صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۰۲۶۵۶
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تسلیتشان به مناسبت درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، آغاز دوستی‌شان با آن مرحوم را مربوط به دیداری در کربلا و کنار بین‌الحرمین دانستند. مسبب این دیدار که به رفاقتی 59 ساله انجامید، آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی بوده است. آیت‌الله شبیری از دوران جوانی و بعد از آشنایی با شهید نواب صفوی به جرگه فعالان نهضت اسلامی پیوست.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۲ - ۲۵ دی ۱۳۹۵
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تسلیتشان به مناسبت درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، آغاز دوستی‌شان با آن مرحوم را مربوط به دیداری در کربلا و کنار بین‌الحرمین دانستند. مسبب این دیدار که به رفاقتی 59 ساله انجامید، آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی بوده است. آیت‌الله شبیری از دوران جوانی و بعد از آشنایی با شهید نواب صفوی به جرگه فعالان نهضت اسلامی پیوست.

آیت‌الله شبیری زنجانی در گفت‌وگو با «جام‌جم» با اشاره به سفری که قبل از انقلاب به عتبات عالیات داشت، روایتی شیرین و خواندنی از این سفر و آن دیدار به یادماندنی نقل کرده است:

ماجرای اولین سفر شما به عتبات عالیات که منجر به نخستین دیدار مقام معظم رهبری و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شد، چه بود؟
در سال ۱۳۳۶، مقام معظم رهبری به قم آمدند. ایشان آن زمان در مشهد بودند و در این سال قصد سفر به عتبات را داشتند و به همین منظور توقفی کوتاه در قم داشتند.

آشنایی شما با رهبر معظم انقلاب مربوط به چه دوره‌ای است؟
من از سال ۱۳۳۵ با ایشان در مشهد آشنا شدم. ایشان در سال ۱۳۳۳ که شهید نواب بعد از آزادی از زندان به مشهد مشرف شده بودند،‌ این شهید بزرگوار را می‌بینند و شیفته ایشان می‌شوند. آقا در خاطراتشان هم گفته‌اند این دیدار باعث شد ایشان در مسیر مبارزه قرار بگیرند. من هم به شهید نواب ارادت داشتم و از سال ۲۹ روند مبارزات او را دنبال می‌‌کردم. آن موقع ۱۴ ساله بودم و به فعالیت‌های فداییان اسلام علاقه‌مند شده بودم.

علاقه‌مندی مشترک شما و رهبر معظم انقلاب به شهید نواب، زمینه دوستی شما را فراهم کرد؟
بله. من وقتی از قم به مشهد آمدم، آقای عبدخدایی از اعضای فداییان اسلام، واسطه آشنایی من با آقا شد. این مربوط به سال ۳۵ و بعد از شهادت نواب صفوی بود. بعد از این آشنایی ما فعالیت مشترکی را با هم شروع کردیم و در کتاب «شرح اسم» هم ذکری از این همکاری مشترک آمده است. ما گروهی پنج یا شش نفری را تشکیل دادیم و وسعت این همکاری به حدی بود که استاندار خراسان در آن وقت تصور می‌کرد که ما گروهی چند صد نفره هستیم. سال ۳۶ که آقا به همراه والده و برادرشان آقای حسن خامنه‌ای از مشهد به قم آمدند، ناهار منزل ما میهمان بودند. هدف آقا از این سفر، عزیمتشان به عتبات عالیات بود. وقتی از قصدشان آگاه شدم به فکر فرو رفتم.

آقا که این حالت من را دیدند، گفتند اگر تمایل به سفر عتبات دارید، ذکری را به شما پیشنهاد می‌کنم که برای خودم بسیار موثر بود و حتی دلیل این سفر هم خواندن این ذکر بود. آن موقع گفتم که دلیل ناراحتی من چیز دیگری است. بعد از رفتن آقا از منزلمان، اشتیاق فراوانی را برای این سفر در خودم احساس کردم، به‌ویژه آنکه از همسفری با ایشان لذت بیشتری می‌بردم. زمانی که با ایشان در مشهد به زیارت حرم امام رضا (ع) می‌رفتیم توفیقات زیادی نصیب من می‌شد.

البته برای سفر به عتبات شرایطی را برای خودم در نظر گرفتم. یکی از آن شرایط تامین هزینه این سفر بود. آن موقع هنوز ازدواج نکرده بودم و نمی‌خواستم پدر و مادرم برای تامین هزینه سفر دچار مشکل شوند. برای رفع‌شدن مشکلات و گشایش کارها من معمولا چند روزی پشت سر هم زیارت عاشورای غیرمعروفه را می‌خواندم و برای اینکه توفیق سفر عتبات دست دهد دوباره خواندن این زیارت را شروع کردم. دقیقا یادم هست که ۲۳ جمادی‌الثانی بود. آقا هم همین ایام به عتبات مشرف شدند و معلوم بود که کسی که این زمان را برای سفر انتخاب می‌کند تا ۱۳ رجب برنمی‌گردد. من تا آن موقع مسافرت کم رفته بودم و تنها به مشهد و زنجان و تهران سفر کرده بودم. از جمله شروط دیگری که برای سفرم در نظر گرفتم این بود که خدا همسفران خوبی نصیبم کند. آقای خامنه‌ای قبل از من به عتبات مشرف شده بودند. من هم تا آن‌موقع به خارج از ایران نرفته بودم و در صورت مهیا شدن امکانات سفر نمی‌دانستم که در این سفر چه شرایطی برای من پیش خواهد آمد.

چقدر طول کشید تا حاجتتان برآورده شد؟
من آن روزها خواندن زیارت عاشورا را شروع کرده بودم و روز ششم بعد از نماز ظهر که به منزل آمدم مادرم تا من را دید، گفت دعوت داری؟ گفتم کجا؟ گفت دلت می‌خواهد کجا بروی؟ تا مادرم این حرف را زد گفتم فهمیدم سفر عتبات عالیات برام مهیا شده است. مادرم گفت بله. گفتم از کجا امکان سفر فراهم شده؟ گفت خانم بشارتی مادر آقای جلیل بشارتی (رئیس دفتر امور مناطق محروم در سال ۶۸) خوابی دیده و مایل است که شما به عتبات بروی.

 من از فردای آن روز نسبت به تهیه مقدمات سفر و گرفتن گذرنامه اقدام کردم. تمهیدات لازم برای سفر به سرعت فراهم شد. بلیط سفر برای چهارم ماه رجب آماده شد. بعدازظهر که برای سوارشدن ماشین به گاراژ رفتم متوجه شدم که شرط همسفران خوب هم مهیا شد. دیدم آقای هاشمی و شوهرخواهر و پسرعمویش مرحوم شیخ محمد هاشمیان (امام جمعه رفسنجان)، مرحوم آقای مهدی ربانی املشی (دادستان کل انقلاب بعد از پیروزی نهضت) و چند نفر دیگر از دوستان در همان محل منتظر سوار شدن ماشین بودند.

آشنایی شما با آقای هاشمی رفسنجانی به چه دوره‌ای برمی‌گردد؟
با آقای هاشمی، قبل‌تر از مقام معظم رهبری دوست بودم. ایشان قبل از سال ۳۳ در قم بودند و من از همان موقع با ایشان آشنایی داشتم. آقای هاشمی هم از علاقه‌مندان به نواب بودند و من به اتفاق ایشان به دیدن نواب در قم رفتیم. چهارم رجب ما از قم حرکت کردیم. سفر ما به عتبات این‌گونه آغاز شد. زمانی که در کربلا و در صحن حضرت امام حسین (ع) بودم، آقا مرا دیدند و تعجب کردند. بعد از احوالپرسی، من به آقا گفتم به همراه چند نفر از دوستان به کربلا آمدیم و دوست دارم که شما هم آنها را ببینید.

با هم به بین‌الحرمین رفتیم و آقا با همسفرانم آشنا شدند و این اولین دیدار ایشان با آقای هاشمی رفسنجانی بود. با این دیدار، مقدمات آشنایی و دوستی دیرینه میان این دو یار قدیمی امام راحل فراهم شد. بعد از سفر کربلا، رهبر معظم انقلاب به مشهد رفتند و دو سال بعد برای تحصیل به قم عزیمت کردند. در دوره اقامت ایشان در قم بود که رفاقت و صمیمیت ایشان به واسطه همدرسی و همکاری در نهضت انقلابی و اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی استحکام بیشتری پیدا کرد.
ارسال نظرات