سی روز از مرگ مرتضی پاشایی خواننده موسیقی پاپ گذشته است. هنرمندی که هرچند در زمان حیاتش، محبوبترین نبود و در سرخط خبرهای روز جایی نداشت، اما مرگ غمانگیزش و اتفاقات پس از آن، ازجمله مراسم باشکوه تشییع پیکرش او را به پدیدهای ارزنده مبدل کرد برای تحلیل جامعهشناختی.
خردِ جامعهشناسی، یوسف اباذری، ناشر: طرح نو، ۱۳۷۷
نیویورک-کابل: نشانهشناسی یازده سپتامبر، مراد فرهادپور و یوسف اباذری، ناشر: طرح نو، ۱۳۸۰
مرگ (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
داستانهای عامه پسند (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
نظریه فیلم (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
جهانی شدن (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
فلسفه اخلاق (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
رمانتیسم (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
مبانی نظری مدرنیسم (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
نقد ادبی نو (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
الهیات جدید (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
فلسفه تحلیلی (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
درباره رمان (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
مسائل مدرنیسم و مبانی پست مدرنیسم (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
نوسازی (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
عقلانیت (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
نظریه سیستمها: (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
مسائل نظری فرهنگ (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
فرهنگ و زندگی روزمره (۱): (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
فرهنگ و زندگی روزمره (۲): (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
روانکاوی (۱) (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
روانکاوی (۲) (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
درباره شعر (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
فرورفتن تدریجی فرهنگ جامعه را از کامنتها نیز می توان فهمید.
افرادی که تحت تأثیر هرچیزی که به خوردشان می دهند قرار میگیرند و نقدی به یک خواننده معمولی را برنمی تابند ولی در برابر تخریب بزرگترین روشنفکران و تاریخ کشور هیچگونه عکس العملی نشان نمی دهند:
شاهد صدق گفتارم را به مستند مجعولات مجلل می سپارم که به راحتی مدعی شده اند تخت جمشید و پاسارگاد و ... مزرعه چقندر بوده و ساختگی بوده اما به اندازه نقد استاد اباذری موردتوجه قرار نگرفت.
وای بر ما به کجا داریم می ریم.
اما باز مردم این طور موسیقی رو دوست دارن،ایشون به جای اینکه نقد کنه توهین کرد.آدم باید آنقدر پست و حقیر باشه که پشت سر فردی که از این دنیا رفته توهین کنه.
اما باز مردم این طور موسیقی رو دوست دارن،ایشون به جای اینکه نقد کنه توهین کرد.آدم باید آنقدر پست و حقیر باشه که پشت سر فردی که از این دنیا رفته توهین کنه.
عزیزم این شعر را قطعا شنیده ای:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
فکر میکنم منظورم را فهمیدها ی که هرکجا انسانی مشکلی برایش پیش بیاید انسانهای دیگر ناراحت می شوند حتی در قضیه رانش زمین در فیلیپین و اندونزی و ... اما شما باید به این قضیه هم توجه کنی که اولا مسئولیت اینکه سیستانی ها و بلوچستانی های عزیز چرا در این وضعیت هستند به عهده کیست؟ آیا بنده که یک فرد عادی در تهران یا شیراز و ... هستم در این خصوص مقصرم یا کسی مسئول این امر است که باید پاسخگو باشد ضمن اینکه صدای بنده به گوش هیچ کس نمی رسد و اگر بیایم در خیابان داد بزنم بمانند مردم ارومیه که برای خشک شدن دریاچه شان به خیابان آمده بودند مورد ضرب و شتم نیروهای ضد شورش قرار می گیرند که پس از چندین سال هنوز تعدادیشان در بندند!
به نظر شما و استاد محترمتان چکار باید کرد؟آیا جز این است که مردم با اغراق عمدی در تشییع یک هنرمند مرحوم نه چندان معروف به نوعی صدای اعتراضشان را بدون داشتن عواقب بد به سیستم نشان داده اند؟ یعنی فهم این قضیه اینقدر برای شما و استاد گرام مشکل است؟!!!
مخصوصاً آنجا که می گوید هزاران قالب ساخته اند و شما مجبورید در این قالب ها قرار گیرید و فکر می کنید که آزادید
سعید مدنی (استاد و پژوشگر علوم اجتماعی ) به زندان رفته بود و انجمن ،حتی بیانیه اعتراضی ساده ای هم ارائه نکرد . از همون روز فهمیدم که محا فظه کاری با دلایل و تبیین های علمی، بزرگترین آفت جامعه شناسان ایران شده با انبوهی از داده های طیفی
یوسف اباذری دو باره امید وارم کرد.
دکتر یوسف اباذری با جسارت و درک تاریخی در ست از شرا یط اجتماعی ایران ،با نگاهی عمیق و دقیق پرده از فاجعه ای برداشت که در پس ذهن همه ما رخنه کرده بود و امکان درست دیدن و قایع رو از ما میگرفت
اباذری «خودکشی» علمی کرد تا روشنفکر با رسالت انسانیش در بین مردم حضور داشته باشه ،و کژ تابی های ذهنی بیمار رو با آیینه ای در رو به روی ما ،در عریانی مطلق بیان کنه
کلام اباذری یک«پرو پاگاندا» تا ثیر گذار بود که با ذکاوت و هوشی در خور در زمانی مناسب بیان شد،عملی کاملآ روشن بینانه که در تاریخ این سرزمین به یا دگار خواهد ما
به نظر بنده به عنوان یک کنشگر آشنا با مباحث جامعه شناسی (ولو ناچیز) گزاره های انکار ناپذیر و قابل تامل مباحث دکتر اباذری عبارتند از:
1- گسترش رفتار احساسی جامعه ایران
2- عدم قدردانی مردم از شخصیت های به مراتب اثرگذار تر و والاتر از (از حیث) خدمت به جامعه
برای مثال به یاد دارم که در همان روزهای بستری شدن مرحوم پاشایی، جعفر دریابندری یکی از بزرگترین نویسندگان و فعالان حوزه ادبیات که نقش بی بدیلی در شناساندن و ترجمه متون کلاسیک از لاتین به فارسی برای ایران داشت ، در بیمارستان بستری بود لیکن حتی یک نفر از هموطنان در مترو اتوبوس و غیره حتی کلامی در مورد وی نمی دانستند و نمی گفتند و یا یک روز بعد از فوت مرحوم پاشایی هنرمند جوان و تحصیل کرده دیگری از حوزه تاتر در اثر سرطان فوت شد و در عزلت و خاموشی توده مردم به خاک سپرده شد، این رفتارهای دوگانه تاسف بار است.
آغاسی خواننده فوت می کند و هزارن نفر در مراسم فوت او شرکت می کنند ولی بانو سیمین بهبهانی فوت می کند ولی جامعه و توده جامعه بی تفاوت می ماند.
این یعنی سطح دفرهنگ پایین جامعه
عریان شدن این بی تفاوتی ها و سطح نازل فرهنگی مردم قدر نشناس و بیگانه با دفرهنگ تاسف بار است و اباذری به درستی اذعان داشت که جانعه ایران به افلاس افتاده
در حقیقت افلاس اقتصادی و فرهنگی توامان گریبانگیر ملتی با هزاران سال تمدن افتاده است.
گزاره نادارست مباحث اباذری به نظر اینجانب
عبارت است از عدم درک پدیده پاشایی است.
واقعیت اول این است که صداوسیما به دنبال جریان توده حرکت کردو مولد این پدیده هرگز نبود لیکن در ادامه چون این پدیده هزینه ای سیاسی و امنیتی برای سیستم نداشت در اشاعه و پوشش خبری آن مشارکت کرد.
که البته با خواندن زیارت عاشورا توسط پدر پاشایی لقمه چرب صداوسیما تکمیل شد
در مجموع من از استادم دکتر اباذری بابت باز کردن فضایی نو برای واکاوی شرایط کنونی فرهنگ ایران سپاسگذارم.
به نظر بنده به عنوان یک کنشگر آشنا با مباحث جامعه شناسی (ولو ناچیز) گزاره های انکار ناپذیر و قابل تامل مباحث دکتر اباذری عبارتند از:
1- گسترش رفتار احساسی جامعه ایران
2- عدم قدردانی مردم از شخصیت های به مراتب اثرگذار تر و والاتر از (از حیث) خدمت به جامعه
برای مثال به یاد دارم که در همان روزهای بستری شدن مرحوم پاشایی، جعفر دریابندری یکی از بزرگترین نویسندگان و فعالان حوزه ادبیات که نقش بی بدیلی در شناساندن و ترجمه متون کلاسیک از لاتین به فارسی برای ایران داشت ، در بیمارستان بستری بود لیکن حتی یک نفر از هموطنان در مترو اتوبوس و غیره حتی کلامی در مورد وی نمی دانستند و نمی گفتند و یا یک روز بعد از فوت مرحوم پاشایی هنرمند جوان و تحصیل کرده دیگری از حوزه تاتر در اثر سرطان فوت شد و در عزلت و خاموشی توده مردم به خاک سپرده شد، این رفتارهای دوگانه تاسف بار است.
آغاسی خواننده فوت می کند و هزارن نفر در مراسم فوت او شرکت می کنند ولی بانو سیمین بهبهانی فوت می کند ولی جامعه و توده جامعه بی تفاوت می ماند.
این یعنی سطح دفرهنگ پایین جامعه
عریان شدن این بی تفاوتی ها و سطح نازل فرهنگی مردم قدر نشناس و بیگانه با دفرهنگ تاسف بار است و اباذری به درستی اذعان داشت که جانعه ایران به افلاس افتاده
در حقیقت افلاس اقتصادی و فرهنگی توامان گریبانگیر ملتی با هزاران سال تمدن افتاده است.
گزاره نادارست مباحث اباذری به نظر اینجانب
عبارت است از عدم درک پدیده پاشایی است.
واقعیت اول این است که صداوسیما به دنبال جریان توده حرکت کردو مولد این پدیده هرگز نبود لیکن در ادامه چون این پدیده هزینه ای سیاسی و امنیتی برای سیستم نداشت در اشاعه و پوشش خبری آن مشارکت کرد.
که البته با خواندن زیارت عاشورا توسط پدر پاشایی لقمه چرب صداوسیما تکمیل شد
در مجموع من از استادم دکتر اباذری بابت باز کردن فضایی نو برای واکاوی شرایط کنونی فرهنگ ایران سپاسگذارم.
خدایا بالاخره به غیر از مزخرفات یه عده بیکار، یه آدم حسابی هم حرف زد. خدارو شکر
نه شما روشن میانديشيد و ديگرانِ در برابر شما (به زعم خود شما) تاريک میانديشند. هر انديشهای (ولو ناانديشگی) که غير از شما باشد تاريک نيست دوستان گرامی.
من، نه آقای پاشايی را آنچنان که هواخواهانش میشناسند، میشناسم و دوستدار موسيقی ايشان هستم ولی ايشان و همه هواخواهان ايشان و همه کسانی که در سوگ ایشان شرکت جستند را شایسته احترام میدانم. همينطور نه آقای اباذری و نه انديشه «روشن» ايشان را نمیشناسم، تنها میدانم که انسان راستين در بيان انديشه خويش دشنام نمیدهد و هر کس جز اين کند يحتمل دروغزنی میکند يا قصدی دگر جز راستی دارد (شايد بزرگی نام از راه دشنام به نامداری میجويد).
کتابخوانی خويش را برتر از پاپدوستان دانسته! انگار هز که کتاب بخواند، پاپ نمیپسندد و هر که پاپ گوش کند، کتاب نمیپسندد! اين قبيل خويش-کتابخوان-پنداران! با اين گمان نادرست خويش تنها با نپستديدن پاپ، خويش را کتابخوان پنداشتهاند و بس!
مرتضی پاشایی رو دوست داشتم به خاطر طنین صداش که بسیار تاثیر گذار بود
البته اینو بگم آهنگ های مرتضی پاشایی رو قبل از برنامه ماه عسل مثل یکی هست رو شنیده بودم ولی زیاد شناخت نداشتم ولی بعد از برنامه ماه عسل از حق نگذریم بسیار معروف و محبوب شده بود و این رو بگم میخواستم برای تشیع آن مرحوم به خاطر علاقه به هنر و صدای ایشون برم که ترسیدم ترافیک بشه و نتونم به موقعه برای برگردوندن بچه ام به مدرسه برسم به همین دلیل نرفتم
خوب حالا من یه فرد 40 ساله که همه چی از همه لحاظ توی زندگیم راضیم خداروشکر و سنم هم کم نیست باید اینطور مورد تحلیل قرار بگیرم که مشکل دارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟که اینطور فکر کردم
لطفا پيام ديروزي بنده را سانسور نفرماييد
این لدفا" رو به سبک و سیاق این نسل و پسل از جمله این آقای مثلا" نخبه نویسنده این مقاله سخیف نوشتم که بسیار کم کار و بسیار زیاده خواه هستند و از تمدن و پیشرفت خریدن را خوب یاد گرفتنه اند و می شناسندو فکر می کنند هر کی آیف 6 خرید و تو آیینه ماشین شاسی اش سلفی گرفت اون هم با پول بابا یا پول خداس و خیلی کارش درسته و خودشان را جای سازندگان این ابزار و بلکه بالاتر از آن ها ...می دانند .
به این نسل وپسل کمی ادب و سخت کوشی و تواضع و علم اندوزی و کتاب خوانی بیاموزید اشکال این نسل داشتن بلندگوست بلندگوهایی مثل وایبر واتس اپ و فیس بوک و توئیتر و... این نسل وپسل هابا این بلندگوها بی دانشی شان را فریاد می زنند و فکر می کنند چون فریاد می زنند و توده وار هم فریاد می زنند و چون همه باهم هستند و نمی ترسند پس دانشمند اند و هر کی هم مثل این ها نباشد و مثل این ها فکر نکند مورچه وار به او می تازند وسخن آخر باتوسعه کمی و بی در وپیکر دانشگاه آزاد و پیام نور وشبانه و صبحانه و عصرانه و نصف شبانه این نسل کم خوان وکپی پیستی احساس دانستن و نخبگی بهشون دست داده اما از دانایی و دانش این نسل می توانید در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران نشانی بگیرید این نسل با کپی پیست و مدارک دانشگاهی فله ای فکر می کنند دانشمند و نخبه شده اند اما خیال باطل باطل و باطل این ها تقصیر ندارند کسانی که ذاتا" چیزی نمی دانند را بهشان با پول مدرک دادیم و بلندگو حالا حس می کنند نخبه شده اند از ماست که بر ماست. تقصیر ندارند .اشکال دکتر اباذری این است که به این ها با زبان عریان این ها را یادآور شد که شما ها نسلی کم مایه وپر رو وکم کار و زیاده خواه هستید هوا برتون داشته بیدارشید صبح شده است.آخه یکی نیست به این ها بگه آخر آن مرحوم یک خواننده بسیار متوسط بود که در میان پاپ خوان های همین نسل و پسل هم سری نبود که این چنین جوزده شدید بابا بیدارشید کمی کار کنید شما ها تقصیر ندارید بیکاری هم دلیل دیگر این واکنش های آسمان پاره کن وزمین دوز است اگرکمی بیل بزنید و گوسفند بچرانید حال و روزتان به خواهد شد.والا....
حالا حکایت سخنان اباذری هم همین است. عده ای به جای اینکه انتقادات اصلی او را بگیرند بعضی کلمات به کار رفته در سخنان او را گرفته اند. کلماتی مانند " فالش " ، " مبتذل " ، " ابله " ، " در پیت " و غیره .
حالا جدای این حرفها اصلا حرف اباذری چه بود ؟ حرف اباذری به صورت خلاصه و تتیر وار اینها بود :
1- جامعه وجدان اخلاقی خود را از دست داده است ، زیرا در برا...بر یک بحران انسانی وسیع ( وضعیت بلوچستان و چیزهای دیگر که خب همه میدانیم ) سکوت میکند اما در برابر یک حادثه طبیعی ( مرگ یک فرد که هر روزه رخ میدهد) ، واکنشی وسیع نشان میدهد . از نظر اباذری باید نسبت به این سقوط اخلاقی هشیار بود.
2- ترس دولت از مردم و ترس مردم از دولت باعث شده است که هر یک به دیگری پناه برده و به عبارتی سعی کند با او به این همانی برسد. نتیجه چنین فرآیندی همان از دست رفتن وجدان اجتماعی جامعه و بازتولید فاشیسم است. مثال بارز آن سخن معروف گورینگ است که گفت : من وجدان ندارم! وجدان من هیتلر است.
این عبارت به صورت خلاصه بیان میکند که گورینگ و کل جامعه آلمان ، به جای اینکه به وجدان اخلاقی خود تکیه کند ، به دولت که تجسم آن شخص هیتلر است تکیه کرده است. اباذری نگران شکل گیری فاشیسم است. ( چند بار در سخنانش به فاشیشم اشاره کرد )
3- محدودیت در حق انتخاب . اباذری به موضوع خیلی حساسی اشاره میکند.حکومت با قراردادن انتخابهای محدود در برابر شما این حس را به شما القا میکند که شما از آزادی برخوردار هستید. در صورتی که اصلا آزادی به ما هو آزادی دقیقا تن ندادن به چنین انتخابی است. به گفته آدرنو ( اگر اشتباه نکنم ) آزادی یعنی تن ندادن به شرایطی که به شما بگویند بین این و آن یکی را انتخاب کن.
بماند که گزینه های مطرح شده توسط حکومت هم ، فقط زمینه های خیلی محدود مثل ورزش و نمایشهای خاص را در بر میگیرد و آنجا که پای سیاست به میان می آید حکومت گزینه چندانی برای مطرح کردن ندارد. اصلا جز بدل ، چیزی برای ارائه کردن ندارد.
4- اباذری به فقدان سیاست در جامعه اشاره میکند. اینجا است که فیلم گلادیاتور در ذهن آدم مجسم میشود ( که از نظر من سرتاسر یک فیلم سیاسی است ) . در این فیلم امپراتور کمودوس، برای منحرف کردن ذهن مردمی که به جمهوری عادت کرده بودند ، از سیاست ، مسابقات گلادیاتورها را علم میکند.
به عبارتی به جای محصول اصل ، جنس بدلی و بنجل را جای آن مینشاند.
حال حکومت هم همین کار را میکند. با برجسته کردن رویدادهای ورزشی و نمایش های عمومی و غیره ، ذهن مردم را از سیاست منحرف میکند. این حس را در آنها القا میکند که با حضور در مراسم پاشایی و شمع روشن کردن دارند حرکتی سیاسی انجام میدهند.
" اراده مردم از این پس بر مرمر سنا متبلور نخواهد شد ، بر شنزار کولوزیوم متبلور خواهد شد "
......
حالا افرادی این حرفها را ول کرده اند و چسبیده اند به دو تا کلمه " ابله " و " نادان " . این جز بلاهت چیست؟!
خب آقایان عزیز!
اگر این کلمات را به کار نمیبرد که ما و شما تا ابد پنبه در گوشمان فرو کرده بودیم. اتفاقا باید مدیون همین تند خویی باشیم که کمی به وجدان خاموش و ذهن بسته ما سیخونک میزند. ( اگر بزند )
در مورد اعتراض هم در این مملکت مانند ممالک پیشرفته نیست و مسلوب الحق هستیم. مگر در مورد دریاچه ارومیه، راه جاده ابر و یا اسیدپاشی و هسته ای میتوانیم کاری کنیم؟ یا سخنی بگوییم.
دوم در مورد موسیقی پاپ. من با صحبتهای دکتر موافقم که پاپ تا حدودی وجه ابتذال آمیز موسیقی است هر چند این لغت ابتدال را دوست ندارم به کار ببرم. این که در جامعه ما و حتی در بسیاری از جوامع حق انتخاب واقعی نیست و انتخاب میشویم هم درست است. به نظر من موسیقی پاشایی خیلی خوبتر و بهتر از بسیاری پاپ خوانهای امروزی است که مدام در رسانه های عمومی هم هستند. هر چند که من اصلا طرفدار موسیقی پاپ نیستم ولی پاشایی هنرمندی نبود که دولت! و یا رسانه ملی از اون طرفداری کنه. در مورد مرگش هم دولت دید که نباید از قافله مردم عقب بمونه! و این برچسب فاشیستی رو من قبول ندارم. آیا میتوان به زور موسیقی پاپ رو معدوم و همگان را مجبور به گوش کردن موسیقی کلاسیک کرد؟ این خود تفکری فاشیستی نیست؟ فرد کم سالی که موسیقی کلاسیک گوش میده و پاپ گوش نمیده روشنفکر نیست و انتخاب هم نکرده بلکه براش انتخاب کردن. حالا یا در خوانوادهای اهل موسیقی بوده یا مدرسه و... در کل انتخاب ها محدود است زیرا ترویج موسیقی خود مورد مناقشه مذهبی است.
ضمنا سبک کلاسیک رو استاد برای فخر فروشی سبک مورد علاقه خودشان به کار میبرند و اگر قرار باشد بتهوون یا موتزارت گوش دهیم دیگر مجالی برای تولید موسیقی نمیماند و هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. اشتراس و بریتن موسیقی کلاسیک مدرن هستند. موسیقی مردم آمریکا در دهه بیست یا راک دهه شصت هم بسیار زیبا است ولی فقط برای گوش دادن نه تقلید دوباره از آن سبکها. کاری که ما میکنیم تقلید پاپ ده پنجاه و یا موسیقی سنتی دهه های گذشته بدون هیچ نو آوری است. البته موسیقی پاشایی تقلید نیست و پاپی است که از دهه هفتاد شروع شد مانند شادمهر عقیلی و دیگران. در دنیا هم امروزه دیگر موسیقی پاپ تکراری شده و از این نظر فرق زیادی نداره.
ضمنا مگر در تمام دنیا هنرمندان در صدر تمام اخبار قرار ندارند؟ چه برسد به یک کشور جهان سومی که اصلا رفتار عجیبی نیست. مگر مجلس را مردم انتخاب نمیکنند؟ البته که فیلتر های نظارتی در مورد اشخاص است ولی مگر آرنولد هم فرماندار کالیفرنیا نبود؟ مگر بیتلها وقتی به آمریکا رفتند با چنان استقبال دیوانهواری روبرو نشدند؟ البته موسیقی بیتلها فرسنگها با موسیقی پاشایی فرق دارد. اما آیا جوانان انتخاب دیگری دارند؟ از فعالیتهای موسیقی چقدر حمایت میشود؟ اتفاقا من با آقای دکتر مخالفم که مردم نفهم را با توهین یا زور درست کنیم که اگر نتیجه بخش بود در طول سالیان گذشته کورسوی امیدبخشی از خود میتاباند. نه بلکه من به آزادی معتقدم و آرمانگرا هم نیستم. آزادی برای تمام کسانی که موسیقی را دنبال میکنند. آزادی برای تمام خوانندگان. و آزادی در پخش از رسانه های عمومی. آنگاه است که سلیقه مردم میتواند اندکی عوض شود.
مردم حتی قدرت اینو ندارن که تشخیص بدن هدف اصلی این حرف ها چه بود
نوشته شما هم مغلطه بود...اباذری درست گفت.فکر نکنین چون زیادین حق با شماستتمتمتمام حرف های
کلا اینجا مرسوم است، همه چیز را به همه چیز ربط می دهند.این استاد جامعه شناس اگر نقدی دارد چرا اینچنین پاشایی را مورد هجوم قرار داده که باز عده ای بیایند و سخنانش را برای مردم ترجمه کنند که منظور ایشان پاشایی نبوده...
اینکه به علایق بخشی از جامعه توهین شود می شود تلنگر؟
جامعه ی ایران کم درد ندارد..
اگر مردم سیستان در فلاکت به سر می برند مقصر کیست؟ حتما مردمی که برای مراسم تشیع پاشایی آمده اند؟
اینقدر مردم را گرفتار کرده اید، اینقدر برایشان مسئله تراشیده اید که هدف هایشان را گم کرده اند.جوانانشان را باید میان دود سیگار و مواد مخدر پیدا کرد،یا در راهروهای طلاق..
آقای اباذری تا به حال با مردم روبه رو شده اید؟ به درد مردم گوش داده اید؟
که اینچنین به خاطر حضور در مراسم تشیع پاشایی بر سرشان فریاد میزنید و توهین میکنید..
اینچنین می خواهید جوانانتان را با واقعیت ها آشنا کنید که سلیقه شان مسخره بپندارید؟؟
متاسفم برایتان..
اگر عالم ترین فرد هم باشید وقتی ادب و نزاکت نداشته باشید هیچی نیستید..
.
این آقا فقط از پاشایی به عنوان دستاویزی برای مطرح شدن استفاده کرده..
..
متشکرم میثم رضوانی
در مورد اون شخصی که گفته بود : «به هيچ كس اجازه و فرصت اين شهامت را نبايد داد كه به مردم توهين كند. چرا اين دسته از افراد به جاي اينكه صداي مردم را بشنوند از آن فرار ميكنند؟» هم باید گفت که خیلی وقت است به شعور و فهم و خود مردم داره توهین میشه ولی ما شاهد عکس العملی نیستیم ولی حالا عده ای توهین به شعورشون براشون مهم شده مثل اینکه تازه از خواب بلند شدن و شاید ...
امیدوارم منتشر بشه فرارو!
تا جایی که میدونم لقب فقید شایسته شخصی هستش که هنرمند به معنای واقعی (نه با تغییر صدا توی کامپیوتر) باشه و سالها برای هنر زحمت کشیده باشه (البته شاید شما سال هایی که کلیپ تصویری مرحوم در ایران موزیک پخش میشد رو هم حساب کردی)...
متاسفم برای این جامعه
3- اباذری از کودکی و عدم بلوغ این جامعه و گرایش به عدم مسئولیت پذیری آن عصبانی است از جامعه شناسانی که تسلیم این فرایند شده اند و در پی در افکندن فرایند نوستالوژیک یا عرفان شوپنهاوری هستند.
و همه فکر می کنند یگانه راستی عالمند
هر انچه اکثریت مردم انجام میدهند درست نیست.
حالا فکر کنید به انتخاباتی که این مردم جو زده در ان شرکت میکنند و اینده مملکت را میسازند!
(بی توجهی عمومی به مستند "ماهی ها در سکوت میمیرند" ولی یک ماه عزاداری غلیظ عمومی برای خواننده متوسط پاپ، مثال هایی در این زمینه بودند)
جالبه همه این وسط مسئله اصلی رو ول کردن، چسبیدن به بحث خوب بودن یا نبودن موسیقی مرتضی پاشایی و ...!!! (که البته قبول دارم در این مورد آقای اباذری هم کمی تند رفتن و تقصیر دارند).
خلاصه، کاش یاد بگیریم، به جای گیر کردن در "حاشیه" ها، کمی هم "متن" رو دریابیم.
احتمالا بچه بودي به اشتباه بهت گفتن املات خوبه و توهم ورت داشته
من اتفاقا با لحن استاد اباذری دارم.برخی اوقات به نظر لازم است حتی با عصبانیت حرف زد و این مسئولیتش با خود گوینده است و نقد کردن اباذری از این منظر اتفاقا خیلی دمی دستی و رو است و کاری است ساده "وای استاد چرا این طور آخه سخن میگین و راه گفت وگو را میبندین؟ کدوم گفت وگو؟)
نقد اصلی به نظر من در درک ایشان ازمردم عادی است. بنا بر تحلیل اباذری یک جریانی در حاکمیت و مردم برقرار شده است تا از جامعه سیاست زدایی کنند و هنرمند و شومن را جای سیاست پیشه حرفه ای بنشاند که این روند روندی فاشیستی است. حالا چرا عوام وارد این بازی شده است؟ چون از حاکمیت میترسد و حاکمیت هم از مردم و دوطرف نانوشته دارن سیاست زدایی میکنند و توجه ها را به سمتی دیگر میکشانند.نشانه هایی هم که از این روند برمیشمرد توجه به موسیقی پاشایی و مهوش و ورود ورزشکاران و هنرمندان به سیاست است....
خب اولا، جناب اباذری یک اشتباه اساسی میکنند. در سخنان ایشان است که "موسیقی این(پاشایی) را دادم به یک متخصص موسیقی تحلیل کرد که گفت خیلی مبتذل است" استاد کاش از همان متخصص یک چیزی هم میپرسید که آلبوم های پاشایی چقدر فروش داشت؟ متاسفانه اصلا در ده تای اول فروش سال 91 و 92و حتی امسال نبود.در واقع مردم به یک چیزی دیگر از پاشایی توجه نشان دادن و آن قربانی شدن وی جلوی چشم شان است. حالا اینکه توی روز تشییع جنازه اش 4تا ترانه اش را زمزمه کردن دلیل بر اقبال به موسیقی پاشایی نیست. قربانی شدن پاشایی پدیده ای است که بیشتر تحلیل اسطوره شناسی میطلبد.
دوما، اصولا از نظر دسته ای؛ زندگی معمولی معنی نداره. مردم یا باید در خدمت ایدئولوژی وحزب باشید، یا اگر هم نیسیتن باید کنش فرهنگی سطح بالا داشته باشید . ملت،موتزارت گوش بدن، فیلم های کیشولوفسکی ببینندو شبها با بتهوون سر کنند.مردم اگر کنش گر سیاسی و در خدمت حزب نیستن باید کنش گر فرهنگی باشد و سطح سلیقه خود را مدام در بهترین فرم نگه دارن. حال اگه به هر دلیلی این سلیقه سقوط کرد و چیپ شد ماجرا شکل دیگه ای پیدا میکنه و اولیش این میشه که شما و دولت در پیاده کردن فاشیسم همداستانیدو حال سوال اینه که فقط مردم ایران این طورند؟
نخیر آقا! سلیقه عمومی در همه جای دنیا سطحش در همین مرز و حدود است و مایکل جکسون و دوجنسه بازی هاش و باسن نمایی مدونا برای مردم مهم تر از موسیقی پاواراتی است.کرکگگور خوب تحلیل میکنه که عامه نمیخواد همیشه در کنکاش چه کنم ؟چه کنم باشه. فکر کردن،برنامه ریختن کلان برای زندگی اش را به این و آن واگذار میکند.دین و امور دینی اش را میدهد دست روحانیت که او برایش تعیین کند چطور عبادت کند. چون نمیخواد رنج فکر و عمیق بودن را به خود بردارد.این یک رویه عمومی در جهان است و مختص ایران نیست که کشف کرده باشیم مردم ایران الان دیگه وارد بازی فاشیست سازی با حاکمیت شدن.
سوما،اتفاقا جامعه ایران اصلا سیاست زدایی نشده که سیاست زده شده. حجم دنبال کردن اخبارهای مختلف سیاسی اقتصادی به آمار در نمیاد اما واکنش های مردم نسیت به اخبار نشون میده که اتفاقا دنبال کننده هستند و پیگیر. نمونه اش را خودم در روستاهای خرم آباد دیدم که نامه های زندان تاج زاده را دنبال میکردن جز به جز. در ثانی انتخابات 24 خرداد نشان داد که جامعه ایران درمقابل سیاست و امر سیاسی خود را ملزم به مشارکت میداند و نمیتوان آن را سیاست زدا کرد.حرف در این خصوص زیاد است و استاتوس فیس بوکی مجال نمیده. فقط دوست دارم دوستان یادشان باشد فردای انتخابات مجلس سال اینده به اقای اباذری سر بزنند، چون شک ندارم انتخاباتی پر شور و جالب خواهد بود.
اما در مورد بند پاياني اين نوشته كه الحق و الانصاف بر بيسوادي نويسنده حكم دارد چه مي توان گفت؟ اباذري در دانشگاه نباشد؟ به كدام دانشجوي علوم اجتماعي و سياسي - و نه دانشمندان و روشنفكران - اين را بگوييد شما را متهم به ندانستن و بيسوادي نمي كند؟ شما خود را در چه حدي از سواد و بينش انتقادي مي دانيد كه حكم به اخراج اباذري از حلقه روشنفكران مي دهيد؟....
به این میگن فاشیسم.
من اتفاقا با لحن استاد اباذری دارم.برخی اوقات به نظر لازم است حتی با عصبانیت حرف زد و این مسئولیتش با خود گوینده است و نقد کردن اباذری از این منظر اتفاقا خیلی دمی دستی و رو است و کاری است ساده "وای استاد چرا این طور آخه سخن میگین و راه گفت وگو را میبندین؟ کدوم گفت وگو؟)
نقد اصلی به نظر من در درک ایشان ازمردم عادی است. بنا بر تحلیل اباذری یک جریانی در حاکمیت و مردم برقرار شده است تا از جامعه سیاست زدایی کنند و هنرمند و شومن را جای سیاست پیشه حرفه ای بنشاند که این روند روندی فاشیستی است. حالا چرا عوام وارد این بازی شده است؟ چون از حاکمیت میترسد و حاکمیت هم از مردم و دوطرف نانوشته دارن سیاست زدایی میکنند و توجه ها را به سمتی دیگر میکشانند.نشانه هایی هم که از این روند برمیشمرد توجه به موسیقی پاشایی و مهوش و ورود ورزشکاران و هنرمندان به سیاست است....
خب اولا، جناب اباذری یک اشتباه اساسی میکنند. در سخنان ایشان است که "موسیقی این(پاشایی) را دادم به یک متخصص موسیقی تحلیل کرد که گفت خیلی مبتذل است" استاد کاش از همان متخصص یک چیزی هم میپرسید که آلبوم های پاشایی چقدر فروش داشت؟ متاسفانه اصلا در ده تای اول فروش سال 91 و 92و حتی امسال نبود.در واقع مردم به یک چیزی دیگر از پاشایی توجه نشان دادن و آن قربانی شدن وی جلوی چشم شان است. حالا اینکه توی روز تشییع جنازه اش 4تا ترانه اش را زمزمه کردن دلیل بر اقبال به موسیقی پاشایی نیست. قربانی شدن پاشایی پدیده ای است که بیشتر تحلیل اسطوره شناسی میطلبد.
دوما، اصولا از نظر دسته ای؛ زندگی معمولی معنی نداره. مردم یا باید در خدمت ایدئولوژی وحزب باشید، یا اگر هم نیسیتن باید کنش فرهنگی سطح بالا داشته باشید . ملت،موتزارت گوش بدن، فیلم های کیشولوفسکی ببینندو شبها با بتهوون سر کنند.مردم اگر کنش گر سیاسی و در خدمت حزب نیستن باید کنش گر فرهنگی باشد و سطح سلیقه خود را مدام در بهترین فرم نگه دارن. حال اگه به هر دلیلی این سلیقه سقوط کرد و چیپ شد ماجرا شکل دیگه ای پیدا میکنه و اولیش این میشه که شما و دولت در پیاده کردن فاشیسم همداستانیدو حال سوال اینه که فقط مردم ایران این طورند؟
نخیر آقا! سلیقه عمومی در همه جای دنیا سطحش در همین مرز و حدود است و مایکل جکسون و دوجنسه بازی هاش و باسن نمایی مدونا برای مردم مهم تر از موسیقی پاواراتی است.کرکگگور خوب تحلیل میکنه که عامه نمیخواد همیشه در کنکاش چه کنم ؟چه کنم باشه. فکر کردن،برنامه ریختن کلان برای زندگی اش را به این و آن واگذار میکند.دین و امور دینی اش را میدهد دست روحانیت که او برایش تعیین کند چطور عبادت کند. چون نمیخواد رنج فکر و عمیق بودن را به خود بردارد.این یک رویه عمومی در جهان است و مختص ایران نیست که کشف کرده باشیم مردم ایران الان دیگه وارد بازی فاشیست سازی با حاکمیت شدن.
سوما،اتفاقا جامعه ایران اصلا سیاست زدایی نشده که سیاست زده شده. حجم دنبال کردن اخبارهای مختلف سیاسی اقتصادی به آمار در نمیاد اما واکنش های مردم نسیت به اخبار نشون میده که اتفاقا دنبال کننده هستند و پیگیر. نمونه اش را خودم در روستاهای خرم آباد دیدم که نامه های زندان تاج زاده را دنبال میکردن جز به جز. در ثانی انتخابات 24 خرداد نشان داد که جامعه ایران درمقابل سیاست و امر سیاسی خود را ملزم به مشارکت میداند و نمیتوان آن را سیاست زدا کرد.حرف در این خصوص زیاد است و استاتوس فیس بوکی مجال نمیده. فقط دوست دارم دوستان یادشان باشد فردای انتخابات مجلس سال اینده به اقای اباذری سر بزنند، چون شک ندارم انتخاباتی پر شور و جالب خواهد بود.
میگی اباذری که در سرانه مطالعه قطعاً جز 10 درصد اول کشور هست ملت رو به سهم خودش ارشاد نکنه؟ در ضمن مناظره های آتشین بین متفکران بزرگ دنیا هم رخ داده، و عصبانیت فرد دلیل رد استدلالاتش نیست.
مثلا به این نکته در جوابای ایشون دقت کنید
از نظر ایشون به عنوان یک "جامعه شناس" افرادی که موسیقی بتوون و ... گوش میدن دارای سطح شعوری بالاتری از افرادی هستند که پاپ گوش میدن و کسی نمیتونه هم پاپ گوش بده هم بتوون یا بقول ایشان هم از اشعار حافظ لذت ببره هم فلان کس در فلان اینترنت (نقل از ایشون)...
جامعه شناسی که اینطور به انسان ها نگاه می کنه چقدر می تونه تحلیل منطبق با واقعیت جامعه اش ارائه بده
خیلی خیلی خیلی از بالا به مخاطباش نگاه می کنه و جواب میده
خفه کردید ما را با این نسل!یه مشت آدم تنبل که 2 دقیقه توی روز مطالعه دارند! با این نسل نسل گفتن!خفه مون کردن! نسلی که همیشه طلبکاره و خودش کوچکترین تلاشی برای رهایی از این فلاکت نمی کنه. گرچه دانایی رهایی نیست . اما دانایی مقدمه ی رهاییه. اگر حتی کاری از دستتون برنمیاد می تونید که از سطحی بودن دور بشید!
فرارو اگر منتشر نکنی ،به لقب سانسورچی مزین میشی!
شغل ایشون جامعه شناسیه پس نباید منی که جامعه شناس نیستم در مورد درست یا ندرست بودن حرفهای. ایشون نظر بدم
همون اندازه که ایشون می تونند راجع به مدارهای مخابرتی نظر بدهند من هم می تونم راجع به جامعه شناسی حرف یزنم.
و همون اندازه که ایشون میتونه در مورد موسیقی نظر بده.
شما اگر ذره اي به خود زحمت مي داديد و متن را مي خونديد يا گوش مي كرديد متوجه اشتباه خود مي شديد.اين آقا وارد مباحث تخصص جامعه شناسي نشده كه شما توان فهمش را نداشته باشي بلكه يك كنش اجتماعي را نقد كرده (البته با لحني پر از توهين وتحقير وفحش)
فرارو لطفا منتشر کن!
اون از موسیقی مورد علاقه اش :پاشایی!
اینم از نقد کردنش! کل محتوای این شبه نقد اینکه توهین خوب نیست!
کاش این دوست عزیز که از پرخاشگری یه استاد دانشگاه که فردبزرگ و محترمیه اون هم در یک جلسه دانشجویی این طور برآشفته شدند می رفتند کمی هم در مورد حمله های وحشتناک همنی نسل و پسل شصتی به صفحات فیسبوک و افراد مختلف توجه می کدند. جامعه ی ایارن به شدت ریاکاره!
چرا انقدر آسون یکطرفه به قاضی میریم ما
خود من یکسال بیکار بودم اما دلیلی میشه به هرچیز دم دستی دل ببندم؟!!مگر باخ گوش دادن پول می خواد!!!؟
با فحاشي وتوهين وفرياد زدن نقد كردن معلوم است كه موج مي آفريند.
استاد ارجمند شما اگربا متانت نقد مي كرد ارجمند تر نبود؟؟
دوست دخترش به كجا رسيدن، يا ليدي گاگا تو آخرين كنسرتش چي پوشيد و يا ...بنابراين كم و بيش همه دنيا همينه و ربطي به جهل مردم ايران و دولت روحاني وسياست زدايي و ... اينجور چيزا نداره. در ضمن همينكه ايشون توي دانشگاه كشور در تريبون عمومي رييس جمهور مملكت رو به رويه فاشيستي متهم ميكنه، خودش نشون ميده كه اتفاقا از خرداد 92 فضاي نقد سياسي توي جامعه خيلي بازتر شده كه ايشون واهمه اي نداره. چرا قبلا" چنين شجاعتي در كار نبود. البته شواهد باز شدن فضاي سياسي به وضوح توي 16 آذر امسال توي دانشگاه قابل مشاهده بود. به نظر من مشكل ايشون نه فقط در لحنش خشونت آميزش كه در محتوي نخبه گرا و غيرواقه بينانه اشه. شايد ميشه گفت ايشون بيشتر از خودش ناراحته كه با اينكه ملقب به جامعه شناسه ولي تو شناخت جامعه خودش چندان موفق نبوده و مدام غافلگير ميشه.
جسارت شما در پاسخ به استاد بي بديل و بي نظير جامعه شناسي كه تنها شاگردان بي واسطه ايشان مي دانند در عرصه جامعه شناسي چه در گراني است، ستودني است ، البته هميشه بين شجاعت و حماقت تنها باريكه مويي فاصله است. از پيشينه شما اطلاعي ندارم اما قطعا از جراتي كه به خود داده ايد در سطوح عاليه تحصيلي هستيد. وقتي صحيت از پديده پاشايي مي شود قطع يقين مي دانيد كه اشاره به روش بررسي پديدارشناسانه مساله اي با عنوان فوت آقاي پاشايي عزيز است. استاد بي بديل جامعه شناسي بي شك با اين ديد موشكافانه و دقيق علمي با سالها تجربه تحقيق و تدريس در حوزه جامعه شناسي مساله را بررسي كرده اند و با ژرف نگري، تعهد و مسوليت پذيري كه ما دانشجويان دانشگاه تهران از ايشان سراغ داريم، كاملا مسولانه در قبال فرهنگ غني اين مملكت مساله را تحليل كرده اند. متاسفانه بايد بگم با اشاره اي كه به دلخوشي هاي كوچك كرده ايد و برخي شبكه هاي اجتماعي كه با اين عنوان فعاليتهاي سوال برانگيز در شبكه هاي اجتماعي دارند، دم خروس را بيرون زديد. جناب با جرات ميگم كسي كه استاد بزرگي چون اباذري را يوسف يا اقا يوسف خطاب مي كن براي خفيف كردن ايشان نه تنها بويي از ادب نبرده بلكه در وجاهت علمي ايشان هد ترديد جدي وجود داره. نكنه به واقع شما از همان پدپد آورندگان پدپده پاشايي باشيد؟؟؟
لطفا پاسخ بديد كه "چرا ما به اینجا رسیده ایم که این همه آدم طرفدار این نوع موسیقی سطح پایین شده اند" ؟
منتظر پاسخ مبسوط جناب عالي هستيم.
بنده در مورد پدیده پاشایی اظهار نظر نمی کنم چون نه شناختی از ایشان دارم و نه جامعه شناس هستم که آنرا تحلیل کنم فقط در مورد نحوه سخن گفتن و نقد پدیده پاشایی توسط این استاد بقول شما بی بدیل و بی نظیر از شما سئول میکنم یک استاد چگونه به خود حق میدهد
یک دانشجوی دختر را که وی را به خاطر توهین به مردم به چالش میکشد بجای پاسخ مستدل تحقیر کند ؟ هر کس نحوه سخن گفتن و استدلال آبکی این فرد را بشنود قطعا در استادی دانشگاه ایشان و آنهم استاد جامعه شناسی شک میکند.حد اقل انتظار از یک استاد جامعه شناس متانت در گفتار و احترام به مخاطب است که ایشان از آن بی بهره هستند. بنده با شنیدن سخنان ایشان تاسف خوردم که چنین افراد کرسی استادی دانشگاه را اشغال کردند و متاسف برای دانشجویان عزیزی که ادبیات استبدادی این فرد را توجیه میکنند.
نقد به جایی بود.