صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۶ - ۱۱ شهريور ۱۳۹۵
فهمیدن حالِ خبرنگاری که چند روز پیش مورد ضرب‌وشتم یک نماینده مجلس واقع شد، کار چندان سختی نیست؛ او نگرانی‌هایی فردی و مسئولیتی دارد. از سویی نگران شکایت از آن نماینده مجلس است، از سویی باید نسبت به فرار به جلو ضارب موضع‌گیری کند و از سوی دیگر، باید نگران وظیفه خود به‌عنوان یک روزنامه‌نگار باشد، چراکه به گفته «فریدون صدیقی»، روزنامه‌نگار و مدرس حوزه رسانه، اتفاقی که افتاده فقط میان دو نفر به‌عنوان خبرنگار و نماینده مجلس نیست، بلکه میان دو حوزه‌ای است که مردم مخاطبان اصلی آن هستند و حذف اعتماد از این میان جبران‌شدنی نخواهد بود.

به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، ضرب‌وشتم یک خبرنگار به وسیله نماینده مجلس چه بار مفهومی‌ای برایتان دارد؟
پیش از هر چیز باید توجه کنیم وظیفه خبرنگار، پرسشگری در چارچوب قانون مطبوعات، گفت‌وگو، حتی دامن‌زدن به گفت‌وگو برای مباحثه و حتی در مواردی، مجادله است. خبرنگار موظف است پرسشگر باشد اما ضرب‌وشتم او به جای ادامه گفت‌وگو، یک غفلت تاریخی، سرزنش فیزیکی افکار عمومی، شماتت و تنبیه کسانی است که این نماینده را انتخاب کرده‌اند. آیا می‌توان از رفتار این نماینده این‌طور برداشت کرد که «وقتی زبان از گفتن باز می‌ماند، کتک آغاز می‌شود؟» نه! بعید می‌دانم افرادی که به این نماینده یا به طور کلی به نمایندگان مجلس رأی داده‌اند، چنین استدلالی را بپذیرند، پس بر این اعتقادم این رفتار با روزنامه‌نگار، تنزل‌دادن نهاد معتبری مثل خود مجلس است. نکته غم‌انگیز اینجاست که رخداد این‌دست ماجراها، لطمه‌زدن به اعتماد عمومی نسبت به مجلس و رسانه‌هاست. تداوم این نوع رفتارها، که روزنامه‌نگار را تبدیل به آسیب‌پذیرترین قشر جامعه کرده، خواسته و ناخواسته موجب می‌شود جامعه را به سوی رسانه‌های غیرقانونی یا برون‌مرزی پرتاب کنیم.

یعنی فراتر از آنچه بین این نماینده و خبرنگار اتفاق افتاده، شما معتقدید ابعاد قضیه را می‌توان به حوزه رسانه و میزان تأثیر گذاري آن در جامعه هم گسترش داد؟
طبعا، چراکه ما با این کارها، مخاطب را فراری می‌دهیم؛ به او می‌گوییم رسانه‌ها را نخوان، خبرهایشان را نشنو و آنها را نبین، چراکه اگر ما قرار بود حرفِ شمای مخاطب را در این رسانه‌ها می‌زدیم، مضروب می‌شدیم! این لطمه جدی‌ای به اعتماد عمومی مردم به رسانه‌ها و در قدم بعدی به امنیت ملی ما می‌زند، چراکه عملا به مخاطب این حق را می‌دهیم که برای دریافت اطلاعات و خبر به سراغ رسانه‌های غیررسمی برود.

البته بعد از این اتفاق، فرار به جلویی هم از سوی هواداران این نماینده صورت گرفت.
چرا از این زاویه نگاه نکنیم؛ من فکر می‌کنم حتی اگر آن نماینده محترم مجلس در قبال پرسش‌های ناخوشایندی قرار گرفت، می‌توانست گفت‌وگو را ترک کند، اما برخورد فیزیکی با خبرنگار، خیلی غم‌انگیز است. همه می‌دانیم پرسش خبرنگار، پرسش شخصی و فردی نیست، بلکه مطالبه و سؤال مخاطبان آن رسانه است که در چارچوب قانون مطرح می‌شود، پس پاسخ چنین پرسشی نباید سرزنش افکار عمومی باشد. حتی اگر فرض محال بگیریم که سؤال‌ها، سؤال‌هایی جسورانه بوده باشند، چنین پاسخی برایشان، از نظر من شبیه یک کابوس است. بیایید فرض کنیم خبرنگار اشتباه کرده (یک فرض محال) و پرسش‌های معقولی طرح نکرده (که این‌طور نبوده است) اما آخر، کسی که ٨٠ ‌میلیون نفر را نمایندگی می‌کند باید با چنین روشی برخورد کند؟

اگر قضیه برعکس بود، اگر (به فرض محال) خبرنگاری، نماینده مجلس را مورد ضرب‌وشتم قرار می‌داد، تکلیف چه بود؟ به‌جرئت بگویم درجا حبس و بازداشت خبرنگار! وقتی که خبرنگار ما درباره پاره‌ای از بیمارستان‌ها و رفتار برخی از پزشکان، پرسشگر می‌شود، از سوی برخی از اعضای همان جامعه، سرزنش می‌شود، اینجا هم مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرد، خب چه کند؟ مطالبات مخاطبانش را ندیده بگیرد؟ سانسورشان کند؟ وقتی که ما به‌عنوان رسانه، خواندنی نباشیم، وقتی که جای روزنامه‌ها روی آسفالت خیابان‌ها یا آویزان از بند رخت‌ها شود، مخاطب به آن‌طرف نگاه خواهد کرد.

تقابل‌های سیاسی چطور؟ آیا می‌توان تقابل سیاسی خبرنگار و نماینده را در این موضوع دخیل دانست؟
اصلا سیاسی نگاه نکنیم! حتی فرض کنید خبرنگار غفلت کرده و در پیچ راهرو که نباید جلو نماینده مجلس را می‌گرفته، گرفته و از او سؤالی پرسیده، کتک‌زدن چرا؟ مگر همین نمایندگان نیستند که حدود و ثغور قانون مطبوعات و فعالیت حرفه‌ای خبرنگار را تعریف می‌کنند؟

شما هم دراین‌میان، فقدان یک نهاد صنفی در حوزه رسانه‌ها را احساس کردید؟ اگر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران هنوز وجود داشت باز هم شاهد چنین رفتارهایی بودیم؟
تردیدی نیست كه باید تشکلی باشد تا از حقوق مطبوعات و روزنامه‌نگاران دفاع کند اما از نظر من، ابتدا باید روزنامه‌نگار و رسانه وجود داشته باشند تا بعد بتوان امیدوار به چنین نهادی بود. در شرایطی که یکی از مؤلفه‌های توسعه، کثرت و تنوع رسانه‌هاست، محدودکردن آن یعنی پشت‌پازدن به اصل قضیه، یعنی جایگاه خود رسانه. چرا این‌همه دیش و ماهواره باید بالای پشت‌بام‌ها باشد؟ چون رسانه‌ها پاسخ‌گو نیستند. بنیان‌های رسانه در کشور دارد از بین می‌رود، وقتی که نماینده و خبرنگار قابل اعتماد نباشند، مخاطب رسانه باید این اعتماد را کجا جست‌وجو کند؟ نماینده‌ای که ذاتا باید مدافع رسانه باشد، اگر چنین رفتاری از خود نشان دهد، از رسانه چه باقی می‌ماند؟

چنین خشونتی در طول تاریخ مطبوعات سابقه داشته است؟
در همه ادوار تاریخ مطبوعات ایران، شاهد چنین خشونت‌هایی علیه رسانه و خبرنگار بوده‌ایم؛ منتها آستانه این خشونت‌ها بالا و پایین رفته است، آن هم بسته به شرایط و موقعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم، ولی سرزنش رسانه‌هایی که در چارچوب قانون فعالیت می‌کنند، فراری‌دادن مخاطب به سمت رسانه‌هایی است که مدافع منافع ملی ما نیستند. این‌طور است که مسئولان ما در برابر هر خبر، مجبور به رفتاری واکنشی هستند به جای کنش‌مندی. وقتی خبرنگار از دانستن محروم می‌شود، اطلاع‌رسانی در جامعه ما شکلی دست‌ِدومی و تأخیری به خود می‌گیرد و دیگر برای مخاطبان آن رسانه، کارکردی ندارد.

ارسال نظرات