صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۰۸۹۱۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۴ - ۱۸ اسفند ۱۳۹۵
تاریخ برگ‌های قرائت‌نشده بسیاری دارد. افرادی هستند که لایه‌های پنهانی از تاریخ انقلاب اسلامی را در سینه خود محفوظ دارند. «مصطفی مهذب» یکی از همان اشخاص است که سینه‌ای مملو از ناگفته‌ها دارد.

به گزارش تسنیم، بخشی از گفتگو با مصطفی مهذب درباره دوران مسئولیت وی در حفاظت از کاخ‌های سلطنتی را در ادامه می‌خوانید:

مسئولیت شما در حفاظت از کاخ‌های سلطنتی از چه زمانی شروع شد؟
زمانی که من معاون وزیر دارایی بودم، «بند جیم» یعنی حفاظت اموال قصرها با بنده بود. ما در ساختمان "فرح" که رفتیم یک سالنی در حدود 150 متر فقط کمد وجود داشت. یک طرف فقط شامپو و کلاه‌های "فرح" بود، یک طرف مانتو بود، یک طرف لوازم آرایش بود. یک چیز عجیب و غریبی بود. بعد هم رفتیم اتاق "اشرف" و یک وضعیت عجیب و غریبی دیدیم. آنجا یک ویدئوهایی پیدا کردند که محرمانه بود و افشا نکردند. ویدئوهایی از روابط­ جنسی اشرف با افراد دیگر که در سریال معمای شاه فقط گوشه­‌هایی از آن را نشان دادند. مثلاً یکی از ویدئوهایی که من  از گفتنش شرم دارم اما برای ثبت در تاریخ می‌گویم، فیلمی بود که در آن اشرف با حیوان خانگی‌اش رابطه جنسی برقرار می‌کند؛ در آن کمد، پُر بود از این چیزها.

اسنادی که در کاخ­‌ها پیدا کردید محفوظ ماند؟ بیشتر این اسناد شامل چه چیزهایی بود؟
یک مقدار از اسناد را سازمان اسناد ملی، روی آن دست گذاشت، یک مقدار را هم اطلاعات و امنیت. زمانی که ما آمدیم آنها آنجا مستقر شده بودند. آن زمان هنوز سپاه در مسائل اطلاعاتی وارد نشده بود.

جالب است که کاخ­ها دست­‌نخورده باقی مانده و لوازمی در آن اوضاع آشفته ابتدای انقلاب از آنجا خارج نشد با اینکه آن زمان افراد سودجو کم نبودند.
در مسئله کاخ­‌ها اوضاع طوری بود یک دفعه می­‌دیدیم سندی وجود دارد که در زمان شاه، زمین‌های بسیار زیادی در انتهای خیابان ولیعصر که به «پارک وی» منتهی می­‌شود همه را یک مرتبه بین 100 نفر از افرادی که مختص شاه و فدایی شاه بودند، بخشیده‌اند. یک مرتبه می‌­گفتند این زمین­‌ها مثلا با 5 تومان برای این 100 نفر و بین افراد گارد شاهنشاهی تقسیم می‌کردند.

خیلی زمین بود و هر کدام هکتار، هکتار بود. وضعیت طوری بود که این 100 نفر سبیل­‌شان چرب می­‌شد و فداکاری‌­شان به شاه زیاد می­‌شد. به‌خصوص طرفداران اشرف، چون خیلی با دور و بری‌هایش کثافت­کاری می­‌کرد.

مثلاً نمونه­‌ای که ما در تاریخ از این فضل و بخشش‌ها داریم، زمانی است که صدام در 2 ساعت کشور کویت را اشغال کرد و تمام طلاهای جواهرفروشی‌های کویت که خیلی هم مهم و گران بود، همه را داده بود گارد مخصوص صدام. اینها هم فداکاری می­‌کردند و خودشان را می­‌کشتند چون پول نصیب­شان می­‌شد. اینها هم از نظر جنسی و هم از نظر مالی تامین شدند. در ایران هم خیلی از اسناد وجود داشت که می­‌گفتند چند هزار سند زمین و ساختمان و واحد در بهترین شهرهای ایران مانند اصفهان و مشهد فقط مختص زمان رضاشاه بود که بعد رسیده بود به محمدرضاشاه و یک مقداری به نام ولیعهد، فرح و اشرف و... .

اسناد زیادی وجود داشت که ما خودمان فرصت نداشتیم که برویم ببینیم سند چیست؟ واقعیت دارد یا ندارد؟ بازرسانی می‌فرستادیم و یک شمه­‌ای از وضعیت آنجا را برای ما می­‌گفتند.

لیستی تهیه کرده بودید که همه اموال تخمین زده شود؟
با توجه به کثرت اموال، از بچه­‌های دارایی، از بچه­‌های حفاظتِ اسناد، از بچه­‌های اطلاعات و امنیت مستقر شده بودند و آنها را امین قرار داده بودیم که اگر سندی وجود دارد بدهند سازمان اسناد ملی و اگر اموال به دردبخوری وجود دارد، تحویل بدهند. مثلاً طلاجات را بدهند بانک مرکزی و در دسترس کسی نباشد که به مرور زمان برده شود و از بین برود و محو شود چون اعتماد کردن در آن روزها هم یک مقدار سخت بود.

سایر کاخ‌های خاندان پهلوی وضعیت‌شان چگونه بود؟
در آن زمان که مردم گرسنگی و مشکلات اقتصادی داشتند، موکت‌­هایی از خارج آورده بودند که باور کنید یک وجب عمق اینها بود. من رفتم دیدم پا روی آنها می­‌گذاشتید مانند یک تشک پنبه­‌ای فرو می­‌رفت. اینها ارزشمند بود یا مثلاً در هر کاخی که می­‌رفتید امکانات آرایشی، امکانات پوشش به وفور یافت می‌شد و جزء لاینفک آنجا بود.

اینها ندیمه داشتند و کار این ندیمه­‌ها بود که هر زمانی که اینها می­‌خواستند از کاخ بیرون بروند، یک نوع آرایش، یک نوع لباس و یک نوع مدل مو را پیشنهاد می‌دادند. این نمونه­‌ها و مدل­‌ها را از روی کتب و ژورنال‌های خارجی انتخاب می­‌کردند و خیلی به سلیقه خودشان نبود.

هر کاخی هم می‌­رفتیم این حالت وجود داشت. ما متأثر می­‌شدیم از اینکه اینها چه می­‌کردند و مردم چه می­‌کردند. شاید حق می­‌دادیم به آنها که اصلاً هرگز به فکر مردم نباشند با این اوضاع و احوالی که وانمود می­‌کردند ما با مردم هستیم و با آنها ­‌دوست هستیم اما اصلاً در قاموس این خانواده نمی­‌گنجید که به این مردم نگاه بکنند.

مسئله مهم که خیلی ارزشمند بود این املاک و عمارت‌­ها و ساختمان­‌ها بود که تعداد چند هزار سند بودند و جمع‌آوری کرده بودیم و به دست افراد معتمد با وکالت داده بودند که بعداً برای آنها بفروشند و پولشان را برای آنها در خارج بفرستند. اینقدر تعدادش زیاد بود که خود آنها هم نمی­‌توانستند زیاد تعریف بکنند، یعنی به تعداد چمدان سند وجود داشت.

آیا مواردی از فساد خاندان پهلوی پیدا شده بود؟
اینها ابایی نداشتند از اینکه لذت بردن و فسادشان هم یادگار بماند. مثلا ما در اسلام دستور داریم در مخفی­گاه­‌ها و اتاق­هایتان با همسر خود رابطه داشته باشید و جلوی چشم دیگران نباشد ولی برای اینها یک افتخاری بود که مثلاً خودشان را به اوج شهوت برسانند. «اشرف» با توجه به وضعیتی که داشت و اطلاعاتی که ما داشتیم و مستند هم بود، بعضی جاها در بین حتی ذی­‌حساب­‌های ما افراد "خوش­‌تیپ" را می­‌دید و دستور می­‌داد به کاخ بیاورند. نمونه این کار هم دو سه نفر نبود، متعدد بود و حتی مادر شاه هم اینگونه بود.

 افراد را تور می­‌کردند و آنها هم ناچار بودند که بیایند با اینها رابطه برقرار کنند و آنها هم افتخار می­‌کردند که اشرف ما را خواسته است. از آنها هم سیر نمی­‌شدند و به سوی حیوانات گرایش پیدا می‌کردند؛ شاید این کار مدام آنها بود.

یکی از ذی‌حساب‌ها و همکاران من تعریف می‌کرد که پدرم افسر رشید ارتش بود و طبق دستور شاه باید به اصفهان می‌رفت ولی اشرف به وی گفت تو اینجا بمان. من هم نمی­‌دانستم وضعیت چیست. بعد از صرف ناهار، دوباره با شاه مواجه می‌شود و می‌گوید "مگر من نگفتم برو اصفهان؟" آن افسر ارتش هم می‌گوید علیا حضرت(اشرف) گفتند که نرو! قیافه شاه در هم می‌شود و می­‌گوید ناچاراً بمان!

قسمت دومی هم که تعریف کرد در مورد مادر شاه بود و او کثیف­‌تر از اشرف بود. می­‌گفت یک روز پدرم خانه بود که تلفن کردند و گفتند علیاحضرت ملکه شما را خواسته است. می‌رود می‌بیند او لباس کاملاً بدن­ نما پوشیده و آرایش غلیظ کرده است. گفت من حالم از آرایش او به هم خورد و فهمیدم جریان چیست و باید با او رابطه غیر اخلاقی داشته باشم. خودش را به دیوانگی زد و افتاد و کف از دهانش بیرون آمد! مادرشاه هم آمد یک لگد به وی زد و گفت "این مردک را بفرستید بیرون. این دیوانه کیست آوردید؟"

یعنی حتی مادر شاه بعد از فوت همسرش رضاخان دنبال این کارها بود. وقتی اشرف اینگونه باشد، معلوم است از این مادر به وجود آمده و به این سمت رفته است. همه آنها دنبال این مسائل بودند به دلیل اینکه در فساد غوطه­‌ور بودند. درد و گرفتاری مردم را که نداشتند و سیر هم نمی­‌شدند و حتی به حیوانات مراجعه می‌کردند.
ارسال نظرات