صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۶۳۸۲۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۰ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۴
فرارو- دکتر سیدرضا شاکری، سیاست (politics)و بوطیقا(poetics) از دیرباز رابطه ای خاص با همدیگر در تاریخ زندگی جمعی و شهری بشر دارند. مبنای این رابطه در بنیاد متفاوت آن دو است. سیاست بر قدرت استوار است و بوطیقا بر ناقدرت.

در این نوشتار کوتاه کوشش بر آن است تا با نگاهی دیگر به انتخابات در ایران، بتوانیم امکان های کنشگری تازه ای برای انسان ایرانی بازیابی کنیم.سیاست عرصه تمرین زندگی عمومی در ساختار قدرت و تحت ضوابط آن است که شامل حوزه رسمی و غیر رسمی می گردد.

جایگاه های نهادی و قانونی  و پستهای دولتی و حکومتی، تشکل ها، احزاب و سازمان های غیر رسمی در حوزه سیاست قرار می گیرند. زیرا همه در درون یک رابطه یا قدرت را وا گذار می کنند یا بدست می آورند.

اما بوطیقا شامل منطقه زبانی و در بر دارنده و تولید کننده انواع داستان، شعر، خاطره، حکایت، شطح و فولکلور می گردد. بوطیقا را مشارکت کسانی شکل می دهد که با توان خلاقه و آفرینشگر خویش به نوشتن و ساختن دست می زنند. حتا نقل سینه به سینه نوعی بوطیقا است. اینها از سیطره زبان و منطق حاکم بر حوزه سیاست و مناسبات قدرت بیرون است.

اگر قدرت را سامانه اعمال اراده تنظیم شده و سازماندهی شده بدانیم که نتایج برد و باخت رقابتی برایش متصور است، ناقدرت دقیقا نقطه مقابل است. درست است که رمان نویسی از یک برنامه برخوردار است اما نویسنده در بستر واقعیت هایی که گاه بیرون از اختیارش او را به نطق می کشانند، قلم می زند.

این ویژگی در شعر بسیار برجسته تر است و شعر را اتفاقی ناگهانی می دانند. پس ویژگی ناقدرت خصلت انفعالی آن است. انفعال اصلا در معنای منفی نیست بلکه کاملا مثبت و پویا است. اینکه حقیقتی بیرون از خواست ما در جهان و نیز در سویدای جان ما هست و ما را به خود می کشد؛ ما را دعوت می کند و ما در فرایند تقرب به حقیقت دچار ناگزیری می شویم. این وضع چه اثری دارد؟ باعث می شود ما ناخواسته و بی هیچ انگیزه ای برآمده از درک و شناخت قبلی برای «دیگری» جا باز کنیم.

زمینه تامل در باب ناقدرت در تبارشناسی های فوکو و دریدا و بعدها دلوز پدیدار گردید. فوکو دوگانه هایی مانند دانش/نادانش، دخالت/نادخالت و قدرت /ناقدرت را مطرح نمود. یکی از نخستین کسانی که به صورت مدون و حرفه ای بدان پرداخت پل ریکور فیلسوف هرمنوتیک فرانسوی است. او با مایه هایی از اگزیستاسیالیسم مارسل و نابر و البته در پرتو فلسفه هایدگر از «خود» و «دیگری» گفت.

ریکور دنبال آن بود تا با مجال دادن به دیگری، از ظهور مجدد شر در زندگی جلوگیری شود. ریشه ناقدرت در نزد این فیلسوف به وجود انسان و عالم درون او باز می گردد؛ به محدودیت ذاتی بشر. به تعبیر ریکور اینکه انسان در برابر قانون های طبیعت و مواضع مادی منفعل می شود، زمینه ساز انفعال انسانی می شود.

این انفعال فعل را به عمل فرا می برد. در این فراروی است که عمل از حیث وجودی به محدودیت انسان دلالت می کند.(هال، 2007: 33) کرانمندی و تناهی انسان را در بوطیقا می توان پی گیری کرد. بوطیقا سرزمین شعر، داستان و زبان و روایت هاست. زمینی ناهموار و پر افت و خیز و انسان در همین موقعیت ها و پست و بلندی ها به محدودیت خویش پی می برد. حضور «دیگری» را احساس می کند و او را به «جا» می آورد.

در انتخابات و مشارکت سیاسی در ایران چون ساتارهای حزبی مدون آزمون شده و قردتمند نداریم و امر رای دادن تنها در نقطه های معین اتفاق می افتد، رفته رفته این پدیده به سمت ناقدرت تمایل پیدا کرده است. وقتی سازمان قدرت در شکل های حزبی و ایدئولوژی نباشد و از سوی دیگر تکثر ارتباطی باعث شده است تا هژمونی های رتوریک و بلاغی رسانه های عمودی و خطی فروکاهند، زمینه برای ناقدرت پدیدار می شود.

درست است که نامزدهای هر انتخابات برای دست یافتن به قدرت و اعمال ارزش ها و غایات خویش می کوشند و این قاعده بازی است، اما در طرف رای دهنده ایرانی ماجرای از رنگی دیگر است. آنجا مساله دوگانه های قدرتی مانند؛ حق/باطل، ما/دیگران، خود/ غیرخود، دوست/دشمن و... نظایر اینها نیست.  ناقدرت با زبان و گونه های متنوع بیانی آن در دوگانه ها تصرف می کند، خطوط را از صراحت و تیزی خارج کرده و به ابهام می برد. سایه روشن ها می گسترد و رقابت ها را به شیوه هایی از زیست و حتا تفریح و مقوله اوقات فراغت تبدیل می کند. این البته بر قدرت تاثیر تعیین کننده دارد. نشان از تغییرات و تمایل به تغییر دارد.

اگر قدرتی که برنده شده ناقدرت را درک و به رسمیت بشناسد می تواند در دوره های بعد نیز برنده بشود. ناقدرت ها مفاهیم قدرت را دچار دگردیسی می کنند. مثلا دموکراسی که در درون قدرت تبیین  می شد و در خدمت گردش قدرت بود، در ناقدرت به هم‌پذیری می گراید، هم‌پذیری انتهای باز دارد و همواره ناتمام است و بسیاری می توانند بدان بپیوندند.

انتخابات برای مبارزه کنندگان فرایندی از قدرت است. آنان در چارچوب های قانونی و عرف سیاسی وارد کارزارها می شوند. پیکارهای انتخاباتی برنده و بازنده دارد. هزینه دارد. پیروز و شکست خورده دارد. اما در آن سوی پیکارها، یک «دیگر» هست به نام رای دهنده که بیرون از مناسبات قدرت و حزب و ایدئولوژی در درون شبکه درهم تنیده ای از روابط نهان و آشکار زندگی می کند.

در این شبکه ارتباطی گسترده اصل نهان اولیه، محدودیت است. رای دهنده چون کنشگری است که ناخودآگاه به مشارکت در زندگی با دیگرها می پردازد. او بی آنکه به محدودیت خویش آگاه باشد در عمل کنش محدودی بروز می دهد. همین محدودیت جای بیشتری برای دیگران باز می کند. کنش رای دان نیز همین گونه است. انتخابات در نگاه نا قدرت همزیستی حق ها با حق هاست نه کارزار حقها و باطل ها. اگر عرصه قدرت این رابطه را رویارویی و تقابل تلقی کنند وضعیت تراژیکی ممکن ایت رقم بخورد و پیامدهایی منفی داشته باشد. اما اگر قدرت این وضعیت را هم‌زیستی بداند هم‌پذیری و مشارکت را افزایش خواهد داد.

Hall, david w.(2007) Pau Ricoeur  and the poetic imperative, state university of New York press.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: