صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۲۵۳۱
فارن پالسی بررسی کرد
فرارو- جیمز ترائوب، عضو شورای روابط خارجی آمریکا و ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز طی یادداشتی در فارن پالسی با انتقاد از «نظم جهانی» کیسینجر این سوال را مطرح می‌کند که در جهان جدید مملو از درگیری‌های بین دولتی و قبیله‌ای، آیا امیدی به همکاری جهانی وجود دارد؟
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴


فرارو- جیمز ترائوب، عضو شورای روابط خارجی آمریکا و ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز طی یادداشتی در فارن پالسی با انتقاد از «نظم جهانی» کیسینجر این سوال را مطرح می‌کند که در جهان جدید مملو از درگیری‌های بین دولتی و قبیله‌ای، آیا امیدی به همکاری جهانی وجود دارد؟ 

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، جیمز ترائوب یادداشت خود را اینطور آغاز می‌کند: هفته گذشته را غوطه ور در درگیری‌های ژئوپولیتیک گذاراندم، اما نه در شرق اوکراین یا دریای جنوبی چین، بلکه در دانشگاه نیویورک ابوظبی، یکی از بی‌تعارض‌ترین مناطق روی زمین. اندیشکده بروکینگز کنفرانسی با عنوان «صلح و همکاری بین المللی در عصر رقابت جهانی» برگزار کرده بود و حدود ۴۰ تن از سیاستگذاران و متفکران برجسته از آمریکا، اروپا و کشورهای در حال توسعه که در این کنفرانس شرکت داشتند، به طور کلی موافق بودند که ما وارد جهانی جدید شده ایم- جهانی که شباهت بسیاری به جهان قدیم دارد- و مشخصه‌اش افزایش درگیری میان کشور‌ها است. 

در این کنفرانس تاکید کردم که بازگشت درگیری میان دولت‌ها هدیه‌ای بود برای مردان سیاست خارجی که در سال‌های اخیر با خیزش بازیگران غیردولتی، ناآرامی‌های مردمی و مسائل «نرمی» مانند تغییرات جوی کاملا گیج شده بودند. 

مشکل سخنان من این است که با وجود اینکه نیروهای غیردولتی و در صدر آن‌ها داعش و القاعده مسئول بسیاری از بد‌ترین درگیری‌های جهان هستند، دولت‌های اصلی مانند روسیه، چین، ایران، عربستان و آمریکا نیز به روشی که سال‌ها است سابقه نداشته، آماده استفاده از زور و قدرت هستند. ما در جهانی که به طور روزافزونی ژئوپولتیک می‌شود، زندگی می‌کنیم. 

کیسینجر مدت‌ها است که از عدم تمایل آمریکا به پذیرش این نکته که امور جهانی از درگیری‌های ظالمانه برای پیشروی در میان دولت‌ها تشکیل شده، ابراز تاسف می‌کند. وی در کتاب خود «نظم جهانی» می‌نویسد رهبران آمریکا از زمان وودرو ویلسون تا به امروز سیاست خارجی را یک مبارزه غایت‌شناختی برای رسیدن به عدالت دانسته‌اند نه «تلاشی دایمی برای اهداف احتمالی». 
 
این یک بخش از ماجرا است؛ بخش دیگر به وقایع اخیر مربوط می‌شود. سرکوب رقابت‌های دولتی پس از جنگ سرد، ظهور ناگهانی بازیگران خطرناک غیردولتی و خیزش زنجیره‌ای از مسائل جهانی باعث شد کسانی که به طور غریزی از فرمول حاصل جمع صفر در سیاست قدرت، عقب کشیده بودند دلیلی برای باور اینکه این مدل رئالیستی قدیمی شده، به دست آورند. در واقع این جورج دبلیو بوش بود که به طور قاطعانه از تفکرات دولت محور کنار کشید. بوش در استراتژی امنیت ملی ۲۰۰۲ خود اعلام کرد که آمریکا دیگر از سوی دولت‌های قدرتمند تهدید نمی‌شود بلکه تهدید جدی از سوی شبکه پنهانی از افراد است. سیاست خارجی مستلزم تغییر درون دولت‌ها و نه رفتار دولتی بود. 

مطمئنا این طرز تفکر نتیجه نداد. باراک اوباما با وعده کنار گذاشتن این تفکر روی کار آمد. اوباما معتقد بود که مسائل برجسته و مهم، بین دولتی نیستند بلکه جهانی محسوب می‌شوند. این کالاهای جمعی نیازمند حد بی‌سابقه‌ای از همکاری بودند. آنچه در مورد اوباما جذابیت داشت این باور او بود که این کالاهای جهانی باعث ایجاد شکل جدیدی از منافع ملی شده است. آنچه جایگزین نظم قدیمی شد، جهانی شدن بود نه تروریسم. اوباما اعلام کرد «پیگیری قدرت دیگر بازی با حاصل جمع صفر نیست.» 

در مورد اهمیت بالای مسائل منطقه‌ای، حق با اوباما بود اما در مورد پیگیری قدرت اشتباه می‌کرد. او این مسائل را دقیقا در دوره‌ای بیان کرد که‌‌ همان کشورهایی به کمکشان احتیاج داشت و در صدرشان چین و روسیه قرار داشتند، مسیر تیره تقابل را در پیش گرفته بودند. اوباما اما خیلی دیر این مسئله را پذیرفت. 

با این حال جهانی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، یک جهان کیسینجری است. روابط دولت‌ها نسبت به یک دهه گذشته، ظالمانه‌تر شده؛ اما دولت‌ها به طور جمعی، ضعیف‌تر از گذشته هستند و توانشان برای کنترل نیروهای مخالف مردمی، شکاف‌های فرهنگی، کمبود منابع و تخریب محیط زیست کمتر شده است. و آمریکا با تمام برتری‌هایش، دیگر مانند گذشته نه تمایل و نه توان اطمینان بخشیدن به متحدان یا ترساندن دشمنان را ندارد. بخش قابل توجهی از مداخلات، به خصوص در خاورمیانه، تلاشی است برای کنترل آشوبی که به واسطه فعالیت نیروهای مختلف تشدید شده است. 

نگاهی به لیبی بیاندازید. طوفانی که این کشور را درنوردید، نه از سوی همسایگان مهاجم که به واسطه سقوط یک رهبر استبدادی بود که چنان دولت توخالی تشکیل داده بود که هیچ قبیله و هویت محلی توان پر کردن این خلاء را نداشت. حال بازیگران غیردولتی و غیرمنطقه‌ای در حال تکه تکه کردن این کشور هستند. یا نگاهی به یمن بیاندازید، جاییکه عربستان جنگی نیابتی علیه ایران را به راه انداخته است. درگیری‌ها در میان دولت‌های سنی یا میان دولت‌های سنی و شیعه، باعث تداوم ناآرامی در کشورهایی با دولت‌های ناکام می‌شود و می‌انجیگری‌ها را بی‌نتیجه می‌گذارد. 

کنفرانس بروکینگز بدون حضور خبرنگاران برگزار شد اما نقض مقررات نیست اگر بگویم که سخنرانان این کنفرانس بیش از آنکه به «صلح و همکاری بین المللی» اعتقاد داشته باشند، در مورد «رقابت منطقه‌ای» متقاعد شده بودند. در واقع همه، از مقامات غربی و غیرغربی خواستار رهبری آمریکا بودند اما هیچ اجماعی در مورد معنای آن وجود نداشت. آیا آمریکا باید خطی روی دریای جنوبی چین بکشد و تسلیحات به کیف ارسال کند، یا امارات و عربستان را تحریک به تقابل بیشتر با ایران کنند؟ آیا ضرورت تقابل با دولت‌های تجدیدنظرطلب باید مغلوب لزوم همکاری جهانی شود؟ 

توضیح کلی: (هنری کیسینجر به تازگی کتاب جدید خود به نام «نظم جهانی: بازتاب شخصیت ملت‌ها و مسیر تاریخ» را روانه بازار نشر کرده است. در این کتاب کیسینجر به این موضوع می‌پردازد که امروزه تاریخ در تصوری که جوامع از خودشان دارند متمرکز شده و تجلی یافته است. 
کیسینجر نظم جهانی بر پایه سنت وستفالیایی را رو به پایان می‌داند چراکه، سنت وستفالی نه در چین – که در طول تاریخ خود را مرکز کائنات می‌دانست – وجود داشت، و نه در هند و نه در خاورمیانه. با این حساب، «قوانین بازی» برای مشارکت دادن چین، هند، و کشورهای خاورمیانه در نظم جهانی خوب تعریف نشده، چون تعامل میان کشور‌ها بر اساس پیمان وستفالی فرض پذیرفته شده‌ای برای آن کشور‌ها نیست.)
ارسال نظرات