فرارو- زهرا فدایی؛ اردیبهشت امسال مردی پای میز محاکمه رفت که 9 دختر بچه را آزار جنسی داده بود. درست در همان روزها ناظم دبستانی پسرانه دستگیر شد؛ جرمش تعرض به چند دانشآموز بود.دو ماه بعد، معلم ورزش مدرسهای در جنوب تهران بازداشت شد؛ اتهام او سوءاستفاده جنسی از 14 دانشآموز بود.
به گزارش فرارو، در سالهای گذشته نیز چنین خبرهایی را زیاد خواندیم. مثلاً متهمی که پنج دختربچه را آزار داده بود یا مردی بیست و هشت ساله که خودش فرزند دختری داشت و جرمش تجاوز به دختران نوجوان بود.
پسران نوجوانی هم بودند که با رؤیای فوتبالیست شدن، میلیون تومان به یک دلال داده بودند ولی به جای شهرت فقط آزار جنسی دیدند.
اینها نمونهای از خبرهایی است که از آزار جنسی کودکان منتشر میشود. مواردی که منتشر نمیشوند و هیچ کس خبردار نمیشود بحث دیگری است.
آزار جنسی کودکان، آمار دقیق ندارد. صحبت کردن از تجاوز نوعی تابوست و قربانیان آن کمتر زبان به اعتراف باز میکنند؛ بیشتر این آزارها زیرپوست جامعه اتفاق میافتند.
آخرین گزارشها میگویند 50 درصد دختران تجربه آزار جنسی دارند. به طور مشخص 32درصد دختران دوره راهنمایی و دبیرستان این تجربه را پشت سر گذاشتهاند. هر چند دقت مفهومی و کمی این آمار مورد پرسش است اما در مورد پسران هیچ گاه همین آمار مبهم هم وجود نداشته است و همیشه با گمان و حدس گفته شده است که تعداد پسرانی که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، بیشتر از دختران است.
آمارهای جهانی میگویند قربانیان سوءاستفادههای جنسی بیشتر دخترند اما یک روانپزشک کودکان می گوید در ایران پسرها بیشتر از دخترها مورد آزار جنسی قرار میگیرند. چرا که خانوادههای ایرانی محدودیتها و مراقبت بیشتری برای دختران قائلند تا پسرانشان. پسرها آزادی بیشتری در رفت و آمدهایشان دارند و نظارت کمتری رویشان اعمال میشود. پس پسرها خیلی راحتتر در دسترس مردان غریبه قرار میگیرند.
برای مثال خانوادهای ممکن است بپذیرد که پسرشان شب را در خانه یک دوست سپری کند یا با دوستانش به سفر برود، اما دختران کمتر چنین اجازهای دارند. البته در سالهای اخیر این نگاه کمی تغییر کرده و نگرانیهای والدین در مورد امنیت پسرها هم بیشتر شده است.
متأسفانه این پدیده در مورد کودکان عقبمانده زیاد رخ میدهد. مثل سرگذشت دختر معلول ذهنی در استان خراسان رضوی که راننده سرویس بارها او را آزار داده بود ولی خانواده وقتی خبردار شد که دخترشان را باردار دیدند.
کارشناسان میگویند این خانوادهها هستند که باید اطلاعات کافی داشته باشند و از فرزندانشان حمایت کنند. این کار نیازمند حوصله است تا کودکان نشانههای خطر را شناسایی کنند.
شیوا دولتآبادی، روانشناس کودکان در اینباره گفته است: «خطر هرجا ممکن است در کمین باشد اگر بهموقع آموزش داده شود و کودکان از نقاط حساس بدن آگاه شوند، خطرپذیری کمتر میشود.»
باوری وجود دارد که کودکان بهتر است مسائل جنسی را یاد نگیرند، چرا که اینطور بیشتر در امان هستند. اما لیلا ارشد، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان این باور را اشتباه میداند. به عقیده این روانشناس اگر کودکان نسبت به محیط آگاه شوند، در مواقع لازم عکسالعمل خوبی نشان میدهند و از خودشان مراقبت میکنند.
مشکل دیگر این است که وقتی کودکی مورد آزار قرار گرفت، خانوادهها موضوع را فاش نمیکنند. آنها از آینده بچه میترسند و به پنهانکاری روی میآورند.
فیلم «هیس، دخترها فریاد نمیزنند» برای اولین بار با موضوع آزار جنسی کودکان ساخته شد، تلاشی بود برای هشیار کردن والدین و مقابله با پنهانکاری خانوادهها.
چرا که اگر والدین در مورد آزار و تعارض جنسی کودک حرفی نزنند و موضوع را نادیده بگیرند، کودک فکر میکند گناهی انجام داده. در این صورت مشکلات او بیشتر خواهد شد.
اما آموزش به کودکان و خانوادهها یا تغییر نگاه به قربانیان کودک آزاری تنها بخشی از ماجراست. بخش دیگر وجود بیماران جنسی یا همان «پدوفیلی» است. افرادی که هنوز تبدیل به مجرم یا متجاوز نشدهاند و شاید بتوان با روشهای درست نجاتشان داد. طوری که نه به خود آسیب برسانند و نه کودکان را آزار دهند.
یکی از جنجال ترین موارد سوءاستفاده جنسی، چند سال پیش در یکی از شهر های کوچک استان تهران اتفاق افتاد.
فردی به نام بیجه چندین پسر بچه را دزدیده بود و پس از تجاوز جنسی آنان را کشته بود. در بررسیهای روانشناسانه معلوم شد که او فقط به دلیل اینکه در کودکی به وی تجاوز کرده بودند مرتکب این عمل شده بود.
بیجه فکر می کرد کسی که به او تجاوز کرده را باید میکشت، پس خودش آدمی شد که باید این نمایشنامه ناتمام را تمام می کرد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم امثال بیجه ها در کشور هستند. اما پیش از تبدیل شدن به متجاوز لایق اعدام، میتوانند شناسایی و درمان شوند.
کارشناس در این زمینه الگوهایی را معرفی میکنند. یکی از آنها کشور آلمان است که در مهد کودکها و مدارس شروع میکند و راههای مقابله با خشونت جنسی را به روشهای خاص آموزشی ـ تربیتی یاد میدهد.
از طرفی طرحی اجرا میکنند با عنوان «مجرم نشویم» که بر اساس تجربهها، شناختها و روشهای موفق رواندرمانی یک گروه روانشناس و روانکاو تنظیم شده است. در چارچوب این برنامه به پدوفیلها آموزش داده میشود، چگونه گرایشات خود را تحت کنترل در آورند یا با دارو درمان کنند.
با توجه به اینکه سیاست انکار دیگر پاسخگو نیست، شاید زمان آن رسیده که تابوهای نادرست اجتماعی شکسته شوند و کارشناسان، روانپزشکان و مسؤولان برای نجات بیماران جنسی و کودکان آزار دیده یا در معرض آزار گامی اساسی بردارند.
1- در خشونت جسمي يا كلامي كه بيشتر از طرف والدين رخ مي دهد اين مي داند كه والدين خود را دانايي مطلق ندانند! بعبارت ديگر "فرصت اظهار نظر و دفاع" را در حين تنش يا مشكل پيش امده به كودكان خودشان بدهند . چراكه بيشتر مواقع بعد از توضيحات كودكان، والدين به تند بودن برخورد خودشان پي مي برنند و احساس ندامت مي كنند!. هر چند احساس ندامت ارزشمند است ولي برخورد اول اثر نامطلوبش را روي كودك گذاشته است.
2- عدم قضاوت در زمان وقوع خشونت بر عليه كودكانمان ، چرا كه پيش داوري باعث مي شود كودكان به خاطر ترس از انگهاي مختلف ، نتوانند خشونت اتفاق افتاده بروي خودشان را با والدين يا ديگر معتمدين مطرح كنند . و همين موضوع باعث مي شود تا فشار رواني حاصل از خشونت را به تنهايي تحمل كنند كه اين مي تواند به فرايند رشد عاطفي، هوشي و... كودكان آسيب جدي وارد كند.
3-اصلاح ديدگاههاي سنتي توسط كشورها از طريق وضع قوانين و اموزش شهروندان .چرا كه بعضي از سنتها با رشد كودكان همخواني ندارد.
و....
به نظر نگارنده(فرهنگي) با توجه به اينكه بعد از خانه ، كودكان بيشترين زمان خود را در مدارس مي گذرانند لذا در جهت كاهش خشونت در مدارس ،با توجه به ممنوع شدن تنبيه بدني در مدارس (هر چند متاسفانه در بعضي از كلاسها علي رغم ممنوع شدن تبنيه بدني اتفاق مي افتد) ،بيشترين خشونت ها عليه دانش اموزان از نوع كلامي مي باشد كه از طرف همكلاسي ها ، و ضمن تاسف از طرف بعضي از همكاران فرهنگي اتفاق مي افتد . به نظر مي رسد "گزارش وقوع خشونت عليه كودكان در كلاس درس" چه از طرف همكلاسي ها و چه از طرف معلمان ، مي تواند باعث كاهش خشونت عليه كودكان يا دانش اموزان در مدارس شود.(طبق تعريف يونيسف هر شخص زير 18 سال كودك محسوب مي شود)
بنده براي كاهش خشونت در مدارس و چگونگي برخورد دانش اموزان هنگام تنش با همديگر ،تحقيق ميداني را اجرا كردم ، به اين صورت كه پرسشنامه اي را به سرگروه ها ي كلاس داده مي شد و دانش اموز ان خشونت ديده موارد را گزارش مي كردندو سر گروه چگونگي رفتار دانش اموز را موقع تنش ثبت مي كرد . بررسي ها نشان داد كه اگر دانش اموزان احساس كنند و يا مطمئن شوند كه در صورت وقوع خشونت عليه انها ، معلمان يا مدير مدرسه از انها حمايت خواهند كردو به رفتار مناسب انها در هنگام بروز تنش با ديگر دانش اموزان امتياز مثبت تعلق مي گيرد و به برخورد نا مناسب نمره منفي . در اين صورت انها به موضوع خشونت حساس شده و حتي خودشان خشونت را گزارش مي كنند. در واقع با فراهم شدن امكان گزارش خشونت و شيوه برخورد در هنگام تنش ،خشونت كلامي نسبت به قبل كاهش زيادي پيدا كرده بود.
البته جاي خالي كتابي مجزا در باره خشونت عليه كودكان جهت افزايش اگاهي دانش اموزان به وضوح احساس مي شود.
اميد است با افزايش اگاهي شهروندان در مورد خشونت عليه كودكان، شاهد كاهش خشونت بر عليه كودكان كشورمان باشيم.