صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۱۴۴۶۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶
خبرآنلاین نوشت: سپیدرود رشت به رقابت های لیگ برتر صعود کرد.

یک: مکث شایان مصلح در محوطه جریمه نساجی، نفس هواداران سپیدرود را بند درمی‌آورد. شایان با خونسردی توپ را حفظ می‌کند و تا جایی به حرکت‌اش ادامه می‌دهد که با بی‌دقتی بازیکن روبرو سرنگون شود و انگشت اشاره داور، نقطه پنالتی را نشان بدهد. همه چیز تنها در چند ثانیه اتفاق می‌افتد. کعبی با دورخیز زیاد پشت‌توپ قرار می‌گیرد و گل صعود را به تور دروازه حریف می‌چسباند. 

از این لحظه به بعد، هیچکدام از هواداران حاضر در ورزشگاه، جریان بازی را دنبال نمی‌کنند. آن‌ها سرگرم بالا و پایین‌پریدن روی سکوها هستند. یک جور شادی خالصانه که با هیچ قرص و افیونی به دست نمی‌آید. لحظاتی بعد از سوت پایان، آن‌ها با مشت‌هایی دیوانه‌وار فنس‌ها را از پیش رو برمی‌دارند و در مقابل نگاه مبهوت ماموران انتظامی، به زمین وارد می‌شوند تا سهم‌شان را از این شادی بگیرند. تصاویر ورزشگاه پیر عضدی حالا شبیه ورزشگاه اتحاد بعد از قهرمانی دراماتیک منچسترسیتی در لیگ برتر است. یا شاید شبیه استادیوم خانگی برایتون بعد از قطعی‌شدن صعود این تیم به لیگ جزیره. 

همه، روی چمن هستند و سرود قهرمانی می‌خواهنند. چه اهمیتی دارد که قهرمانی در کار نباشد و جام را پارس جنوبی جم تصاحب کرده باشد؟‌ برای سپیدرودی‌ها ارزش این صعود، کمتر از قهرمانی لیگ‌یک نیست. قرمزها خیلی زود، همه خیابان‌های شهر را به تسخیر درمی‌آورند. رشت با بوق و بادکنک، با اشک و غرور، تماشایی‌تر است. سرمستی پسربچه‌ها، تا حوالی صبح ادامه دارد. آن‌ها برای چند ساعت، همه حسرت‌ها، حرمان‌ها، دردها و تکه‌ترانه‌های غمگین را به فراموشی سپرده‌اند. خوشبختی، بغل‌شان کرده است. 

دو: "اگر سپیدرود بخشکد، ماهی‌ها می‌میرند". شاید همین شعار، مشخص کند که چرا در تمام فصل، شهر با تیم محبوب نفس کشیده است. سپیدرود، تیم پدربزرگ‌ها و نوه‌هاست. پدربزرگ‌ها ردپای خاطره‌های دور و دراز گذشته را در آن جستجو می‌کنند و نوه‌ها، شیفته نوستالژی‌های باقی‌مانده از تیم سرخپوش هستند. 

سپیدرود هیچوقت در سطح اول فوتبال ایران بازی نکرده، هیچوقت بازیکن ملی‌پوش نداشته و هرگز یک باشگاه ثروتمند نبوده اما برای دوست‌داشتن این تیم حتی نام‌اش هم کافی به نظر می‌رسد. نامی که در همه این سال‌های طولانی حذف نشده. از همه گزندها در امان مانده و حالا دوباره می‌درخشد. 

سپیدرود، یک واقعیت انکارنشدنی در رشت است. در شهری که همه داشته‌هایش را برای تزئین لبخندها هزینه می‌کند. شهری که همیشه تا صبح بیدار است و در شب‌های باشکوهی مثل شب صعود، تا صبح می‌خندد. 

سه: لیگ‌برتری‌شدن سپیدرود، نسبت چندانی با منطق نداشت. قرمزها کنار هم جمع شدند تا برای بقا در لیگ‌یک تلاش کنند و در پایان فصل، در جدول باقی بمانند. بردهای اول آن‌ها در لیگ، شبیه سوتفاهم بود اما از یک جایی به بعد، واضح به نظر می‌رسید که سپیدرود سزاوار بالانشینی در جدول است. 

باشگاه قدیمی شهر رشت، هیچگاه نتوانست از دغدغه‌های مالی فاصله بگیرد. در هیچ مقطعی از فصل حقوق بازیکنان‌اش را به موقع و به اندازه پرداخت نکرد اما مهره‌های تیم به جای اعتصاب، همه خشم‌شان را خرج تیم‌های رقیب می‌کردند. 

تصور می‌شد آن‌ها با اولین لغزش‌ها، از پا در خواهند آمد اما حتی شکست در انزلی برابر ملوان در مسابقه رفت و 4 امتياز عقب‌ماندن از اين تيم بعد از بازي برگشت، باور غيرمنطقي آن‌ها به صعود را عوض نكرد. درست مثل بوكسوري كه بعد از سنگين‌ترين مشت رقيب، با صورتي خون‌آلود اما لبخندي گمراه‌كننده به مبارزه برمي‌گردد. باوركردني نبود اما نااميدي در هيچ هفته‌اي از فصل به اردوي سپيدرود راه پيدا نكرد.

باوركردني نبود اما علي نظرمحمدي سرمربي تيمي بود كه به ليگ برتر صعود مي‌كند و گلِ رقم‌خوردن اين صعود را بازيكني به ثمر رساند كه يك سال تمام بدون تيم مانده بود. خوشبختي سپيدرود، به غیرمنتظره‌ترین شکل ممکن از راه رسید. آن‌ها مسیر عجیبی را برای رسیدن به لیگ برتر طی کردند. درست مثل کاندیدایی که قبل از برگزاری انتخابات از کمترین شانس ممکن برخوردار است اما در صندوق‌ها بیشترین رای را به دست می‌آورد. یا مثل فیلمی که بدون شانس به یک جشنواره می‌رود و جایزه اول را تصاحب می‌کند. 

حیات فوتبال در شهری که چرخ‌های صنعت در آن متوقف شده، نمی‌تواند استمرار داشته باشد اما هیچ چیز، جلوی لذت این لحظات رشتی‌ها را نمی‌گیرد. 
ارسال نظرات