صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۶۵۷۱۷
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۷ - ۱۰ تير ۱۳۹۷
محمد علی ب؛ نمی‌دانم این درددل را رییس جمهور خواهند دید یا خیر، ولی می‌خواستم مطالبی را با ایشان در میان بگذارم. ایشان گفتند که مردم به ما اعتماد کنند و اکنون بنده می‌خواهم برخی تجارب اعتماد خود به ایشان را بیان کنم.

جناب آقای روحانی؛

زمانی که سال ۹۲ سکاندار دولت شدید، امید به کشورداری بر اساس عقلانیت و خرد و دوری از احساسات در من تقویت شد. در زمینه امور خارجی نیز اقدامات مثبتی برای تنش زدایی انجام شد، لیکن در بعد اقتصادی نتوانستید به درستی حرکت نمایید. در اولین تجربه در همان سال ۹۲ بجای آنکه محکم قانون را در مورد شناسایی نیازمندان برای تخصیص یارانه‌ها انجام دهید، یک سامانه من درآوردی خود اظهاری براه انداختید و از مردم خواستید خود انصراف دهند قبل از آنکه شناسایی شده و حذف شوند. در این بین عده قلیلی از جمله شخص من که یک کارمند ساده هستم با اعتماد به دولت از دریافت یارانه انصراف دادیم، ولی در ادامه دولت از اجرای قانون سرباز زد و اعلام نمود به تمام ثبت نام کنندگان یارانه خواهد داد و تا مدت زمان طولانی به بسیاری که وضعیت معیشتی بسیار خوبی داشتند یارانه داده شد. این اولین نتیجه اعتماد به دولتی بود که شهامت اتخاذ یک سیاست درست حسابرسی بانکی و شفاف سازی مالی را نداشت. همان زمان اولین شماتت و سرزنش اطرافیان به دلیل اعتماد به دولت نصیبم شد.

به وضع چند ماه اخیر رجوع می‌کنم. پس انداز حقوق خود و همسرم را به همراه وام‌های دریافتی در یک بانک قرار داده بودیم تا بتوانیم منزل را کمی بزرگتر کنیم. ناگهان به خود آمدیم و با دلار ۶ هزار تومانی روبرو شدیم. دولت وارد عمل شد و جهانگیری رقم ۴۲۰۰ را اعلام نمود و گفت: از این پس دولت تمام نیاز‌های مردم را با این نرخ مرتفع می‌کند و اینکه مردم کاملا به دولت اعتماد داشته باشند. این حرکت باعث خوشحالی من ساده لوح شد، به این امید که روش کار این دولت با دولت قبلی و وضعیت سال‌های ۹۰ و ۹۱ متفاوت خواهد بود، ولی زهی خیال باطل.

فردای آن روز صرافی‌ها را ممنوع المعامله کردند و در عمل نیز پاسخگوی نیاز‌ها نشدند تا بازار سیاه درست شود. بجای حل مسئله تلاش کردند صورت مسئله را پاک کنند. به سخنان مکرر اقتصاد دانان نیز توجه نکردند و در نهایت پس از دو ماه اصرار و لجاجت بر حرکت غلط و غیر کارشناسی خود، بالاخره به نوعی اشتباه را پذیرفته و بازار ثانویه را مجاز شمردند، البته پس از اوج گیری بحران و پرواز شدید و غیر قابل باور دلار و سکه. در همین اثنا نیز بانک مرکزی بجای تزریق و کنترل شده سکه در بازار، به بهانه کنترل نقدینگی تصمیم فاجعه آمیز پیش فروش نامحدود سکه را انجام داد بطوریکه تنها در یک مورد ۳۸ هزار سکه توسط یک فرد خریداری شد. در عمل اینکار منجر به احتکار سکه‌ها در دست تعدادی افراد محدود در جامعه و بالارفتن سریع قیمت سکه شد.

بسیاری از مردم که علاوه بر تجربه سال‌های ۹۰ و ۹۱ هیچ اعتمادی به دولت در کنترل اوضاع نداشتند سریعا دست بکار شدند و منابع ریالی خود را از بانک‌ها بیرون کشیده و تبدیل به خودرو و ارز و سکه و مانند آن نمودند تا از سرمایه خود محافظت کنند. در این بین برخی افرادی ساده لوح مانند بنده با اعتماد به دولت همچنان منتظر کنترل اوضاع توسط دولت شدند و از تبدیل ریال خود به ارز و سکه خودداری کردند، انتظاری که با بالا رفتن روزانه قیمت‌های سکه و ارز همراه شد و سرگیجه و اثرات عصبی و روحی شدیدی بر امثال من وارد نمود. انتظار و اعتمادی که نتیجه اش نصف شدن ارزش پس انداز چند ساله من و همسرم در بانک بود.

سه ماه اول سال ۹۷ با وضعیت روحی نامناسب برای من و خانواده ام سپری شد. اکنون با خود می‌اندیشم که بهتر بود به این وعده‌ها و شعار‌ها گوش نمی‌کردم و من نیز همچون سایرین برای حفظ سرمایه خود اقدام عملی انجام می‌دادم. هر روز شماتت و نگاه عاقل اندر سفیه همسرم و دیگران را تحمل می‌کنم، فقط و فقط به این جرم که به این دولت اعتماد کردم.

آقای روحانی!

درست است که اکنون بصورتی ناجوانمردانه و با وجود تعهد به توافق از طرف دشمن در آستانه تحریم‌های شدید قرار گرفته ایم، ولی فراموش نکنید که اولا نوع ورود دولت به موضوع نوعی پذیرش بحران قبل از ورود به بحران واقعی بود و دیگر اینکه پس از گذشت ۵ سال از عمر این دولت می‌توان نتیجه گرفت اگر در این مدت تا این حد اهمال و کم کاری در ایجاد نظام مالیاتی و حسابرسی بانکی و وارسی دقیق حساب افراد صورت نمی‌گرفت و این کار اساسی توسط دولت انجام گرفته بود، اکنون دولت می‌توانست مو را از ماست بیرون بکشد و دیگر بساط اینهمه سفته بازی و دلال گری‌ها بدین شکل گسترده نمی‌شد.

آقای روحانی!

سخن آخر آنکه بدانید نتیجه اعتماد به شما برای امثال من نصف شدن ارزش پس اندازهایشان، افسردگی و سرخوردگی و ناراحتی‌های عصبی شده است. صد البته امید همه و از جمله خود من به خدای بزرگ است، لیکن باید بگویم دیگر به شما و دولتتان امید ندارم، مگر آنکه به سرعت و در عمل، و نه در شعار، بتوانید این اوضاع را کنترل کرده و ثبات را به جامعه برگردانید.
 
ارسال نظرات