صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۶۰۵۸
از من توقع داشت مانند یک زن خانه دار به او رسیدگی کنم و اگر قصوری می‌دید بشدت بدرفتاری و اعتراض می‌کرد. برخوردهای او آنقدر توهین‌آمیز بود که کم کم همه همکاران و آشنایانمان متوجه مشکلات ما شدند و به من توصیه کردند راهم را از او جدا کنم. برای من که زنی مسئولیت پذیر و سختکوش بودم تحمل رفتارهای روزبه و بی‌توجهی‌هایش به وظایفی که برعهده داشت مرا به ستوه آورد و بالاخره از او طلاق گرفتم....
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۷ دی ۱۳۹۷

دختر جوان که در تحصیل و کار موفقیت‌های زیادی به‌دست آورده بود بعد از دو ازدواج ناموفق برای تصمیم‌گیری بر سر دوراهی قرار گرفت.

به گزارش ایران، «یلدا» دختر درسخوان خانواده و زبانزد همه بچه‌های فامیل بود. با گذشت سال‌ها این شاگرد اول مدرسه و دانشگاه به خاطر توانایی‌ها و استعداد کم نظیرش به‌عنوان کارمند نمونه شرکت نمایندگی فروش قطعات خودرو معرفی شد. او خیلی زود ارتقا یافت و مدیر یکی از بخش‌ها شد.

درآمدش آنقدر خوب بود که کمک مالی زیادی به خانواده و خواهر و برادرهایش می‌کرد. از آنجا که یلدا دختری کامل و بی‌عیب و نقص بود و در زندگی چیزی کم نداشت خانواده و دوست و آشنا همه به‌دنبال این بودند که وی را به ازدواج ترغیب کنند هرچند خودش تمایلی به این موضوع نداشت: «آن روزها هنوز 30 سالم نشده بود. آنقدر غرق کار شده بودم که به ازدواج فکر نمی‌کردم. با این حال هر وقت با پدر و مادرم صحبت می‌کردم می‌گفتند تنها آرزویشان دیدن من در لباس عروسی است. با اصرار آنها نخستین خواستگار به خانه‌مان قدم گذاشت. «روزبه» هم از نظر مالی و هم موقعیت اجتماعی از من پایین‌تر بود. اما خانواده معتقد بودند ما می‌توانیم مکمل یکدیگر باشیم. هر چند تمایلی به این ازدواج نداشتم اما به نظر و تجربه خانواده‌ام اعتماد کردم و جواب مثبت دادم. مراسم عقد و عروسی ما چندان مجلل نبود چون مراعات وضعیت مالی روزبه را کردم و نخواستم سختگیری کنم. اما هر چه از زندگی مشترکمان می‌گذشت او نه تنها تلاشی برای بهتر کردن شرایط نمی‌کرد بلکه هر روز توقعش از من بیشتر می‌شد. کار به جایی رسید که در عمل من نان آور خانه شده بودم و هر روز درخواست جدیدی داشت.

علاوه بر اینها از من توقع داشت مانند یک زن خانه دار به او رسیدگی کنم و اگر قصوری می‌دید بشدت بدرفتاری و اعتراض می‌کرد. برخوردهای او آنقدر توهین‌آمیز بود که کم کم همه همکاران و آشنایانمان متوجه مشکلات ما شدند و به من توصیه کردند راهم را از او جدا کنم. برای من که زنی مسئولیت پذیر و سختکوش بودم تحمل رفتارهای روزبه و بی‌توجهی‌هایش به وظایفی که برعهده داشت مرا به ستوه آورد و بالاخره از او طلاق گرفتم.

روند جدایی از «روزبه»، آسیب روحی شدیدی به من زد. برای اینکه بتوانم با شرایط جدید بهتر کنار بیایم، محل کارم را عوض کردم و در یکی از شرکت‌های بزرگ بازاریابی مشغول شدم. در آنجا هم دقت و مسئولیت پذیری‌ام سبب شد خیلی زود مورد توجه همکاران و مدیر شرکت قرار بگیرم.

با پشتکار و تلاش فراوان روزبه‌روز اوضاع کاری و همچنین شرایط روحی‌ام بهتر می‌شد. خانواده‌ام هم از شادی من خوشحال بودند. حدود دو سال بعد از طلاقم یکی از همکارانم به خواستگاری‌ام آمد. او برخلاف «روزبه» هم موقعیت شغلی و اجتماعی و هم شرایط مالی بسیار خوبی داشت. دلیلی برای جواب منفی نداشتم به‌همین خاطر با او ازدواج کردم.

«کامیار» با وجودی که می‌دانست تمایلی به برگزاری مراسم عروسی ندارم اما جشن مجللی برایم ترتیب داد و پس از یک سفر ماه عسل رؤیایی زندگی مشترک زیر یک سقف را شروع کردیم. چند ماهی اوضاع بر وفق مراد بود و زندگی خوبی داشتیم اما به مرور امر و نهی کردن‌هایش شروع شد. مدام پولش را به رخ من می‌کشید. از همه بدتر اینکه بدبین و شکاک بود. نمی‌توانست موفقیتم را تحمل کند و از من می‌خواست کارم را محدودتر کنم.

مقاومت‌های من برای ادامه کارم باعث شد بدرفتاری‌هایش به لجبازی برسد و حالا دیگر روزگارم را سیاه کرده است. تحمل این زندگی برایم سخت است اما خانواده‌ام مخالف جدایی هستند. آنها می‌گویند اگر این بار هم جدا شوم آبروی‌شان می‌رود. سر دوراهی هستم. نمی‌دانم راه درست چیست؛ اگر بمانم و زندگی کنم باید قید همه علایق و آرزوهایم را بزنم و اگر جدا شوم آبروی خانواده‌ام به خطر می‌افتد.

ارسال نظرات
لی لی
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
عزیزم من یک شوهر هم هنوز نتونستم پیدا کنم، شما چه جور دوتا شوهر کردی؟ والا کارمند هم هستم شغلم هم خوبه تحصیلات و خانوادهام هم خوبه..شوهر کجا بود
علی
۱۷:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
طی یک مدت کوتاه دو مرتبه ازدواج کرده و در حال حاضر هم سر دوراهی مانده است ، لازم به ذکر است که این خانم یک نیم نگاهی هم به عملکرد خودش داشته باشد. شوهر اول پایین تر از ایشان بودند و توقع زیادی داشتن شوهر دوم از ایشان وضع مالی شان بهتر بود و پولش را به رخ خانم می کشید، در خصوص شوهر اول هم که شما پول تان را به رخ کشیدید.
بنظر من ضروری است این خانم اول تکلیفش را با خودش و نوع نگاهش را به زندگی تعیین کند بعد تصمیم به ازدواج یا طلاق بگیرد.
بنظرم ایشان یکی را میخواهند که مانند ربات در خدمتشان باشد نه شوهری که صاحب نظر و فکر و استقلال باشد.
بهرام
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
قضاوت کار مشکلی است خصوصا در مورد اینچنینی....نمیدانم چرا بسیاری از مردم حتما باید نظر کارشناسی بدند!!!!
ناشناس
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
همه بدندفقط من خوبم
ناشناس
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
چرا اسم همه آدمهای مشکل دار گزارش حوادث ایرانیه؟؟
ناشناس
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
حميد
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
متاسفانه قوانين ازدواج وطلاق در كشور ما مناسب دنياي امروز نيست . جامعه آسيب هاي زيادي از اين قوانين مي خورد
ناشناس
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
جدا شو و هرگز ازدواج نکن. قرار نیست به ساز خانواده برقصی!!
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
مرد وزن ندارد ، وقتی نمی توانید تعادلی بین شغل بیرون خانه و وظایف همسرداری برقرار کنید حتما محکوم به شکست هستید، چه مردی که فقط فکرش پول در آوردن و کسب موقعیتهای بالایی شغلی است و چه خانمی که همین روند را طی می کند، وظایف همسرداری حساستر و سخت تر از کسب پست مدیریت شرکت است... این خانم فقط هدفش رشد پست و مقام بوده و در گفته هایش تلاشی برای حفظ خانه و خانواده دیده نمی شود....
گفتگو
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
باید نظرات اقایان روزبه و کامیار را شنید !!!
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
اگه دوسش داری و عاشقشی کارت رو ول کن، اگر نه بقیش بهونس!
فکر آبرو یه حرف قدیمی و مزخرف است
ازش جدا شو و مستقل و آزاد زندگی کن
مهاجرت کن و جایی برو که آدمای خوب باشن!
زندگی کوتاه است!
سام
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
من توصیه ام به این خانوم اینه که به زندگی خود برگردید و قید کار را بزنید!
خانم محترم شما دچار خود بزرگ بینی شده اید وروز مرگی!
این در شرکتهای ایران یک امر طبیعیه که پست ومقام رو به خانوم های برو ورودار هدیه می دن !
مخصوصا" اگر طلاق گرفته باشه
شما اینها رو به حساب زرنگی و موفقیت نزارین لطفا" سعی کنین تو روابط خودتون یکم دقت کنین و به حساسیتهای شوهرتون احترام بزارین
گرچه که با شرایط موجود در کشور اگر طلاق بگیرین یک شوهر بهتر هم پیدا می کنین ولی خودتون رو دارین نابود می کنین.
ناشناس
۱۲:۰۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
لعنت به این خانواده ها که همه ارزوشون فقط عروس و دوماد کردن بچه هاشونه. کی میخاد فرهتگ ایران یکم پیشرفت کنه. همه عمرون به خاطر خودخواهی مادر پدرا سوخت
ناشناس
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خب تو عروسی نکن........چرا به خانواده ها لعنت می کنی؟؟؟؟.........به جهنم که اصلا تو عروسی کردی.........خیلی هم دلت بخاد که بکی پیدا بشه سراغت رابگیره......
كيان
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
بستگي داره از زندگي چي بخواي! اگه بخواهي آدم بشي با تشكيل يك خانواده موفق احتمالش بيشتر از مديريت در يك شركته!
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
کم برات زحمت کشیدن ؟ابله .
به پدر مادرت احترام بذار
ناشناس
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
از خودت شروع کن اول هم درست حرف زدن رو یاد بگیر اینجوری فرهنگ جامعه هم بالا میره
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خوشبحال همسر ایندش
ناشناس
۱۱:۳۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
نه طاقت سرما دارد و نه طاقت گرما متاسفانه هواي هميشه بهاري نيست.

اولين نفر تلاشي براي بهبود اوضاع نمي كرد؟ آيا توانش را داشته و انجام نمي داده و يا اينكه دستش بسته بوده؟
ناشناس
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
حالا ما باید چکار کنیم؟؟؟
ناشناس
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
تفکر کن
ناشناس
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
آش کشک خاله ات بخوری پاته نخوری پاته!!
ناشناس
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خانمی که به خاطر توانایی‌ها و استعداد کم نظیرش با تحقیر دیگران روزبه را از نظر مالی و موقعیت اجتماعی پایین‌تر از خودش میدونه مشکلش خودشیفتگی است!!!
ناشناس
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
این خانوم با کمالات همه چیز تمام شاید مشکل از خودشه،احتمالا از اون شخصیتهایی است که برای ایجاد انگیزه در خودش دیگران را مستقیم یا غیر مستقیم تخریب می کنه و گرنه دلیل ندارد هر دو شریک زندگیش دقیقا رفتارهای مشابه ای انجام دهند
کیشو
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
یک طرفه نباید به قاضی برین خانم مدیر! پای درد دل روزبه وکامیار هم باید نشست!
ناشناس
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خوشم میاد خطوط نانوشته رو خوندی :)
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
زنها بعضی وقتا ذاتا دلبرند و مشکل از همینجا شروع میشه!
ناشناس
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
اکثر مردان به شدت نسبت به موفقیتهای همسرشون حسادت می ورزند. بعد با بهونه غیرت و ... محدودش می کنند تا به جایی بالاتر از اونها نرسه.
ناشناس
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
استقلال مالی برای یک زن هم خوبه هم بد. خوب برای خودشونه فقط و بد برای شوهراشون. دیگه خدا رو بنده نیستن. تا بهشون بگی زیر چشت ابروعه.. میرن درخواست طلاق میدن
ناشناس
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
بخوای نخوای زمانه عوض شده
اما در یک خانواده زن باید محبوب باشد و مرد دارای احترام
ناشناس
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
ضرب المثل به این شکل است: اگر بگویند بالای چشمت ابروست طرف ناراحت می شود. نه زیر چشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
ناشناس
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
زیر چشم شما ابروعه ؟؟
فارسی را پاس بداریم :))
مريم
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
شما علي الحساب دقت كن تا متوجه بشي ابرو زير چشم هست يا بالاي چشم ، از رو ضرب المثل هم ده بار بنويس بعد بيا در مورد خانما افاضه فضل بفرما
اميررضا
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
"روزبه» هم از نظر مالی و هم موقعیت اجتماعی از من پایین‌تر بود"
همين يك جمله خيلي معنا مي دهد. و اينكه خودش تصميم نگرفته و ديگران به او ديكته ميكردند كه ازدواج كن و طلاق بگير و ... جاي تعجب داره كه فردي كه براي خودش نمي تواند تصميم بگيرد چطور مدير موفق شده؟؟؟ كار به خوب و بد تصميم ندارم مثلا" براي ازدواج دوم حرفي ندارم ولي براي ازدواج اول براي يك مدير بعيده....
ناشناس
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خیلی ها از نظر شغلی ممکن است مدیری موفق باشند ولی از لحاظ تصمیمات زندگی شخصی شان ناتوان هستند.
ناشناس
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
برای من جای سواله که چگونه یک خانم جوان ۲۸ یا ۲۹ ساله در سنین جوانی و شادابی و سرشار از نیازهای طبیعی انسانی تمایلی به ازدواج ندارد و به ازدواج فکر نمیکند ؟؟؟
در حالیکه در فرهنگ ایران تنها راه پاسخ به نیازهای انسانی و بیولوژیکی ازدواجه مگر اینکه فردی روش دیگری برای پاسخ به این نیازها داشته باشد
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
داره میگه دیگه هر جا که شروع بکار میکرد دقت و پشتکارش سبب شده سریع بهش مدیران بالادستی ترفیع بدن :)
ناشناس
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
دوست عزیز مشکل شما و خیلی از مردم این است که به قول خودتان ازدواج را صرفا یک نیاز بیولوژیک می دانید در صورتی که فقط حیوانات هستند که صرفا روی نیازهای غریزی و بیولوژیک با هم جفت گیری می کنند . ولی ما انسانها اگر نخواهیم خودمان را در حد یک حیوان تنزل دهیم علاوه بر جنبه بیولوژیک ازدواج به جنبه های فکری و تفاهم فرهنگی هم باید فکر کنیم.
ناشناس
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
شکاک هستی
نکنه کامیاری!!