یادداشت دریافتی- محسن دیناروند؛ انسانها گاهی اشتباه فکر میکنند، گاهی اشتباه حس میکنند، آری انسانها گاهی اشتباه میکنند و دست بر قضا همین اشتباهات او را در عرصه عمل به اشتباه میاندازند.
انسانها گاهی به اشتباه فکر میکنند حالا به هر دلیلی که پیش خودش دارد از این قاعده جداست و اشتباه نمیکند و به خطا نمیرود و گمان میبرد که دانای بر همه چیز است و لذا به فکر خودش، به حس خودش، به برداشت فکری و نظری خودش عمل میکند و نتیجه را که میبیند، مییابد که به آن نتیجه دلخواه نرسیده است و نتیجه عملش آن نتیجه مطلوب نیست و گاهی درست برعکس آنچه که منتظرش بوده را میبیند.
ما به عنوان مسلمان نه تنها از این قاعده جدا نیستیم که خطر این قاعده برای ما بیشتر است چرا که ممکن است برای برداشتهای احتمالا نادرست فکری خود ریشهٔ دینی بیاوریم و آنچه که نادرست است را به نام دین بیان کنیم و عمل به آن را مساوی با دین بدانیم و همین، کار تغییر و تحول انسان را به سمت مطلوب سخت میکند چرا که حالا برای فکرش و حسش توجیه قدسی و الهی دارد.
لذا ما به عنوان مسلمان، ما به عنوان شیعه موظفیم خود را با قابلیت بروز اشتباه در سطوح مختلف بپذریم.
برای اینکه انسان در راهی که میرود به اشتباه نیفتد فرمولهای فراوانی هست برای کشف صحیح راهی که باید برود.
یکی از راههای کشف صحیح راه مطلوب نگاه کردن به کسی است که مطمئن هستیم راه را میداند و دنبال او رفتن است. مثال ساده و روشن این امر را میتوان از کوهنوردی آورد، ما برای اینکه گم نشویم در میان کوه باید یک نفر که بلد راه هست را داشته باشیم و به او نگاه کنیم و به گامهایش. هر جا رفت برویم، هر جا متوقف شد، بایستیم و هرجا دستت را گرفت دستش را بگیری.
این نگاه کردن به راهنمای سفر خیلی مهم است. یعنی ممکن است نقشه هم داشته باشیم ولی با نقشه هم گاهی ممکن است گم شویم چرا که فهم نقشه خود علمی میخواهد که نیاز است که یاد گرفته بشود و حتی در این آموختن نیازمند آموزش توسط بلد راه و بلد نقشهایم و خود بیراهنما به فهم نقشه نمیرسیم لذا در هر صورت نگاه کردن به بلد کار یک فرمول دقیق و روشن است برای به اشتباه نرفتن یک راه و رسیدن به خواست مطلوب.
ما به این بلد راه الگو میگوییم که باید از او به عنوان الگو، پیروی کرد و الگو گرفت. ار آنچه گفته شد دریافتیم که باید الگو داشت برای به راه درست رفتن و نتیجه مطلوب را یافتن.
حالا ما که مسلمانیم و قرار است رسم مسلمانی به جای بیاوریم و قرار است اسلامی فکر کنیم و اسلامی انتخاب کنیم و اسلامی عمل کنیم و اسلامی زندگی کنیم و از راه اسلام به خدای عزیز برسیم که مقصد مطلوب ماست از کدام الگوی پیش رو باید بهره گرفت؟ بلدِ راه ما کیست؟ و در یک کلام آن الگویی که قرار است ما را به سالم به مقصد برساند کیست؟ چه کسی میتواند باشد این الگوی ما؟ اساسا چه کسی باید باشد؟
وقتی از الگوی مسلمانی حرف میزنیم یعنی کسی باید باشد که مورد اعتماد خدا باشد چرا که قرار است ما را برساند به خدا و نه جای دیگری لذا هم باید خدا تاییدش کند و هم اهل و بلد راه خدا باشد.
برای دستیابی به این الگو مطالعه تاریخ اسلام ضروری است.
در تاریخ اسلام و قرآن کریم بیشک مطلوبترین و نیکوترین الگوی ما نبی مکرم اسلام (ص). و بعد از ایشان سایر معصومین (ع). و در صدر اسلام الگویی به نام امام علی (ع).
اوست که مورد تایید خدا قرار گرفته است، هم در ماجرای غدیر خم و هم قبلتر از غدیر خم در ماجرای ازدواجش با حضرت فاطمه (س) که جواب پیامبر (ص) به خواستگاران دختر ارجمندش را اینچنین میداد که «امر فاطمه (س) را به خدا واگذار کرده ام» و خدا برای همسری او علی را برگزید لذا اینجا هم این انسان بزرگ مورد تایید خدا قرار میگیرد.
در اینجا میخواهیم به بحث الگوی مولا علی (ع) بپردازیم و چرا ما به این الگو محتاجیم؟ این ما یعنی کل مسمانان.
بعد از عروج پیامبر اسلام (ع)، مسمانان وارد یک دورهای شدند که سیاستمدارانش نه دنبال حقیقت که دنبال منفعت خویش بودند و تجارش نه برای کسب حلال که برای زراندوزی و پول روی پول گذاشتن و مردمش به جای خدا به دنیا چشم دوختند و بدترین مساله در این دوران که خود یک فاجعه عظیم مینمود این بود که مسلمانان همهٔ این رفتارهای ناصحیح را به نام دین و با روکش و ظاهر دین انجام میدادند.
در این اوضاع مولا علی (ع) چه کرد؟ این انسان شریف به جای اینکه تسلیم جو بد حاکم بر جامعهاش بشود و خودش رنگ دروغین جامعهاش را بگیرد، تسلیم امر خدا ماند و از رسم مسلمانیاش کاسته نشد و رنگ خداییاش خداییتر هم شد.
آنجا که حقیقت با سکوتش حفظ میشد سکوت کرد هرچند که منفعت دنیاییاش که خلافت بود را میتوانست به راحتی با سیاست بازیهای آن روز به دست بیاورد ولی نکرد. و حرف زند آنگاه باید حرف میزد و دست به شمشیر برد آنجا که باید میبرد و مهربانترین بود آنجا که باید میبود.
چه کسی میتواند بگوید علی، امیرالمومنین (ع) در یک بار قضاوتش حتی ذرهای ناعادلانه به قضاوت نشست؟ یا چه کسی هست که بگوید امیرالمومنین (ع) در سیاستش به جای حق طلبی دنبال منفعت طلبیاش بود حتی ذرهای؟
علی (ع) به گواه تاریخ همان الگویی هست که مورد احتیاج یک مسلمان است، یک سیاستمدار مسلمان باید از وی بیاموزد سیاست ورزی را، یک معلم مسلمان باید از وی بیاموزد معلمی را، یک قاضی مسلمان باید بیاموزد از او قضاوت را، یک ارتشی، یک پلیس.... یک مسلمان باید از او بیاموزد اسلام را و رسم مسلمانی را.
آری ما نیاز داریم به الگوی مولا علی (ع) که نگاهش کنیم و مو به مو تا جایی که توانمان هست به آنچه که از او آموختهایم عمل کنیم. او پدر است و بهترین الگو برای پدران، او فرزند است و بهترین الگو برای فرزندان، او برادر است و بهترین الگو برای برادران، او شوهر است و بهترین الگو برای شوهران، او فرمانده است و بهترین الگو برای فرماندهان و او قاضی است و معلم است و بهترین الگو برای قضات و معلمین، او سیاستمدار است و بهترین الگو برای سیاستمداران، او حاکم بود و بهترین الگو برای حکام او یک امام است و ما باید پشت سر او حرکت کنیم هرجا رفت برویم و هرجا ماند بمانیم.
هر چه انجام داد انجام دهیم و به هر چه فرمان داد گوش دهیم و مطیع این الگو باشیم.
آری عزیزان، امیر المومنین، امام علی (ع)، الگویی است در نهایت کمال و زیبایی در همه ابعاد.
الگویی است که شاید مهمترین چیزی که به ما میآموزد این است که حق جو باشیم نه منفعت طلب و خدا را فدای دنیایمان نکنیم و تسلیم خدا باشیم بیهیچ چشمداشت منفعت طلبانهای و این چیست جز اوج مسلمانی؟
و لذا ما برای طی مسیر محتاجیم به چنین الگویی که هر چه بیشتر به فکر و رفتار و عمل این الگوی کامل و نجات بخش نزدیک باشیم به همان مقدار رستگار شدهایم و به هر اندازه با این الگوی ناب فاصله داشته باشیم به همان مقدار از رستگاری فاصله داریم و از مسلمانی به دور.