فیلمسازان بیشماری به رشد سینما کمک کردهاند اما کمتر کسی به اندازه او توانست جادو را به پرده نقرهای بکشاند. مردی در شمایل یک دلقک کوتاهقامت، با سبیل خاص، عصا و کلاه و مدل راهرفتن پنگوئنها. سالن تئاتر ویکتوریای انگلیس، بازیگران زیادی را به سینمای جهان تحویل داده است اما پسربچهای به نام چارلز اسپنسر چاپلین که در سالهای ۱۹۸۰ از در و دیوار آن بالا میرفت، درخشانترین اثر این سالن بود؛ درخششی که تا ۸۷ سالگی ادامه داشت.
به گزارش روزنامه «وقایع اتفاقیه»، میگویند در کمپ کولیها به دنیا آمده است؛ در کاروان عمهاش که ملکه کولیها بود، شاید این شکل از تولد به نوع فیلمهایی که ساخته و شخصیت چارلی چاپلین بیشتر جور درمیآید. شخصیت چاپلین بیشتر بهعنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگمنشانه است. چاپلین خود ادعا میکرد که در سال ۱۸۸۹ در محلهای در جنوب لندن متولد شده است، یعنی چهار روز پیش از تولد هیتلر؛ این را هم میشود برای خاطر فیلم «دیکتاتور بزرگ» باور کرد.
در سال ۱۹۱۶، شرکت فیلم موچوال مبلغ ۶۷۰ هزار دلار با چاپلین قرارداد بست و در مدت ۱۸ ماه او ۱۲ فیلم بلند کمدی برای آنها ساخت که همگی از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. درواقع، تمام فیلمهای که در این شرکت ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند. حالا در روز تولد او میتوان آثاری را مرور کرد که جهان و کمدی جهان را به این شکل تغییر دادند:
درد کشیدن در سکوت
این یکی از اولین ویژگیهایی است که وقتی از طنز چاپلین صحبت میکنیم به ذهن میآید؛ مسئله بااهمیتی که نمیتوان درباره آن اغراق کرد. کمدی چاپلین درعینحال که سرشار از سرعت و حرکات فیزیکی، یعنی عناصر اصلی کمدیهای آن زمان بودند، ظرافتی جدید را به همراه داشتند. ظرافتی که در فیلم «ولگرد» به حد اعلای خود رسید. شخصیتهای فیلمهای چاپلین درد و دردکشیدن را به تصویر میکشند؛ دردی که واقعی و ملموس است و در سکوت به تصویر کشیده میشود. خون وجود ندارد، لبها خندان است اما همدردی چیزی است که از دل فیلم بیرون میآید. شما با یک ولگرد احمق در کمدی بزن و بکوب روبهرو نیستید بلکه با فردی آشنا میشوید که درد را میفهمد، لمس کرده است و آن را با مخاطبان به اشتراک میگذارد.
تعامل غریزی با دوربین
درمیان تمام ژانرهای سینمایی، کمدی آن دنیایی است که در آن دیوار چهارم شکسته میشود. جایی که شخصیتها به دوربین زل میزنند، با آن صحبت میکنند و کلماتی قصار فراتر از روایت را مستقیم با مخاطب درمیان میگذارند. چاپلین خیلی زود و در فیلم دوم خود «مسابقه اتومبیلرانی در ونیز» به این معجزه دست یافت و اهمیت دوربین را درک کرد. خیلیهای دیگر قبل از او مکانیسم دوربین را درک کرده و با لنز ارتباطی مناسب داشتند اما چاپلین به دوربین شخصیتی ویژه بخشید، آن را جزئی از بازیگران صحنهاش کرد و فلسفه خاص خودش را با دوربین فیلمبرداری ساخت که ناشی از درک عمیق او از فیلمسازی بود؛ فلسفهای که بعدها پیروان زیادی پیدا کرد.
منتقدی که میخنداند
چاپلین نخستین فیلمسازی بود که بهصورت مداوم از انتقاد اجتماعی در کمدیهایش استفاده کرد. چه چیزی چاپلین را بزرگترین کمدین تاریخ کرده است؟ او کمدینی است که بیشترین خنده را ایجاد کرده، جذابترین فرد است، از ذات بشر صحبت میکند، اجتماع را به نقد میکشد و آینهای طنزواره در برابر شما قرار میدهد. «دوران مدرن» نمونه اعلای این انتقاد اجتماعی است. او جهان جدید را به نقد میکشد، مدتها زودتر از زمانی که در آن زندگی میکرد. همین امروز میشود این فیلم را تماشا کرد و به تصاویر ساخته چاپلین خندید و گفت: «امروز دقیقا همین است.» انتقاد اجتماعی در کارهای چاپلین به مرور بیشتر و بیشتر شد اما همیشه در پس پرده پنهان بود و هیچگاه تماشاگر را آزار نداد.
نماد مردم فراموششده
چه چیزی چاپلین را هنوز بعد از ۸۰ سال ماندگار کرده است؟ چه چیزی هنوز شخصیت او را زنده نگه داشته؟ فراتر از دورانی تاریخی از سینما که چاپلین در آن زیست، او ویژگیای را همراه داشت که مردمان تمام اعصار با او همراهی میکنند. او متحد حاشیهنشینها بود، زبان افرادی که جایی برای صحبتکردن ندارند. چاپلین، نمادی از مردم فراموششده است و همین او را زنده نگه داشته است. او در مرزی باریک فیلمسازی کرد و نقطه اتصال و انفصال بود. از یکسو انسان را به اجتماع وصل میکرد و ازسویدیگر، تنهایی او را به نمایش میگذاشت. فیلمهای او انسان را میخنداند و درعینحال خطابهای فلسفی ایراد میکرد. او محدودیتی ناامیدکننده را به نمایش میگذاشت که هیچ محدودهای پیش روی انسان قرار نمیداد.
خلاقیت غیرقابل کنترل
شاید هیچکس در تاریخ سینما نتواند مانند چاپلین کنترلی خلاقانه بر همهچیز داشته باشد. او رؤیا و واقعیت را به گونهای به هم پیوند میزد که هیچ احساس اغراقآمیزی وجود نداشت. شما باور میکنید که دو مرد یک کفش را میپزند و میخورند. او با تمام محدودیتهای سینمای زمانهاش، خلاقیتهایی را به اجرا گذاشت که هنوز هم باورپذیر است. او در اجرا، تکنیک و داستان، بازی، تولید و ساخت معجزه میکرد.
چاپلین نابغهای بود که لباس دلقکها را انتخاب کرد، ما را خنداند، با سه اسکار دنیا را ترک کرد و حتی پس از مرگش هم طنز تولید کرد. چارلی چاپلین در ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ درگذشت و پیکر این هنرپیشه و کمدین بزرگ در سال ۱۹۷۸ از خاک خارج و دو مرد که در ازای بازگرداندن پیکر از وکیل چاپلین تقاضای دریافت پول داشتند، او را در یک مزرعه ذرت دفن کردند. پیکر از گورستان دهکدهای در سوئیس که چاپلین ۲۵ سال آخر عمر خود را در آنجا گذرانده بود، ربوده شده و پس از سه ماه، با دستگیری جنازه دزدها که دو مهاجر از بلغارستان و لهستان بودند، به همانجا بازگشت ولی اینبار تابوت او را از بتن مسلح ساختند تا همیشه همانجا بماند.