صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۵۲۹۱۹
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۳ - ۲۵ آبان ۱۳۹۴
درباره نیاز سازمان‌های مردم‌نهاد برای بهبود کارآیی و تاثیرگذاری، فراوان سخن گفته می‌شود، اما اغلب توجه کمی به راهکارهایی داریم که درست جلوی چشم ما هستند. استیو شیرر، نویسنده این مطلب می‌گوید، من در ‌سال ۲۰۱۰ بود که درک روشنی از چنین راهکاری به‌دست آوردم، یعنی زمانی که با حمایت شرکت پژوهشی کامِن‌گود کری‌یِر یک نظرسنجی انجام دادم که به‌بررسی فرآیند تصمیم‌گیری در سازمان‌های مردم‌نهاد می‌پرداخت. تجربه کار با سازمان‌های مردم‌نهاد به من نشان داده بود که افراد دخیل در این سازمان‌ها (اعم از مدیران اجرایی، اعضای هیأت‌مدیره، بنیان‌گذاران مالی، کارمندان یا داوطلبان) اغلب از ناکارآمدی فرآیند تصمیم‌گیری در سازمان‌شان مأیوس هستند.

 با توجه به ملغمه واقعی تصمیم‌گیری‌های درهم پیچیده در سازمان‌های مردم‌نهاد و فقدان نسبی وضوح درباره این‌که چه کسی قدرت دارد و چه کسی تصمیم می‌گیرد، فرآیند تصمیم‌گیری می‌تواند یک کار زمانبر و ناکارآمد باشد که باعث ایجاد تنگنا و این حس شایع در افراد می‌شود که انگار فقط دارند دور خودشان می‌چرخند.

عنوان نظرسنجی‌ای که برای بررسی فرآیند تصمیم‌گیری در سازمان‌های مردم‌نهاد به انجام رسید، دیدگاه‌هایی از درون حوزه:   تصمیم‌گیری در سازمان‌های مردم‌نهاد بود و ظرف دو هفته، ٢١٨نفر از سازمان‌های مردم‌نهاد به این پرسش‌ها پاسخ دادند.

اگرچه مجموع پاسخ‌دهندگان نسبتا کم بود، اما سطح اتفاق‌نظر شگفت‌انگیز بود. بیش از ۷٨درصد از مدیران به این سوال که آیا آنها در رابطه با تصمیم‌گیری سردرگم هستند، پاسخ مثبت دادند. وقتی سوال شد که آیا این سردرگمی، ناکارآمدی آنها را در انجام وظایف‌شان افزایش می‌دهد، ٩٢درصد از مدیران آن را تأیید کردند. اما نکته جالب دیگر داستان‌های کوتاه و صادقانه‌ای بود که شرکت‌کنندگان در این نظرخواهی در پاسخ به این سوال بیان کردند که چگونه تصمیم‌گیری در سازمان‌شان رخ می‌دهد و چه‌تاثیری روی آنها دارد.

 برای مثال:  
*من سازمان قبلی‌ام را به خاطر فقدان شفافیت درباره نقش من و قدرت تصمیم‌گیری ترک کردم. به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی، تصمیماتی که من می‌گرفتم توسط مدیرعامل نقش بر آب می‌شد.
*فقدان استقلال برای تصمیم‌گیری روی رضایت شغلی من تأثیر منفی داشته و باعث شده است تا تصمیم بگیرم به دنبال استخدام در سازمان دیگری باشم.

*سازمان من شدیدا درگیر تصمیم‌گیری‌های از بالا به پایین است که روی کارآیی و تیم‌سازی واقعی نتیجه معکوس دارد.

در بسیاری از سازمان‌های مردم‌نهاد، رهبران مرتب بدون دخالت‌‌دادن دیگران تصمیم‌گیری می‌کنند. این کار این احساس را در همکاران به‌وجود می‌آورد که آنها برای مشارکت در فرآیند تصمیم‌گیری، قابل‌اطمینان نیستند. در این حین، این دسته از رهبران معمولا غرق در حجم کاری غیرقابل تحملی هستند، اما همچنان غرق در انبوه کار باقی می‌مانند زیرا مهارت لازم برای دخالت دادن دیگران در فرآیند تصمیم‌گیری را ندارند.

سازمان‌های مردم‌نهاد با استفاده از تمرکز‌زدایی و وضوح بخشیدن به قدرت و فرآیند تصمیم‌گیری در سازمان خود، توانایی بالقوه‌ای برای دستیابی به موفقیت‌های بسیار بیشتری دارند. اما چه‌چیز مانع از این می‌شود که این سازمان‌ها بتوانند این قدم مثبت و موثر را بردارند؟ اغلب دلیل آن ترس است.
چگونه؟ ساده است. اغلب سازمان‌های مردم‌نهاد در لبه سقوط به‌سر می‌برند همراه با حس درونی از این‌که شکست قریب‌الوقوع است. این ترس مداوم معمولا ناشی از موقعیتی است که یک گروه کوچکی از افراد همچنان اتخاذ تصمیمات اساسی را دراختیار خود نگاه می‌دارند. در این شرایط، مدیران اجرایی تمایل به استفاده کمی از منابع انسانی سازمان خود دارند و در نتیجه اغلب نمی‌توانند روی تصمیماتی متمرکز شوند که واقعا می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. علاوه‌بر این، اگر در هر تصمیمی دخالت کنند، پس قطعا از توانایی آنها برای اتخاذ مهم‌ترین تصمیمات کاسته خواهد شد.

نوع دیگری از ترس رایج در این سازمان‌ها، ترس از مخالفت است. این ترس اغلب باعث می‌شود که سازمان‌ها در تصمیم‌گیری رویکردی متفق‌القول پی بگیرند. متاسفانه، این روش بسیار زمانبر است، فرصت این‌که ایده‌ها و راه‌حل‌ها مثل جرقه به ذهن افراد برسد را از بین می‌برد و چون نیازمند تکرار تجدیدنظر در تصمیمات است تا همه طرفین به توافق برسند، منجر به خستگی همه می‌شود.
این ترس‌ها چه فردی چه جمعی، تأثیر غیرقابل‌انکاری روی پیچیده‌شدن فرآیند‌های تصمیم‌گیری در سازمان‌های مردم‌نهاد دارند.

راهکار کامل ساده است: صحبت علنی درباره قدرت و تصمیم‌گیری درون یک سازمان می‌تواند گام مهمی در کاهش ترس‌ها بردارد. برای انجام این کار لازم است تا سازمان‌ها برای بحث درباره این‌که چه‌کسی باید قدرت تصمیم‌گیری داشته باشد به یک زبان مشترک برسند و همچنین یک فرآیند شفاف و پابرجا را بپذیرند تا نگرانی‌هایی که به ناگزیر طی این گفت‌وگو‌ها بروز خواهد کرد، شناسایی شود.

در نهایت، هدف از این گفت‌وگو کمک به گذرکردن از ترس‌ها و کارآمدتر ساختن فرآیند تصمیم‌گیری اعضای سازمان است. برای به سرانجام رساندن این کار، همه باید یاد بگیرند که چگونه نظر خود را به زبان آورند و در پی مشارکت در تصمیماتی باشند که روی شغل آنها تاثیرگذار است.

در این‌جا چند راه برای انجام این کار پیشنهاد می‌شود:  
*از پیش‌داوری‌های حاکم بر عقاید درباره این‌که چه‌کسی باید چه تصمیماتی بگیرد، آگاه باشید. برای مثال، آیا معتقدید که تنها افراد با مدارج بالا باید در سازمان شما تصمیم‌گیرنده باشند؟ پیش‌داوری‌های خود را روی این موضوع بشکنید و نظرات خودتان را برای داشتن یک ذهن باز به چالش بکشانید. *مردم اغلب به خاطر ترس از آنچه دیگران ممکن است بگویند، از اظهارنظر خودداری می‌کنند. افراد حتی ممکن است از ترس این‌که توسط همکاران‌شان «تشنه قدرت به‌نظر برسند»، تمایلی ندارند در تصمیم‌گیری دخالت کنند. از خودتان بپرسید: «اگر من در تصمیماتی که می‌خواهم بگیرم صادق باشم، بدترین چیزی که می‌تواند رخ دهد چه خواهد بود؟» آیا اجتناب از بدترین اتفاقی که می‌تواند بیفتد یک دلیل ارزشمند برای صادق‌نبودن با خودتان است؟
*یک فهرست دقیق از تصمیماتی که روی کار شما تأثیر دارند، تهیه کنید. اگر اینها تصمیماتی هستند که می‌خواهید پیاده شوند اما به عهده شما نیست، با اشتیاق و مستقیم از دخالت خود در این تصمیم دفاع کنید: «این تصمیم برای کار من مهم است و من می‌‌خواهم این تصمیم را عملی کنم. اگر برای عهده‌دارشدن آن به‌من اعتماد می‌کنید، مایلم مسئولیت این تصمیم را به‌عهده بگیرم.»

این تغییر به رهبران اجازه می‌دهد تا توجه بیشتری به تصمیمات تاثیرگذارتر معطوف کرده و کارمندان نیز از قابلیت طبیعی تصمیم‌گیری خود استفاده بیشتری می‌کنند تا به‌طور موثری به‌حرکت رو به‌جلوی سازمان یاری رسانند. درنهایت، سازمان‌های مردم‌نهاد مسئولیت ایجاد بزرگترین تأثیر اجتماعی ممکن را به‌عهده دارند. آنها ملزم هستند تا در شفاف‌سازی و سپردن تصمیمات به رده‌های پایین‌تر بکوشند تا تمامی منابع انسانی خود را برای دستیابی به این هدف به بهترین نحو به‌کار گرفته باشند.

ارسال نظرات