صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۱۵۲۳
هیچ‌کس درست نمی‌دانست که این هواپیما کجا دچار حادثه شده. بالگرد و پهپاد و هواپیما یکی پس از دیگری به محدوده‌ای که گفته می‌شد آخرین مکالمات خلبان با برج مراقبت از آن محدوده انجام گرفته، به پرواز درآمدند، تا درنهایت لاشه‌های کوچکی از هواپیمای ساقط‌شده در انبوهی از برف رویت شد. این‌که چرا رادار‌ها و ردیاب‌های ماهواره‌ای نتوانستند در این حادثه به کمک بیایند را کسی به درستی نمی‌داند، حتی نحوه مشخص‌شدن مختصات محل حادثه هم به درستی معلوم نشد. اما در نهایت اعلام شد که پهپاد‌های نظامی موفق به شناسایی محل مورد نظر شدند.
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۱ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۷

سال گذشته در چنین روز‌هایی همه نگاه‌ها به دنا دوخته شده بود. در انتظار خبر‌هایی از ارتفاع ٤٥٠٠متری پوشیده از برفی که یک هواپیما را با ٦٦ سرنشینش بی‌جان در دل خود جا داده بود. هواپیمای ATR٧٢ شرکت هوایی آسمان، همان پروازی که هیچگاه به مقصد نرسید و تنها چند کلیومتر مانده به آسمان یاسوج با دیواره‌ای عظیم از برف و یخ برخورد کرد.

به گزارش شهروند، خبر حادثه، اما مثل همیشه در ابتدا مبهم بود: «پروازه شماره ٣٧٠٤ دقایقی پس از برخاستن از فرودگاه مهرآباد از صفحه رادار ناپدید شد.» جمله‌ای کلیشه‌ای که همه ما در این سال‌ها به شنیدن آن عادت کرده‌ایم، اما ماجرای پرواز بی‌سرانجام تهران- یاسوج کمی عجیب‌تر بود. تقریبا یک روز کامل طول کشید تا خبر قطعی سقوط هواپیما اعلام شود. در واقع مشکل در شناسایی محل برخورد هواپیما بود.

هیچ‌کس درست نمی‌دانست که این هواپیما کجا دچار حادثه شده. بالگرد و پهپاد و هواپیما یکی پس از دیگری به محدوده‌ای که گفته می‌شد آخرین مکالمات خلبان با برج مراقبت از آن محدوده انجام گرفته، به پرواز درآمدند، تا درنهایت لاشه‌های کوچکی از هواپیمای ساقط‌شده در انبوهی از برف رویت شد. این‌که چرا رادار‌ها و ردیاب‌های ماهواره‌ای نتوانستند در این حادثه به کمک بیایند را کسی به درستی نمی‌داند، حتی نحوه مشخص‌شدن مختصات محل حادثه هم به درستی معلوم نشد. اما در نهایت اعلام شد که پهپاد‌های نظامی موفق به شناسایی محل مورد نظر شدند.


بیشتر بخوانید:

واکنش سازمان هواپیمایی به برخی ادعاها

خانواده‌های قربانیان پرواز یاسوج خواستار معرفی مقصران اصلی

(ویدئو) تجمع خانواده‌های جانباختگان هواپیمای یاسوج

هواپیمای یاسوج اگر ۵۰ متر بالاتر می‌رفت، سالم می‌ماند و به دنا نمی‌خورد!


اما این تازه اول ماجرا بود. از همان ابتدا مشخص بود که عملیات کشف و انتقال جانباختگان این حادثه کار آسانی نیست؛ آن‌هم با نحوه عجیب و غریب مدیریت مسئولانی که خیلی از آن‌ها زحمت حضور در محل حادثه را هم به خودشان ندادند و آن‌هایی هم که آمدند، خیلی دیر آمدند. رئیس ستاد مدیریت بحران کشور ٣روز پس از سقوط هواپیما خودشان را به دنا رساند، هنگامی که دیگر ارتفاع برف در محل حادثه به ٣متر رسیده بود. قسمت عجیب‌تر ماجرا آمادگی همه نیرو‌ها اعم از هلال‌احمر، ارتش، تیم‌های ویژه کوهنوردی و حتی بومیان داوطلب و آشنا به محل حادثه برای صعود به ارتفاعات و انتقال اجساد بود.

نیرو‌ها با همه امکانات آماده بودند تا عملیات را آغاز کنند، اما حیف که بازهم زمان طلایی از دست رفت. کسی نبود تا دستورات لازم را صادر کند و آن‌هایی هم که بودند، اجازه و اختیار چنین کاری را نداشتند. همه بودند، اما منتظر، منتظر یک دستور، دستوری که مثل همیشه هنگام وقوع این حوادث وقتی صادر شد که زمان طلایی از دست رفته‌بود.

بازهم واکنش کند باعث شد تا عملیاتی که به گواه همه نیرو‌های حاضر در محل حادثه می‌توانست طی چند روز با جمع‌آوری همه اجساد و انتقال آن‌ها و از همه مهمتر چشم‌انتظاری کمتر خانواده‌های داغدار به پایان برسد، با صرف هزینه زیاد چندین‌ماه به طول بینجامد تا هنوز هم برخی خانواده‌های حادثه‌دیده چشمشان به دنا باشد.

ارسال نظرات