صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۳۰۶۳۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۰۵ مهر ۱۳۹۶
بالا رفتن آمار خطاهای پزشکی از یک‌سو و انتشار سریع اخبار مرتبط با آن در فضاهای مجازی و دست به دست شدن سریع این اخبار از سوی دیگر موجب شده بیشتر از قبل موضوع خطاهای پزشکی سر زبان‌ها بیفتد و واکنش‌های زیادی را به دنبال داشته باشد.

به گزارش فرهیختگان، خطا و اشتباه ممکن است در هر حوزه‌ای رخ دهد اما در حوزه پزشکی می‌تواند به قیمت جان یک نفر، عزادارشدن یک خانواده یا فلج شدن و گرفتاری و مشکلات عدیده برای همه اعضای خانواده یک بیمار تمام شود. گاهی اوقات یک خطای پزشکی می‌تواند جامعه را تحت‌تاثیر قرار دهد و متاثر کند.
 
بالا رفتن آمار خطاهای پزشکی از یک‌سو و انتشار سریع اخبار مرتبط با آن در فضاهای مجازی و دست به دست شدن سریع این اخبار از سوی دیگر موجب شده بیشتر از قبل موضوع خطاهای پزشکی سر زبان‌ها بیفتد و واکنش‌های زیادی را به دنبال داشته باشد. حساسیت اجتماعی و واکنش‌ به موضوع خطاهای پزشکی تا جایی پیش رفت که حجت‌الاسلام مصطفی پورمحمدی، وزیر پیشین دادگستری مرداد سال گذشته در سمینار پیشگیری از خطاهای پزشکی با هشدار به پزشکان از آنها خواست تا موضوع خطای پزشکی را جدی بگیرند و آن را با حق‌الناس تعریف کنند.

بلاتکلیفی 5 ساله یک پرونده
 
نمونه خطاها، سهل‌انگاری و قصور پزشکی در جامعه امروزی کم نیست.
مادر جوان که پنج سال قبل برای به دنیا آوردن فرزندش تحت عمل سزارین قرار گرفته بود، به خاطر قصور پزشکی از ناحیه گردن، دست و پا فلج شد. در حالی که پزشکی‌قانونی کادر پزشکی را 84 درصد مقصر اعلام کرده است اما هنوز پرونده به نتیجه نرسیده و همسر وی برای ادامه درمان با مشکلات مالی روبه‌رو است.
 
سجاد زاهدی، همسر سعیده خدایی‌مظفرآبادی گفت: «همسر 28 ساله‌ام در 38 هفتگی بارداری بود که در هشتم خرداد سال 91 در بیمارستانی در بندرعباس بستری شد. همسرم صبح نهم خرداد با بی‌حسی نخاعی بیهوش شد و تحت عمل جراحی سزارین قرار گرفت اما حین عمل دچار ایست قلبی شد. با تلاس پزشکان همسرم به زندگی برگشت اما به خاطر کمبود اکسیژن دچار ضایعه مغزی و نخاعی شد.»
 
وی ادامه داد: «همسرم بعد از عمل جراحی به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد؛ اما بعد از 20 روز ناچار شدم با پرداخت هزینه‌های گزاف او را برای ادامه درمان به بیمارستانی در تهران منتقل کنم. در تهران خانه‌ای اجاره کردم تا هر روز بالای سر همسرم باشم. اما وضعیت او تغییری نکرد. شانزدهم شهریور به بندرعباس و به خانه‌مان برگشتیم. حالا پزشکان متخصص برای درمان همسرم روزانه بالای سر او حاضر می‌شوند اما ادامه درمان او ماهانه 10 میلیون تومان پول نیاز دارد و من دیگر قادر به پرداخت هزینه‌ها نیستم. همسرم با گذشت پنج سال از این ماجرا از ناحیه دست، پا و گردن فلج شده است و قادر به تکلم و کنترل ادرار نیست و به کمک سرنگ غذا می‌خورد.»

این مرد گفت: «پس از این ماجرا از کادر پزشکی بیمارستان شکایت کردم و کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی متشکل از یک پزشک قانونی، یک متخصص بیهوشی و یک متخصص زنان و زایمان تشکیل شد. آنها در گزارشی اعلام کردند عمل جراحی سزارین برای همسرم ضرورت علمی قطعی نداشته است. از این رو پزشک زنان در عارضه وارد شده به همسرم 20 درصد قصور داشته است. متخصص بیهوشی به خاطر عدم‌کنترل و نظارت بر وضعیت تنفسی بیمار و اکسیژن‌رسانی و دقت ناکافی 49 درصد مقصر و مسئول فنی شب بیمارستان که علی‌رغم دعوت قبلی هنگام عمل جراحی حضور نداشته است به خاطر عدم نظارت بر عملکرد کارد پزشکی، 15 درصد مقصر شناخته شد.»
 
وی ادامه داد: «در حالی که پزشکی‌قانونی پزشک متخصص زنان و زایمان، متخصص بیهوشی و مسئول فنی بیمارستان را در مجموع 84 درصد مقصر دانسته‌اند اما هنوز اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است. ضمن اینکه درنهایت پس از قطعی شدن حکم، آنها محکوم به پرداخت دیه یا جریمه نقدی محکوم می‌شوند اما بی‌دقتی و بی‌مبالاتی آنها به قیمت زندگی من، همسر و فرزندم که حالا پنج سال دارد، تمام شده است و هیچ‌کس پاسخگوی شرایط سخت ما نیست.»

مرگ تلخ مادر و فرزند
 
غم و اندوه را می‌شود از صدای گرفته‌اش فهمید. کمتر از دو ماه است که همسرش را که هفت ماهه باردار بوده به همراه فرزندش از دست داده است. مادر و فرزند یکی دیگر از قربانیان خطاهای پزشکی هستند. علی سامانی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به تشریح ماجرایی پرداخت که طی آن همسر 30 ساله‌اش را که دکتری شهرسازی داشت به همراه فرزندی در شکم در جریان قصور پزشکی از دست داد.
 
وی می‌گوید: «بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی پزشک همسرم و اقدامات دیرهنگام آنها و اجازه ندادن کادر پزشکی برای حضور در کنار همسرم موجب شد او و فرزندم را از دست بدهم.»
سامانی گفت: «همسرم هفت ماهه باردار بود. ما منتظر به دنیا آمدن پسرمان بودیم. اول تیرماه همسرم احساس بدن درد، تنگی نفس و حالت تهوع داشت. به بیمارستانی در شرق تهران رفتیم و پزشکان برای او سرم وصل کردند. در مدتی که همسرم در بیمارستان بود هیچ‌ پزشکی بالای سر او حاضر نشد. کادر بیمارستان می‌گفتند آن شب 20 زایمان همزمان صورت گرفته و پزشکان فرصت سرکشی به بخش اورژانس را ندارند.
 
پرستاران حتی اجازه ندادند در کنار همسرم باشم. برخورد تلخ کادر پزشکی همسرم را آزرده‌خاطر کرده بود. به همین خاطر همسرم از من خواست بیمارستان را ترک کنیم. ما هم با رضایت‌نامه به خانه برگشتیم. ساعت 10 صبح بود که همسرم با پزشک خودش تماس گرفت اما او با بی‌اعتنایی با همسرم برخورد کرد و گفت نیازی به مراجعه به مطب نیست. او حرف‌های همسرم مبنی‌بر حالت تهوع و تنگی نفس را یک لوس‌بازی زنانه تعبیر کرد. عصر شد و حال همسرم وخیم‌تر شده بود. او به راحتی نمی‌توانست نفس بکشد. به همین خاطر بار دیگر به بیمارستان رفتیم. چون همان موقع دو بیمار با احتمال ابتلا به تب کنگو به بیمارستان منتقل شده بودند، اجازه ورود به ما ندادند و ناچار شدیم به بیمارستان دیگری برویم. ساعت 11 شب همسرم در بیمارستانی که دکترش در آنجا بود در بخش زنان و زایمان بستری شد؛ اما به من اجاره ندادند همراه همسرم باشم. بیمارستان خصوصی تجهیزات کافی نداشت. ناچار شدیم بیشتر آزمایش‌های تخصصی را بیرون از بیمارستان انجام دهیم. برای گرفتن جواب یکی از آزمایش‌ها از بیمارستان بیرون رفته بودم که با من تماس گرفتند و گفتند حال همسرم بد شده و او را به بخش ICU منتقل کرده‌اند.

وقتی بالای سر همسرم رسیدم گفتند به خاطر مشکلات تنفسی همسرم، امیدی به زنده ماندن جنین نیست. میزان اکسیژن در خون همسرم به‌شدت افت کرده بود. این نشان می‌داد پزشکان باید زودتر همسرم را به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل یا از کپسول اکسیژن برای او استفاده می‌کردند اما این کار را نکرده بودند. چند ساعت بعد که وضعیت اکسیژن در خون همسرم به حد نرمال رسید و به هوش آمد فرزندم در شکمش مرده بود. پزشکان گفتند به خاطر استفاده از داروهای رقیق‌کننده خون امکان زایمان سزارین وجود ندارد. همسرم برای زایمان طبیعی به اتاق عمل رفت و دیگر زنده بیرون نیامد. او به کما رفت و در مدت سه روز تمام اعضای بدنش از کار افتاد و تسلیم مرگ شد. شوکه بودم و باورم نمی‌شد چنین بلایی سر همسر و فرزندم آمده باشد. حالا با گذشت نزدیک به دو ماه از این ماجرا پزشکی قانونی علت فوت همسرم را شوک عفونی و از کار افتادن اعضای مختلف بدن اعلام کرده است. حالا به دادسرای جنایی رفته‌ام تا از پزشک همسرم شکایت کنم. بی‌اعتنایی او به وضعیت همسرم، انتقال دیر‌هنگام او به بخش مراقبت‌های ویژه و عدم استفاده از اکسیژن موجب شد اول فرزندم و سپس همسرم را از دست بدهم. بی‌شک اگر زودتر برای بستری شدن همسرم اقدام شده بود یا حداقل اجازه می‌دادند من کنارش باشم، شاید زودتر متوجه وضعیت وخیم او می‌شدند و حالا همسر و فرزندم زنده بودند.»

آمار چه می‌گوید؟
 
آمارهای رسمی نشان از بالارفتن خطاهای پزشکی دارد. براساس آخرین آمارهای رسمی در سال 94، حدود پنج‌هزار و 600 خطای پزشکی رخ داد که نسبت به مدت مشابه سال قبل، 11 درصد رشد داشته است. خطای پزشکی مختص ایران نیست چراکه آمارها نشان می‌دهد در آمریکا حدود 9.5 درصد از مرگ‌ها به خاطر خطای پزشکی رخ می‌دهد. در استرالیا این آمار به 12 درصد می‌رسد و در کانادا 11.3 درصد از افرادی که در یک سال فوت می‌شوند، قربانی خطای پزشکی هستند.
 
علیرضا زالی، رئیس سابق سازمان نظام پزشکی در آخرین آمارهای ارائه‌شده، گفت: «قصور پزشکی در ایران کمتر از نرم جهانی است. نرم جهانی خطای پزشکی سه درصد است که درصد خطای پزشکی در کشور ما از این میزان هم کمتر است. سالانه 800 میلیون خدمات پزشکی به مردم ارائه می‌شود که حدود 12 تا 13هزار پرونده مربوط به خطاهای پزشکی در کشور تشکیل می‌شود. هفت‌هزار پرونده خطای پزشکی در پیچ‌وخم رسیدگی است که 60 درصد آنها، مربوط به بروز عارضه در بیمار هستند. حوزه زنان و زایمان در صدر قصور پزشکی قرار دارد و پزشکان عمومی، دندانپزشکان و جراحان عمومی در رتبه‌های بعدی بیشترین خطاهای پزشکی هستند.»

198دادسرای انتظامی، 35 هیات تجدیدنظر، 201 هیات بدوی، هزار دادیار و دوهزار عضو هیات بدوی وجود دارند و هزار و 200 کارشناس هم بر این خطاها نظارت دارند. با این وجود روند رسیدگی به برخی از این پرونده‌ها طولانی است.

نابینایی و عفونت چشمی چندین بیمار
 
نمونه چنین ماجراهای تلخ و دردناکی متاسفانه کم نیست. مدتی پیش بود که خبر کوری و عفونت چشم چند بیمار که تحت‌ عمل جراحی قرار گرفته بودند، در بیمارستانی در شهرستان ساری منتشر شد. 17 بیمار که برای عمل آب مروارید چشم به این بیمارستان رفته بودند، دچار عفونت شدید شدند و یکی از آنها دچار نابینایی شد. در ابتدا‌ انتقال عفونت بیمارستانی دست پزشکان و پرستاران علت این ماجرا مطرح شد؛ اما بعدها گفته شد اشکال در یکی از‌ دستگاه های استریل‌کننده تجهیزات موجب این فاجعه شده است.

قطع دست یک کودک به خاطر گچ‌گرفتگی
 
گچ‌گرفتگی نامناسب دست پسر 10 ساله شوشتری که در مدرسه زمین خورده بود‌ نیز موجب سیاه شدن دست این کودک و قطع آن شد. هنوز این پرونده در حال رسیدگی است و میزان قصور پزشکی در آن روشن نشده است و خانواده مهرشاد خواستار رسیدگی به پرونده فرزندشان هستند.
ارسال نظرات