صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۷۱۰۶۳
نبرد و مواجهه قوانین و طرح‌های موجود و مرتبط با مسایل زنان در یک‌سوی میدان با نمایندگان زن انتخابیِ مجلس در سوی دیگر، نبرد فیل و فنجان است. 17 زن به نمایندگی و وکالت از جمعیتی قریب به 40 میلیون. هرچه هست یگانه است اما با کاستی‌های بسیار.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۵ - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵
فرارو | آرمان شهرکی؛ نبرد و مواجهه قوانین و طرح‌های موجود و مرتبط با مسایل زنان در یک‌سوی میدان با نمایندگان زن انتخابیِ مجلس در سوی دیگر، نبرد فیل و فنجان است. 17 زن به نمایندگی و وکالت از جمعیتی قریب به 40 میلیون. هرچه هست یگانه است اما با کاستی‌های بسیار.

جنبش زنانِ ایران جنبشی زیرپوستی پردوام به‌ظاهر آرام اما از درون پرتنش در قیاس با فی‌المثل جنبش دانشجویی تفاوتهای فاحشی دارد لذا بنا بر یک دلالت منطقی باید حکم دهیم که سرنوشتش نیز متفاوت باشد.

1-میانه‌روی: دانشجویان می‌آیند و می‌روند با نوعی از بی‌مسئولیتی مثبت که آنها را مستعد تندروی در اِشِلهای حکومتی می‌کند این حالت مختص به ایران هم نبوده و نیست در فرانسه هم همین آش بوده و همین کاسه.

ماه مه 1968 گو اینکه پیش‌درآمدی شد برای بسیاری از مکاتب هنری و فلسفی و نیز سبکهای نوین زندگی لیکن درون خودِ دانشگاه چیزی دست دانشجویان را نگرفت جز سخت‌گیریهای اِعمال شده از سوی سیاستمدارانِ دوگُلیستِ راستگرا و انشقاقهایی در جریانات چپ که البته ابزار و لوازم و بسترش از پیش همواره در این جریانها موجود بوده مراد اینکه چپروی از ذوات زندگی دانشجوییست اما گذراست.

جنبش زنان با تندروی میانه چندانی ندارد میانه‌روست نمی‌تواند افراطی باشد یک حساب سرانگشتی هم که بکنیم و آنچنانکه حتی از ظواهر امر هم برمی‌آید زنان در ایران ظواهر بسیار دارند از طرفدارانِ اصلاحات در پوشش یا به تعبیری همان شُل‌حجاب‌ها بگیرید تا متعصبینِ در پوشش که از طرح‌های تابستانیِ امنیت اخلاقی سخت دفاع میکنند و تا البسه‌های سکولار که زنان و مُدهای غربی را الگو قرار می‌دهند.

چنین تکثری در پوشش را در کمترجای دنیا سراغ می‌توان گرفت در معدود کشورهایی زنان از پشت برقع و روبنده یا لباسهای فولکلور به جهان می‌نگرند و در کثیری از ممالک هم که برهنه‌گرا هستند بخصوص در فصول و اقالیم گرم اما در ایران با طیفی از اندیشه پیرامون حجاب و پوشش روبرو هستیم. این تکثر بازدارنده‌ تندروی است.

2- مبتلاء به مسایل حقوقی: جنبش دانشجوییِ با مسایل حقوقی دست‌وپنجه نرم نمی‌کند خیلی که بخواهد مانور دهد حداقلی از درخواستهای صنفی دارد که برای آن‌هم تشکل و دفتر و دستکی دارد شده در گوشه‌ای متروک از ساختمانی یا دانشکده‌ای. چه بشود که سالی پس از سال دانشجویی بنا به دلایلی مشکل‌دار شود و باقی قضایا و این قضایا هم بیخ پیدا کند و وقتی هم که چنین شد کار حضرت فیل است که بخواهد وارد ماجرا شود زمان ‌می‌گذرد و آبها از آسیاب می‌افتد. در مقام مقایسه مشکلات حقوقی مبتلاءبه زنان پرشمار است.

از وضعیت حجاب که ذکرش رفت تا مسایل و گره‌های حقوقی و قانونی مربوط به ارث و میراث و طلاق و ازدواج همگی در نوعی از استیصال و واماندگی قانونی بر روی کاغذ یا در عمل. این مسایل و مشکلات مانند اعتراض یک دانشجو به کیفیت پایین شام و ناهار روزانه نیست که یک‌شبه یا درعرض چند هفته مرتفع شود. 

3-آسیبهای اجتماعی: تنها طی همین سالیان اخیر است که با درپیش‌گرفتن سیاست درهای باز در پذیرش دانشجو نظام آموزش عالی در کشور دچار لطمات جدی شده و به‌تبع آن شاهد آسیبهای اجتماعی نوظهوری درون دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی هستیم. اعتیاد، افت تحصیلی، افسردگی و نظایر آن. اما جنبش زنان گرفتار در چنبره آسیبهای اجتماعی بی‌شماری است که یا خصلتی زنانه دارند یا از سوی مردان بر زنان تحمیل می‌شوند. همچون مسایل حقوقی، مواجهه با آسیبهای اجتماعی و درگیری فکری و عملی با آنها ضمن اینکه از جنبش انرژی می‌گیرد به آن پویایی بخشیده و اندامهای ناقص و بریده‌اش را مدام تکثیر و بازتولید می‌کند. اعتیاد در میان دختران دانش‌آموز، خیانت در میان ازواج، روابط جنسیِ پیش از ازدواج، روسپی‌گری، همسر/کودک آزاری و بیماری‌های روانی متعدد، مردسالاری، بیماریهای مقاربتی، فرماسیونهای جدید زندگی اشتراکیِ زن و مرد، پدیده زایش و مادرانگی، اشتغال یا بیکاری در میان زنان، استثمار در محل کار،  و.......

4- سیاست یا سیاسی بودن/شدن، پاشنه آشیل جنبش دانشجویی نقطه قوت جنبش زنان: سیاسی بودن یا شدنِ دانشجو چه موافقش باشیم چه نباشیم بعید است که به‌جایی بربخورد. هرچند در مقاطعی از تاریخ معاصر ایران ریاست‌جمهور هم داشته‌ایم که با آراء دانشجویان و تبلیغات دامنه‌دار آنها به قدرت رسیده اما درنهایت این میدان و گوی سیاست بوده که برای زندگی دانشجویی خط‌ونشان کشیده و محدودش کرده نه بالعکس زور اولی همواره به دومی چربیده در یک دهه اخیر هم که با ظهور جهان مجازی و شبکه‌های اجتماعی زور و قوتی هم اگر برای دانشجو جماعت باقی مانده بود در اس‌ام‌اس بازیهای شبانه و فیس‌بوک و امثالهم هرز رفته آنچنانکه حتی برای پذیرش مسئولیتهای طبیعیِ پس از فراغت از تحصیل نیز چندان حال و حوصله‌ای ندارد چه رسد به سیاسی‌بازی و سیاسی‌کاری.

تزی هم هست که می‌گوید همان بهتر که دانشجو سرش در خزانه کتاب باشد تا آخور سیاست که البته این نظر کم هم طرفدار ندارد. اما داستان جنبش زنان دیگرگونه است. این جنبش همواره سیاسی بوده و سیاسی نیز باقی خواهد ماند و این علتها و دلایل پرشمار دارد مثلا اینکه چرا مفهوم و معنای واژه "رجال" هیچ‌گاه مشخص و آشکار نمی‌شود معنایش این است که زنان برای نفوذ در ارکان قدرت سیاسی با موانع بسیاری روبرو هستند و این علی‌الاصول به جهان و مردان عرصه سیاست ربط پیدا می‌کند. اینکه در آزمونهای استخدامی به زنان چندان توجهی نمی‌شود یعنی اینکه سهم آنها از بازار کار اندک است.

اینکه کاندیداهای زن مثلا در همین انتخابات اخیر توانسته‌اند به مصاف مردان قدرتمندی بروند با پیروزی و این به معنای آن است که اگر دری به تخته بخورد روزی روزگاری زنی کاندید ریاست‌جمهوری شود و دوام بیاورد یحتمل رییس جمهور خواهد شد و این فرایند هم ذاتا سیاسی است البته با پیچیدگیها و علل فلسفی. واکنش کشورها و رسانه‌های غربی به مساله زنان هم مزید بر علت شده و خصلتی کاملا سیاسی به آن می‌بخشد.

اصولا از شمار زنان غیرسیاسی در کشور روزبه‌روز کاسته شده و حتی نسوان طبقه نوظهور راست فرهنگی نیز در ادعاهای سیاست‌گریزانه خویش تمنای نهانی به سیاست و جهان آن دارند. 
و مهمتر از همه:

5- زن و زنانگی: زن بودن فی‌نفسه یک وضعیت روانی، فلسفی و اجتماعی مجادله‌انگیز و مساله ای {problematic} است این موضوع قلب تپنده همه جنبش‌های زنانه در همه‌جای عالم است. مفهوم و معنا و حدود و ثغور دانشجو، دانشجو بودن و دانشجویی کردن تقریبا مشخص است اما زن و زنانگی، مادر و مادرانگی فی‌نفسه پیچیده و کِش‌دار است و این چه برای سپهر قدرت در ایران و آیین‌‌نامه‌ها و قوانین و بخش‌نامه‌هایش و چه سپهر زندگیِ هرروزه به‌شدت بحث‌انگیز بوده و برای هر دو در بستر اجتماعی و فرهنگیِ ایران ایجاد مشکل می‌کند.

مشت نمودار خروار اینکه ما ایرانیان از عوام گرفته تا منورالفکرهامان جامعه‌ای هستیم پرتناقض پیرامون امور جنسی و جنسیتی.

سینمایمان که این یکی حداقل حرفهایی برای گفتن به جهانیان دارد پای تصویرگریِ  اتاق خواب زن و شوهری که می‌رسد یا امدادرسانی شوهری یا برادری به زن یا خواهرِ نقشِ برزمین‌شده‌اش کُمیتش لنگ است. طلبه‌اش گو اینکه با هزار مکافات، از رسانه ملی آموزش مسایل جنسی می‌دهد و فیلسوفش با دستی از دور بر آتش و خرمن اندیشه‌های هایدگر و نیچه، ضدزن می‌شود. 

سفیرش در مملکتی همجوار جنگلهای آمازون تارزان‌وار اقدامی شبیه آمازون نشین‌ها می‌کند و استاد دانشگاهش برای یک نمره بالاپایین دادن دانشجویش را چون نخ تسبیه دور انگشتش به‌هرسو که خواست می‌چرخاند می‌پیچاند.

مجری زن شبکه‌ای تلویزیونی از مدیرش یه دادگاه شکایت می‌برد و کراکی و بنگی‌ و افیونی‌اش زنش را در صندوقی فلزی کرده و زیر صندوق و تنور بی‌رحمی و جهالتش هیزم ریخته آتش روشن می‌کند. والدینش اولادی را که اندام و ارگانهایش با هویش چندان نمی‌خواند و به همین دلیل هزار دغدغه کوچک و بزرگ دارد از خانه و کاشانه خویش فراری می‌دهد و آواره کوچه و خیابان می‌کند و مردش گیریم تحصیل‌کرده و همه‌چی‌دان برگمان و تارکوفسکی می بیند اما شلوارش که دوتا شد فیلش یاد هندوستان می‌کند می‌شود مدافع سینه‌چاک تعدد زوجات با سیاستمدارجماعت فالوده می‌خورد که قانونش را تصویب کند و تناقضاتی ازاین‌دست.

همه و همه اینها خوش‌بین باشیم برخی از اینها موعد انتخابات که شد شاید جوگیرِ جایگاه وهم‌آلود باستانیِ زنان در فلات ایران هرطور که شده از لج مردان کاندیدای زن را به مجلس می‌فرستند باسواد یا بی سواد هم فرقی نمی‌کند به‌صرف زن بودن. پس زن‌بودن فی نفسه مباحثه‌انگیز است و در این کشور بیشتر و شدیدتر و این هم دلیل دیگری بر تداوم جنبش زنان در ایران که متولی و میراث‌دار کوهی از مشکلات ریزودرشت است.

این جنبش بنا به مواردی که برشمردم آتیه جنبشهای اجتماعی در ایران را رقم خواهد زد جنبشی سیّال، پویا، ریزوم‌وار، چندگانه و چندصدا. فنجانی که فیل را بر زمین خواهد غلطاند.
ارسال نظرات