فرارو- آرمان شهرکی؛ مدیر بانکی که امانتدار مال مردم است، خدمت الف را جای خدمت ب با دروغ یا مودبانهتر بگویم با نگفتن حرف راست به مشتریِ باسواد و بیسواد غالب میکند.
بارانِ جرجر و نمنم میزند، تاکسی قحط میشود، شخصیها بیدرنگ صف میبندند با کرایههای دوبله و سوبله. جوانی چشم در چشمِ پیری در اتوبوسِ شرکت واحد انداخته اما از جایش جُم نمیخورد تا او بشیند.
پدر یا مادری خون فرزندش را در شیشه میکند بابت آنچه که حق حیاتی و انسانیِ اوست خون که در شیشه شد کار به شیشه کشیدن میکشد.
زن بیوهای چند روزی اگر همسایهمان شد؛ تمام اهل محل پاورچین پاورچین در پوستیناش میافتند و محله بهنوبهی خود میافتد به هزارجور حرف ناراست و ناجور ضربالمثلها و سنت تاریک بهکار میآیند که تا نباشد چیزکی مردم....
تمام دوستان دورونزدیک و اعتقادات را بابت چندرغاز میتارانیم از پیرامون خویش، پول که به حسابمان واریز شد نمیدانیم چهکنیم با تنهاییِ بیپیر و پادرهواییِ ناشی از بیاعتقادی.
بیجهت وعدهووعید میدهیم به هم، بیهیچ ملاحظهای بیآنکه بدانیم از پساش برخواهیم آمد یا نه.
هزار فحشوفضیحت نثار غرب و غربیجماعت میکنیم پایمان که به آنجا باز شد آن میکنیم که روی همه غربیها از خجالت سرخ میشود.
در تمام چیزهای بد نادرست ناراست و نازیبا سبقت میگیریم ازهم مشت نمودار خروار اینکه اگر در رفاقتی یا عشقی افراط کردیم غافل از اینکه چقدر در چشم رفیق یا معشوق بزرگ شدهایم! ناگاه هوایی میشویم احساس میکنیم که حال وقت خیانت است.
زنستیزیم بیجهت بیدلیل برای تنوع، به انواعواقسام، بر روی زنی زیبا اسید میپاشیم در واقع بر حیثیت خود، و انسانیت را لکهدار میکنیم.
در تفاخر دست شیطان را از پشت میبندیم و لحظهای به خود نمیآییم که میتوان با ثروت حتی اگر بادآورده باشد هزار هزار کار خیر کرد.
صبور نیستیم و آنقدرها همت نداریم که برای خواستههامان بجنگیم در انتظار هرچیزِ یامفت در خانه مینشینیم.
خود را به گولی و یولی زدهایم انگار که با خود یا بدنمان افتاده باشیم سرلج، اگر تمامی ژورنالهای آکادمیک خود را پارهپاره کنند که مصرف بیحد شکر و نمک و الکل بد است ما بیشتر میزنیم تو رگ.
ورد زبانمان شده که سیاست پدر و مادر ندارد و از همپیالگی با سیاستمداران پرهیز! و بر این منوال است که به ریش فعالی سیاسی میخندیم انسانی وارسته که یک عمر به اینوآن وازدهی مطرود نیکی کرده حق مردم را استیفا نموده به بهای عمر و جوانی خویش و تلاشیِ خانوادهاش، ما عافیتطلبانه ازش دوری میگزینیم میگذاریماش در بایکوتی از روابط اجتماعی.
درسو مشق را بوسیدهایم گذاشتهایم کنار. از کتاب متنفر شدهایم حتی شده کتاب آشپزی و تعبیر خواب. هزارویکشب و امیرارسلان نامدار خواندن هم بیفایده نیست.
در تمامی فصول سال بیمحابا کار میکنیم درست سر نوروز که شد به جاده و کوهوبیابان میزنیم؛ تیلرهای جادهای خلق میکنیم با تریلرِ اسقاطیمان و نتیجه آنکه بیشترین قربانی و تلفات رانندگی در جهان را داریم رکورددار مرگ.
غالبا و بهصورتی کلی برج زهرماریم نگرانیم خیلی چیزها در این مملکت صدالبته جای نگرانی دارد اما چارهی کار در افسردگی نیست در تفکر است و عملی اگر متعاقبش بود که چه بهتر.
حیوانآزاریم گواینکه میخواهیم تقاص تمامی بدبیاریها را از آن حیوانِ بینوا بستانیم.
طبیعت دشمن ما شده بسکه عناد ورزیدهایم با طبیعت، چرا؟ چندی پیش رفتهبودم بقالیِ محل، مردی میانسال ماست میخواست از فروشنده، کارخانهدار خوش فکر سطل ماست را با دسته تعبیه کرده بود؛ مرد میانسالِ دشمنِ طبیعت اصرار داشت که حتما سطل ماست را با پلاستیک بخرد؛ عشقِ پلاستیک! درخانهی ما ایرانیها کلی دارو و پلاستیک تلنبار شده.
خودخوریمان زیاد شده حرصوجوش که مالا به قلب میزند و ازپادرمیآوردمان. فردگرایی بلای سلامتمان شده اگرهم میخواهیم فردگرا نباشیم ازآنور بوم میافتیم در شبنشینیهای طولانی و خطرناک جوانیمان را نفله میکنیم.
کار جنبش دانشجوییمان بدانجا کشیده که دانشجو که زمانی برای جامعهی مدنی و مساوات زن و مرد خروش میکرد اکنون و هنوز دوسه روزی از ماه مهر نگذشته شکوه دارد که تورا بهخدا اگر لیسانسم و کارم به ترم نُه کشیده یا فوقلیسانسم و به ترم پنج، بگذارید در دانشگاه بمانم نهایت تنبلی و بیمسئولیتی علمی.
مخالف هرگونه اِعمال محدودیت جلو انتخاب انسانیِ سکنیگزیدن هستم یا مرزکشی برای انسانها، که الاوبلّا همه در ایران بمانند بسوزند و بسازند اما اینهمه مهاجرت نوبر است درهیچ کجای دنیا اینقدرها نیست و این یعنی بیوطنی مطلق، نفرت از وطن، تعصب خوب نیست اما ملیگرایی درهمهحال لازم و حیاتی است.
حال ایران خوب نیست در مجموع خیلی بد است برهوت اخلاقیات شده؛ ایضا حال ایرانیها و آن خواننده پاپ عالی سروده که :".... خسته میشم/ از آدما فراری میشم/ زود عصبی میشم/ بخند به ریشام..."
خخخخخخخ
بذار يك خاطره تعريف كنم
دم عيد رفته بوديم دبي پارك وايلد وادي (پارك ابي)
يه دختر ايراني از قسمت يكي از اين بازيهاي ابي (تحته موج سواري) اومد بيرون رفت سمت ساك همراهش از توش رژ لب در اورد و شروع كرد به ارايش كردن و بعدش لوازم ارايش مربوط به صورت بعد رفت سمت بازي ديگه ابي...!!!!!!!!!!!!!!
و شد مايه تمشخر يه مشت توريست و عرب ...
ما چنين موجوداتي هستيم ............!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
يا تو پاريس زنان ايراني انچنان ارايشي ميكردن كه فرانسويها متحير شده بودن
ظاهر نقاشي ولي درون ......
اين فقط قسمتي از ماجراست و فرهنگ ما كه ادعاي تمدن 2500 ساله داريم!!!!!!!!!!!!!!
عاقا جان ما 2500 سال پيش تمدن داشتيم الان هيچ نداريم
این رو باید با طلا نوشت . من چند وقتی هست که برای کار به کشور های خارجی میرم
تا زمانی که ارانی جماعت پاش به اونجا ها نرسه مشکلی نیست ولی بعد که رسید فقط باید تاسف خورد از پول هایی که پیش از شروع کار به عنوان بیعانه دریافت میکنند و فرار میکنند به ایران و کارفرما هم که خارجی هست انتظار ندارید بهمون بگه که شما ایرانی ها گل و بل بلید ! هزاران مورد دیدم که بیعانه گرفتن و فرار کردن ! این رسم راستی ؟ اینه رسم جوانمردی ؟! ما اینطوری بزرگ شدیم ؟! چطور شده که دزدی از فردی که حقوقتو پیش پیش میده این قدر افتخار داره برامون ؟! باید برای این درد مقاله نوشت که نه تنها مقاله که باید براش همایش بزارن ببینن چرا ما اینطوری شدیم ! کارگری رو در یکی از کارخانه های کشور میبینیم که 12 ماه حقوق نگرفته ولی باز کار میکنه و از خدا میخواد که فقط حقوقش سر وقت بهش داده بشه ! به خدا قسم بزرگترین ارزوی زندگیش دریافت حقش سر وقت هست اما این ور هم عده ای میرن اون طرف با پول های کلانی قرار داد میبندن که گاهن فقط بیعانش تا میلیاردها تومن هم میشه و پول رو میگیرن و د برو که رفتیم . تو ترکیه چندین مورد دیدم در عراق صد ها مورد دیدم . متاسفانه افریقای جنوبی هم این طمع رو چشیده دوستان خودم هم در انگلیس این بلا سرشون اومده ! چرا ما اینطور شدیم ؟! کجا رفت روزی حلال ؟! کجا رفت معنی کار به عنوان برترین عبادت ؟! فرارو خواهشن یه مقاله خودت در این باره بنویس به خدا وقتی این ها رو خارجی ها بهم تعریف میکنند از خجالت میخوام برم تو زمین هزاران بار تا حالا به جای اون ادمها ازشون عذر خواستم و گفتم بابا این ها ایرانی واقعی نیستن ! اما اخه اگر ایرانی نیستن پس ی هستن ؟! به والله حرفی برای گفتن نمیمونه . ما اینطوری نبودیم روزگاری اعراب وقتی میومدن به ایران و میدیدن که مردم روی کوهها کشاورزی میکنند بهمون غبطه میخوردند حالا چی شده که کارمون شده فقط کلاهبرداری از داخلی و خارجی ؟...
ولي خودمون مايه ناامني و بر هم زدن ارامش ديگرانيم
دقيقن همين مطالبي كه گفتي
فضولي تو كار همديگه
عدم رعايت حقوق شخصي و اجتمعاي همديگه
غيبت و زدن افترا بهم ديگه ولي به قيمت مفت
راه حل هم نداره چون نميخاييم درست شيم
چون ميگيم اگه ما رعايت كنيم ديگران جلو ميزنن يا حقمون ضايع ميشه
چون كسي نيسن بدرستي مديريت كنه...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چون راه دور زدن از قوانين وجود داره مثل پرداخت رشوه و .....
خيالت تخت
ما هيچوقت درست نميشيم كه هيچ پسرفت هم خواهيم كرد
دقت كنين الان با گذشته مقايسه كنين بنظرتون گذشته بهتر نبود؟؟؟؟؟
چه از لحاظ امنيت و ...
يادمه اول ابتدايي خودم تنهايي ميرفتم مدرسه ولي حالا چي جرات نميكنم پسر نه سالمو بفرستم تا دم در چرا چون ناامني و ... فاجعه اميز شده تازه اين يك موردشه هرچند تو برخي موارد به اندازه يك ارزن رشد كرديم مثل وقتي ترافيكه چهارراه ها رو البته تو كوچه پس كوچه هاي فرعي باز ميذاريم اونم گهگاهي يكي دوتا راننده كه احتمالا خارج رفته اند و دنيا ديده ان باز ميذارن بعد مي بيني يه راننده ذارررتتتتتتتت رفته راه رو بسته..!!!!!!!!!!!!!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
كلا ملت داغوني هستيم كار از يولي و گولي گذشته عمو جان.......!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تقریبا دیگه چیزی به نام ملی گرایی در ایران وجود نداره. مشکلات مختلف باعث شده متاسفانه تعداد زیادی از مردم تعصب چندانی رو کشورشون نداشته باشن و این مساله بسیار خطرناکه!
راهکار بده،چه کنیم؟؟
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ