران، فشارهای مردمی و رویدادهای داخلی باعث میشود که ایران از مواضع خود عقبنشینی کند و امتیازهای گستردهای در اختیار امریکا قرار دهد. اما انتظار امریکا هنوز برآورده نشده و زمان هم به ضرر دونالد ترامپ سریعا در حال گذر است. او هنوز از کره شمالی نتیجهای نگرفته و حالا که فتیله جنگ تجاری با چین را بالاتر کشیده است، دورنمای هر گونه پیشرفتی در مذاکراتش با کره شمالی وجود ندارد. حالا توجه ترامپ به ایران جلب شده است تا با سرمایهگذاری بر فشار حداکثری و ادبیات زیگزاگی چماق و هویج، ایران را به مذاکره جذب کنند و موفقیتی در سیاست خارجی دولت ترامپ ایجاد تا در انتخابات ۲۰۲۰ از آن استفاده کنند.