پسر جوان که 13 سال قبل به اتهام شرکت در نزاع خیابانی مرگبار دستگیر و در دو دادگاه به قصاص محکوم شده بود سرانجام در آخرین جلسه محاکمه از مرگ گریخت.
بهگزارش «ایران»، این قتل شامگاه یکم اردیبهشت 83 در میدان رازی تهران مقابل باشگاه بیلیارد رخ داد که در جریان آن پسر جوانی بهنام سعید با ضربه چاقو جان باخت. کارآگاهان جنایی نیز در تحقیقات پلیسی ضارب را شناسایی کردند. پسر 17 ساله که فرهاد نام داشت پس از چند روز تعقیب و جستوجو دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت.
او در بازجویی به کارآگاهان گفت: «وقتی درباشگاه سرگرم بیلیارد بازی بودم با شنیدن سر و صدای دوستانم که در بیرون از باشگاه دعوا میکردند بیرون دویدم. برای اینکه آنها را از هم جدا کنم وارد معرکه شدم اما یکی از دوستانم با میلهای فلزی قصد حمله به من را داشت که عصبانی شدم و با چاقویی که در جیبم بود ضربهای به او زدم تا مانع حملهاش شوم و بعد هم از آنجا فرار کردم.
چند روزی در خانه عمهام بودم که شنیدم او مرده است. بدینترتیب عامل قتل پسر جوان در شعبه 71 دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. اما دیوانعالی کشور حکم اعدام او را نقض کرد و متهم بار دیگر در شعبه 71 دادگاه کیفری تهران محاکمه شد. اما قضات دادگاه حکم قبلی را صادر کردند و متهم را مستحق قصاص دانستند، اما اینبار هم قضات دیوانعالی کشور رأی صادر شده را نپذیرفتند.
بنابراین متهم برای سومین بار در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران محاکمه شد. اینبار قضات متهم را با توجه به ماده 91 ممنوعیت صدور حکم اعدام برای نوجوانان کمتر از 18 سال، وی را به 5 سال حبس و پرداخت دیه محکوم کردند.
اما این بار هم قضات دیوانعالی حکم صادرشده را بهخاطر نقص در تحقیقات نپذیرفتند تا اینکه صبح دیروز برای بار چهارم متهم پس از 13 سال زنــــــدان در شعبه 4 دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی محاکمه شد.
قضات این دادگاه با توجه به مستندات پرونده و طبق ماده 91 قانون مجازات اسلامی متهم را به پرداخت دیه محکوم کردند که پس از تأیید نهایی حکم، متهم بهزودی از زندان آزادخواهد شد.
گفتوگو با عامل قتل
چند سال داری؟
30 ساله هستم و زمانی که بازداشت شدم 17 ساله بودم. سیزده سال است در زندانم.
در این مدت در زندان چه میکردی؟
درس میخواندم و با فعالیتهای فنی، حرفهای خودم را مشغول کردم.
چرا روز حادثه چاقو داشتی؟
چاقو را همینطوری در جیبم گذاشته بودم و هیچ وقت فکر نمیکردم روزی از آن برای قتل دوستم استفاده کنم.
یکبار از نزدیک طناب دار را دیدهای از آن لحظه برایمان بگو؟
آن لحظات که قرار بود اعدام شوم هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود، صحنه هولناکی بود.
من معتقدم که مستحق مرگ بودم و اگر خدا خواست که اعدام نشدم فکر کنم تنها به خاطر دعاهای مادرم بود.
در پای چوبه دار چشمهایم را بسته بودم و برای مردن خودم را آماده میکردم، در آن لحظه با تمام آرزوهایی که داشتم خداحافظی میکردم و تنها چیزی که از آن رنج میبردم دل شکسته مادرم بود، ولی نمیدانم چه شد که یک فرد تماس گرفت و مرا از زندانی که برای اعدام برده بودند برگرداندند. فرد مورد نظر تلفنی از یک مرجع قضایی خبر داده بود که اشکالی از نظر حقوقی در مورد حکم وجود دارد و بههمین خاطر مرا از پای چوبه دار برگرداندند که بعد در دادگاه دوم از اعدام نجات یافتم.
برای آیندهات چه برنامهای داری؟
میخواهم کار خوبی پیدا کنم و یک عمر دستبوس مادرم و پدر رنج کشیدهام باشم.
من 13 سال از جوانیام را پشت میلههای زندان هدر دادم آنهم بهخاطر یک حماقت و یک تصمیم عصبی که باید جبرانش کنم. من نباید دوستم را میکشتم و از این موضوع خیلی پشیمانم و شرمنده خانوادهاش هستم!