صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۲۳۴۵۵
رسول خادم اخلاق خاصي دارد؛ رئيس فدراسيون کشتي ايران که تا همين سال گذشته سرمربيگري تيم ملي کشتي آزاد را هم بر عهده داشت، کمتر اهل مصاحبه است، کمتر ديده شده کت‌و‌شلوار بپوشد و هيچ‌گاه در مراسم اعطاي جام و مدال شرکت نمي‌کند. وقتي وارد دفتر کارش مي‌شوي، اين خاص‌بودن را بيشتر احساس مي‌کني.
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۶
رسول خادم اخلاق خاصي دارد؛ رئيس فدراسيون کشتي ايران که تا همين سال گذشته سرمربيگري تيم ملي کشتي آزاد را هم بر عهده داشت، کمتر اهل مصاحبه است، کمتر ديده شده کت‌و‌شلوار بپوشد و هيچ‌گاه در مراسم اعطاي جام و مدال شرکت نمي‌کند. وقتي وارد دفتر کارش مي‌شوي، اين خاص‌بودن را بيشتر احساس مي‌کني.
 
به گزارش شرق، باورنکردني است که يکي از مهم‌ترين مديران ورزش ايران، عضو هيئت‌رئيسه اتحاديه جهاني کشتي، کسي که سابقه دو دوره حضور در شوراي شهر تهران را هم دارد، چنين اتاق کوچکي را براي پيشبرد اهداف بلندپروازانه خود انتخاب کرده است. يک اتاق حدودا دو در دو مترمربع در گوشه‌اي از خانه کشتي، جايي است که در آن صداي تمرين کشتي‌گيران به‌وضوح شنيده مي‌شود. قهرمان المپيک ١٩٩٦ آتلانتا، مي‌خواهد اشراف کاملی به تمام اتفاقات کشتي ايران داشته باشد.
 
در ادامه گفت‌وگو با او را می‌خوانيد.

‌در دو، سه سال اخير، فدراسيون شما گام‌هاي بي‌سابقه و مؤثري در زمينه فعاليت در کشتي بانوان برداشته، کشتي آليش و گراپلينگ را راه‌اندازي کرديد، به‌تازگی هم اعلام شد تأييديه فعاليت کشتي با پوشش (کلاسيک) را از اتحاديه جهاني گرفته‌‌ايد. در ابتدا کمي درباره فعاليت‌هاي فدراسيون کشتي در حوزه بانوان توضيح بدهيد و اينکه آيا اين اميدواري وجود دارد كه در آينده بانوان ايراني بتوانند از طريق کشتي کلاسيک در مسابقات مهمي مانند بازي‌هاي آسيايي و حتي المپيک شرکت کنند؟
در ارتباط با کشتي بانوان، بايد چند موضوع مهم را در نظر داشت؛ نخست اينکه ما طبيعتا نگاه فرهنگي- مذهبي خاص خودمان را به نحوه حضور بانوان در مجامع بين‌المللي و فضاي ورزش داريم و اينکه سياست‌هاي کشور ما در حوزه‌هاي فرهنگ و ورزش کاملا روشن است. طبيعتا مبناها و ملاک‌هاي هرگونه اقدامي براي توسعه ورزش در حوزه بانوان، براي مجموعه فدراسيون‌ها همين سياست‌هاي مشخص کشور است. مجموعه کشتي هم پيگيري و اقدامات خود را کاملا بر اساس سياست‌هاي مدنظر کشور در حوزه بانوان انجام داده است.

نکته دوم درباره کشتي بانوان، اين است که کشتي بانوان شايد بيش از دو دهه است که به طور جدي در دنيا دنبال مي‌شود؛ اما بنا بر دلايل مختلف، ازجمله اينکه کشتي رشته سنگيني است، طبيعتا با حجم کار جدي و تمرينات سنگيني که دارد، مي‌تواند علاقه‌مندان خاص و محدود خودش را در حوزه بانوان داشته باشد.

مسئله ديگر، نوع پوشش دوبنده بانوان است که برگرفته از دوبنده آقايان است. بسياري از بانوانی که الزاما مسلمان نيستند يا حتي از نظر فرهنگي متعلق به کشورهايي نيستند که ما بگوييم ملاحظاتي فرهنگي در نحوه حضور زنان در جامعه دارند، بلکه بانوان متعلق به کشورهاي اروپايي و قاره آمريکا هستند هم نوع دوبنده بانوان را براي فعاليت خودشان در کشتي نمي‌پسندند.
 
اين دو نکته، يعني سنگيني کشتي و استفاده از دوبنده، موجب شده بخشي از علاقه‌مندان کشتي جذب رشته‌هاي رزمي ديگر بشوند. در هر صورت، نمي‌توانيم اين واقعيت را منکر بشويم که بخشي از بانوان، علاقه‌مند به حضور در رشته‌هاي ورزشي مبارزه‌اي‌ هستند.

نکته مهم ديگر در بحث کشتي بانوان، اين است که از نظر کميته بين‌المللي المپيک، اتحاديه جهاني کشتي در اين سال‌ها نتوانسته در توسعه کشتي بين بانوان موفق عمل کند. مصداق بارز اين موضوع هم تفاوت بين تعداد مدال‌هاي طلا بين مردان و زنان در بازي‌هاي المپيک است. هم‌اکنون تعداد مدال‌هاي آقايان دو برابر مدال‌هاي بانوان است.

اين مسائل و مسائلي ديگر، اين فرصت را فراهم مي‌کند که ما بتوانيم حرکت جديدي در زمينه کشتي بانوان در دنيا داشته باشيم. به‌هرحال، ما در دو، سه سال گذشته متوجه شديم برخي از کشورهاي اسلامي که نه کشتي در آنجا جايگاهي دارد و نه دغدغه‌اي در ارتباط با موضوع بانوان دارند و حتی حضور اجتماعي بانوان در اين کشورها بسيار پرمسئله است، با يک نگاه سياسي مي‌خواهند در اين بخش {کشتي بانوان} محوريت پيدا کنند و با يک سرمايه‌گذاري مالي سنگين، به حوزه توسعه کشتي در بانوان ورود پيدا کنند.
 
آنها قصد دارند به نوعي بين کشورهاي مسلمان متقاضي در کشتي بانوان و کشورهاي غيرمسلمان علاقه‌مند به استفاده از پوشش مناسب‌تر براي حضور درکشتي بانوان، محوريت سياسي پيدا کنند.

فدراسيون کشتي ايران اقدام به‌موقعي انجام داد؛ از مجموعه‌اي از بانواني که پيگير حضور بانوان مسلمان با پوشش مناسب در ميادين بين‌المللي کشتي بودند و از ايده و تفکرات مختلف کمک گرفت و يک شيوه جديد از کشتي بانوان {کلاسيک} را ارائه کرد. اين شيوه شايد از نظر فني خيلي شبيه کشتي آزاد بانوان است؛ اما از نظر پوشش و مقررات، متفاوت است و يک استايل و شيوه جديد در کشتي بانوان به حساب مي‌آيد.
 
قرار نيست اين بانوان با اين پوشش جديد بروند با بانواني که دوبنده مي‌پوشند رقابت کنند. کاملا يک شيوه جداگانه است. اين شيوه، جداگانه تعريف شده و در پيگيري‌هايي که انجام داديم، ديديم شيوه ارائه‌شده، با تقاضاي بسياری از کشورهاي مسلمان و بخشي از کشورهاي اروپايي و آسيايي غيرمسلمان مواجه شد.
 
بخشي از کشورهاي آسيايي در اين مدت که اين موضوع {کشتي کلاسيک بانوان} مطرح شده، دنبال اين هستند که چه زماني اين کشتي در حوزه بين‌الملل وارد مي‌شود. در واقع ما با نوع تفکر و اعتقادات مذهبي خودمان، توانستيم شيوه جديدي از کشتي را که از نظر فني براي دنيا شناخته‌شده است؛ اما به لحاظ نحوه مقررات و نوع پوشش متفاوت با ساير شيوه‌هاي کشتي است، به دنيا معرفي کنيم.

اين شيوه کشتي بانوان به کميسيون تخصصي خودش در اتحاديه جهاني ارائه شد و حدود هفت، هشت ماه پيش مجوز کميسيون تخصصي را گرفت. طبيعتا بعد از صدور مجوز، رقباي ما در اتحاديه جهاني کشتي، مقاومت‌هاي جدي داشتند تا اين شيوه کشتي به‌عنوان يکي از استايل‌هاي موردقبول اتحاديه جهاني کشتي پذيرفته نشود.

طبيعي است که آنها کاملا متوجه شدند فدراسيون کشتي ايران بر مبناي اعتقادات مذهبي و فرهنگي خودش شيوه‌اي از کشتي را براي بانوان در دنيا تعريف کرده است که تعداد قابل‌توجهي از کشورهاي مسلمان و کشورهاي غيرمسلمان، متقاضي حضور در اين نوع کشتي هستند.

اين شيوه کشتي فارغ از نوع پوشش‌ علاوه بر کلاهي که روي سر قرار مي‌گيرد و نقش پوشش و حجاب را دارد، از گوش‌بندي هم استفاده مي‌کند که اين گوش‌بند از رسيدن آسيب به گوش، فک و صورت بانوان تا حدود زيادي جلوگيري مي‌کند. يکي از مشکلات اصلي کشتي آزاد بانوان درحال‌حاضر همين آسيب‌ديدگي گوش و فک و لطمه‌ديدن صورت بانوان است. همچنين يکي از بالاترين تخلفات داوري که در کشتي آزاد بانوان اتفاق مي‌افتاد، کشيدن مو است.
 
اين پوشش، گوش‌بند و فک‌بندي که بالاي آن قرار دارد، آسيب‌ها را به‌شدت در بين بانوان کاهش مي‌دهد. درمجموع اين پوششي که ما براي کشتي بانوان طراحي کرديم، فرصت ويژه‌اي را فراهم مي‌کند تا بخشي از بانوان که هم از نظر فرهنگي و هم از نظر مذهبي و هم به‌لحاظ نوع سليقه‌شان علاقه‌مند هستند در کشتي فعاليت کنند، در يک فضاي سالم‌تر و در يک محيط اجتماعي مناسب‌تري حضور داشته باشند و جذب اين شيوه و استايل کشتي بشوند.

تعداد کشورهايي که درحال‌حاضر در کشتي آزاد بانوان فعاليت مي‌کنند تعداد قابل‌توجهي‌ نيست. بخش عمده‌اي از علت عدم حضور کشورها در بخش بانوان، نوع دوبنده و آسيب‌هايي است که به بانوان در کشتي آزاد وارد مي‌شود. اين فرصت فراهم شده و اين فرصت اگر مورد حمايت قرار بگيرد، مي‌تواند به‌تدريج به يکي از شيوه‌هاي برتر کشتي بانوان در دنيا تبديل شود. اين موضوع البته به ميزان حمايت و سرمايه‌گذاري‌اي که صورت مي‌گيرد بستگي دارد.
 
بزرگ‌ترين نقطه قوت اين شيوه اين است که ايران صاحب کشتي، با اتکا به اعتقادات مذهبي و چارچوب‌هاي فرهنگي خودش، مي‌تواند در بين کشورهاي مسلماني که بانوان علاقه‌مند به حضور در کشتي دارند و اما بنا بر دلايل فرهنگي- مذهبي يا سليقه‌اي، شيوه کشتي آزاد کنوني بانوان را نمي‌پذيرفتند، محوريت پيدا کند. اين موضوع مي‌تواند يک کاربرد ديپلماتيک جدي براي کشتي و ورزش ايران در دنيا داشته باشد. پيام‌هاي فرهنگي فعاليت در اين رشته و محوريتش بين کشورهاي دنيا خيلي فراتر از پيام‌هاي فني آن خواهد بود.

من احساس مي‌کنم ما با اينکه اعلام‌هاي اوليه هم درباره اين موضوع داشتيم، اما ابهاماتي هنوز در بين برخي از دوستان، مديران و مسئولان وجود دارد که يا ورزشکاران اين شيوه قرار است بروند با بانواني که از دوبنده استفاده مي‌کنند رقابت کنند؟ خير، چنين قراري نيست. اين يک شيوه مستقل است که بايد تلاش کند تا ظرفيت‌هاي جديدي در کشتي دنيا براي خودش فراهم کند.
 
پيش‌بيني ‌ما اين است که چنين ظرفيت‌هايي در کشتي بانوان به صورت بکر و گسترده وجود دارد. ما مطمئن هستيم اگر اين شيوه کشتي فعال شود، اثرات فني و مديريتي ويژه خودش را براي ورزش و کشتي ايران در دنيا در پي خواهد داشت.

‌همان‌طور که شما در صحبت‌هايتان عنوان کرديد، پيشبرد برنامه‌هايتان در زمينه کشتي بانوان با داشتن يک ديپلماسي قوي امکان‌پذير بوده است. به نظر مي‌رسد شما علاوه‌بر چانه‌زني با مقامات جهاني، بايد در داخل هم درباره کشتي زنان رايزني‌هاي زيادي مي‌کرديد. مي‌توان حدس زد که خيلي‌ها آمدند و با کشتي زنان مخالفت کردند و عنوان کردند کشتي يک ورزش مردانه است. با اين موضوع چگونه برخورد کرديد؟
برخي از اين تفکرات فقط محدود به ايران هم نيست. خيلي‌ها رشته سنگيني مثل کشتي را کاملا يک رشته مردانه مي‌دانند، آنها وقتي متوجه شوند و ببينند زناني در دنيا هستند که ضمن حفظ اصول فرهنگي و اعتقادات مذهبي خودشان مي‌توانند با جديت و بسيار قدرتمند در کشتي بانوان حضور داشته باشند و به‌لحاظ فني هم نمايش متوسط به بالايي را در دنيا ارائه کنند، نگاهشان تغيير خواهد کرد.

کشتي زنان ژاپن چهار مدال طلا در المپيک ريودوژانيرو گرفت؛ چهار طلا از شش طلاي ممکن. درواقع قهرمان بلامنازع کشتي در المپيک، ژاپن بود. اين موضوعي نيست که بتوان از آن به‌سادگي گذشت. خب، ما هم در چارچوب باورها، اعتقادات و ارزش‌هاي فرهنگي خودمان اگر روزي بتوانيم فرصت‌هاي ارزشمندي در حوزه بين‌الملل داشته باشيم، قهرمانان ما در بخش بانوان مي‌توانند بزرگ‌ترين پيام‌رسان اعتقادات و فرهنگ ايراني‌مان به مردم دنيا باشند.

‌شما در اين چهارسالي که رياست فدراسيون کشتي را برعهده داريد، نشان داديد که دنبال اهداف بزرگ هستيد؛ توسعه کشتي بانوان، کسب کرسي‌هاي بين‌المللي، کسب نتايج عالي، ميزباني‌هاي جهاني و... . مسلما رسيدن به اين اهداف بودجه بسيار بالايي مي‌خواهد. بودجه فدراسيون کشتي از همه فدراسيون‌هاي ورزشي بيشتر است و ظاهرا چندين‌برابر بودجه فدراسيوني مثل فوتبال است. اين بودجه از چه منابعي تأمين مي‌شود؟ به چه ميزان دولت و وزارت ورزش با شما همراه هستند؟ شما قبل از المپيک از وزارت ورزش و دولت چند مرتبه‌اي گلايه داشتيد... .

بودجه فدراسيون کشتي در سال ١٣٩٦، ١٧٥ ميليارد تومان است. سهم دولت در بودجه نقدي فدراسيون حدودا ١٢ درصد است، اين آن چيزي است که کميته ملي المپيک و وزارت ورزش و جوانان مي‌توانند به فدراسيون بدهند، البته اگر صددرصد تخصيصش صورت بگيرد، مي‌شود ١٢ درصد.
 
ما طبيعتا بايد ظرفيت‌هاي جديدي براي اجراي برنامه‌هاي کشتي، خارج از كمك‌هاي مالي دولت براي فدراسيون کشتي تعريف مي‌کرديم. به لطف خدا توانستيم در اين چند سال اين ظرفيت‌ها و فضاي جديد را تعريف کنيم. به منابع خارج از فدراسيون متکي شديم؛ منابع نقدي و غيرنقدي خارج از فدراسيون. سهم عمده فعاليت‌هاي فدراسيون را منابع غيرنقدي خارج از فدراسيون تأمين مي‌کند؛ از طريق کمک‌هايي که از طريق نهادهاي عمومي، خصوصي و دولتي صورت مي‌گيرد. سهمي هم اسپانسرها برعهده دارند، اما عمده‌ترين سهم تأمين منابع فدراسيون را منابع غيرنقدي خارج از فدراسيون در بر مي‌گيرد.

اين منابع خارج از فدراسيون، به حساب فدراسيون واريز نمي‌شود، اما اشخاص حقيقي و حقوقي هستند که در بيرون از سازمان مديريت کشتي قرار دارند و با علاقه، آمادگي دارند بدون اينکه پولي به فدراسيون به صورت مستقيم بدهند، با امكانات و منابع مالي خودشان کمک کنند تا بخشي از فعاليت‌هاي فدراسيون انجام شود.
 
قدرت مالي فدراسيون، جايگاه اجتماعي آن است که ما به لطف خدا آن را فعال كرده‌‌ايم. به هر حال شايد اين اقدام يک حرکت جديد در حوزه مديريت فرهنگي و نه‌فقط مديريت ورزش محسوب شود. اينکه ما اگر به جايگاه اجتماعي رشته‌هاي تخصصي که در آن مديريت مي‌کنيم اتکا کنيم، از اين جايگاه اجتماعي، تعاملاتي مي‌توانيم فراهم کنيم که منابع اقتصادي يا توجهات و حمايت‌هاي مالي را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم در مجموعه تخصصي خودمان داشته باشيم.

٨٠ درصد انرژي مديريتي فدراسيون را تأمين منابعش مي‌گيرد. من مي‌دانم کار بسيار سخت و دشواري است که مجموعه مديريتي فدراسيون کشتي در اين زمينه دنبال مي‌کند و به لطف خدا رضايت نسبي هم در اين زمينه داريم.

‌به هر حال آنچه مسلم است شما براي پيشبرد کارهايتان در کشتي از سوابق غيرورزشي‌تان هم کمک مي‌گيريد. رسول خادم اولين ورزشکاري بود که وارد شوراي شهر تهران شد. شما پس از عضويت در شوراهاي دوم و سوم در شرايطي که به راحتي مي‌توانستيد عضو شوراي چهارم هم باشيد، از انتخابات انصراف داديد. چه شد که در شوراي دوم تصميم گرفتيد وارد شورا شويد و براي شوراي چهارم انصراف داديد؟
صادقانه عرض مي‌كنم؛ تمايل چنداني به صحبت‌كردن در اين خصوص ندارم. من دو دوره عضو شوراي شهر بودم و در آن دو دوره مسئوليت دو کميسيون را برعهده داشتم. فکر مي‌کنم کساني‌ که در آن زمان با آن مجموعه مرتبط بودند، در جريان ميزان فعاليت‌هايي که در آن دوره‌ها، در اين كميسيون‌ها انجام شد، هستند.
 
ارزيابي من پس از دو دوره حضور در شورا اين بود که عوامل مختلفي وجود دارد که علاقه‌مند به اثرگذاري مجموعه شوراي شهر براي رفع مشکلات مردم نيستند. شايد اگر  صد هم براي مردم کار کني، يک هم به دست مردم نمي‌رسد.

اين دليل اولم براي انصراف از انتخابات شوراي چهارم بود. دليل دوم هم اين بود كه ارزيابي من از فضاي شوراي شهر چهارم، از همان زمان ثبت‌نام‌ها، به دلايلي كه شايد گفتن آن ضرورتي نداشته و ندارد، به گونه‌اي بود که اين فضا، فضاي مناسبي براي کارکردن نخواهد بود.
 
اما مهم‌ترين نكته اين بود که بعد از سال‌ها نبودن فرصت حضور در ورزش و به هر حال اداي مسئوليتي كه من و امثال من بر گردن دارند، كه به علت عدم علاقه‌مندي مديران وقت يا نداشتن تفاهم به همكاري مشترك با ايشان، اتفاق افتاده بود، فرصتي براي حضور من در كشتي فراهم شد.

واقعيت اين است؛ من اگر هر جا هم قبلا حضور داشتم، به خاطر محبت مردم و سابقه حضور من در ورزش بود. شايد من توانايي‌هاي محدودي براي فعاليت در ساير بخش‌ها هم داشته‌ام يا دارم. اما اولويت، حضور و كاركردن من و امثال من در ورزش است و اين آن چيزي است كه مردم هم مي‌خواستند و مي‌خواهند.

الان هم تا جايي که بتوانم و تا جايي که بگذارند کار کنم، در ورزش مي‌مانم و زماني که احساس کنم نمي‌گذارند، حتي با همين توانايي محدودي که دارم، كارم را ادامه دهم، قطعا مزاحم مديران در ورزش نخواهم شد. من به لطف خدا، با تسليم‌شدن رابطه خوبي نداشته و ندارم، اما توانايي به هر قيمتي كاركردن را هم نداشته‌ام.

‌بسياري از اهالي کشتي تأکيد دارند با بازگشت شما به کشتي، اين ورزش ملي سامان گرفت و از نظر مديريتي قابل مقايسه با قبل نيست. اين صحبت‌هاي شما که در آن از احتمال رفتن صحبت مي‌کنيد، کمي نگران‌کننده است. شايد تصور اين باشد که سال‌ها در کشتي بمانيد؟
تا زماني که بگذارند و بتوانم کار کنم، مي‌توانم حضور داشته باشم، وقتي نتوانم کار کنم، حضورم و عدم حضورم هيچ فرقي نمي‌کند. تنها دليلي که آدم خيلي از فشارها را تحمل مي‌کند، خيلي از تنهايي‌ها در حوزه مديريت را حوصله مي‌کند، به اين اميد است که درختي سبز کند، نهالي بنشاند و قدمي بردارد. اما وقتي دست و بالش بسته شود و نتواند کاري انجام دهد، بودنش هيچ ضرورتي ندارد.

مردم هم انتظارشان از ما اين است؛ وقتي جايي حضور داريم، کاري انجام شود، وگرنه اگر قرار به بودن و كارنكردن باشد كه متأسفانه نمونه‌هاي متعددي از اين افراد در فضاي مديريتي كشور هستند و رمز ماندگاري‌شان در كرسي‌هاي مديريتي، تلاش براي كارنكردنشان بوده و سعي در ديكته‌ننوشتن‌شان، در اين صورت، بهتر است نباشم. در بخش بين‌الملل هم اعتقادم همين است. من نگاه و ارزيابي خوبي نسبت به اتحاديه جهاني کشتي ندارم.
 
احتمال تغيير در فضاي ساختاري اتحاديه جهاني کشتي بسيار مشکل است. ما با ساختاري ٧٠ساله‌ مواجه هستيم که كمتر كسي جسارت اعتراض به آن را دارد. اما من به عنوان نماينده كشتي ايران تا زماني كه احساس کنم امکان تغيير در فضاي اتحاديه هست، تلاش و مبارزه مي‌کنم. البته در حوزه ديپلماسي و عالم سياست‌ورزي، تنهايي جنگيدن كار آساني نيست.

نگاهي به زندگي رسول خادم
در المپيک ١٩٩٢ بارسلونا در ٢١سالگي به مدال برنز المپيک دست پيدا کرد.

او اولين طلايي پس از انقلاب است و در المپيک ١٩٩٦ آتلانتا قهرمان شد.

در سال ١٣٧٧ در ٢٧سالگي پس از کسب مدال نقره سنگين‌وزن حين مسابقات جهاني تهران از دنياي کشتي خداحافظي کرد.

در کارنامه‌اش علاوه بر دو مدال المپيک، دو طلا و يک نقره جهاني، يک طلا و يک نقره بازي‌هاي آسيايي و پنج طلاي قهرماني آسيا ديده مي‌شود.

اولين ورزشکاري بود که وارد شوراي شهر تهران شد و در دوره‌هاي دوم و سوم عضو شورا بود.
پيش از المپيک ٢٠١٢ لندن، پس از سال‌ها دوري دوباره به کشتي برگشت و هدايت تيم کشتي آزاد را برعهده گرفت.

از مهرماه ٩٢ رياست فدراسيون کشتي را برعهده گرفت.

پس از درخشش آزادکاران ايراني در المپيک ٢٠١٦ خادم از سرمربيگري تيم ملي کنار رفت.

رسول خادم ١٤ شهريور ٩٥ به عضويت هيئت‌رئيسه اتحاديه جهاني کشتي درآمد.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
امین
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
من که عاشق رسول خادم هستم به نظرم یکی از معدود افرادی که تو این مملکت سرجای خودش نشسته و شایسته همچین جایگاهی است رسول خادمه یک مدیر به تمام معنا
ناشناس
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
آقای خادم
ما خیلی وقته که شمارو فراموش کردیم.
ناشناس
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۲
کدوم مردم؟