صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۷۷۸۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۲ - ۱۸ تير ۱۳۹۳
فرارو- ارسلان کامکار در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: من قريب به 33 سال در اركستر سمفونيك تهران ساز زده‌ام و نزديك 27 سال مايستر اين اركستر بودم اما باعث تاسف است كه بگويم امروز هر كسي جز من از وضعيت اركستر سمفونيك تهران خبر دارد. بعد از همه سال‌هايي كه در اين اركستر فعاليت داشته‌ام آقاي پيروز ارجمند حتي براي انتخاب رهبر اركستر سمفونيك تهران نيز از من مشورت نگرفتند. شيوه درست مديريتي اين است كه با افراد كاردان و كار بلد مشورت شود و شعارها و قول‌هايي كه مطرح مي‌شود به عمل برسد.

من به عنوان يك موزيسين هيچ‌وقت نگفته‌ام كه يك مدير بخش موسيقي حتما بايد كارنامه موسيقايي هم داشته باشد. اگر همچنين حرفي زده باشم همين جا اعلام مي‌كنم كه اشتباه كرده‌ام چون شيوه مديريتي آقاي ارجمند در طول اين مدت ثابت كرده كه ايشان در مديريت هنري‌شان با برنامه‌ريزي و اقتدار عمل نكرده‌اند و تيغ‌شان براي پيشبرد فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري خصوصا در زمينه مسائل اركستر سمفونيك تهران برنده نبوده است.

هم نيست كه مدير دفتر موسيقي ارشاد هنرمند باشد مهم اين است كه تيغ برنده‌يي داشته باشد تا بتواند مسائل و مشكلات موسيقي را حل و فصل كند. چنان كه آقاي مير‌طاووسي نيز در طول سال‌هاي فعاليت خود نشان دادند با اينكه سر‌رشته‌يي در زمينه موسيقي ندارند اما مي‌توانند مدير خوبي باشند و كارهاي موسيقي را به‌خوبي پيش ببرند. علاوه بر ايشان شخصيتي مثل شهيد آويني كه سال‌ها در جبهه‌ها جنگيد و دلش براي فرهنگ و هنر اين مرز و بوم تپيد نيز مي‌تواند موثر واقع شود. به بيان بهتر يك مدير موفق بايد شيوه مديريتي درستي داشته باشد و دلش بخواهد براي اعتلاي فرهنگ كار كند، وقتي مديري اين خصوصيات را داشت، مي‌تواند در هر زمينه‌يي فعاليت كند و از فكر و ايده بزرگان و اساتيد آن رشته بهره گيرد و با همكاري آنها كارهايش را پيش برد.

مهم‌ترين مساله در شيوه مديريت فرهنگي اقتدار و انديشه درست است و تيغ برنده‌يي كه كار‌ساز باشد. من با اين ديدگاه كه حتما بايد مدير موسيقي يك موزيسين باشد كاملا مخالف هستم چون تجربه نشان داده كه موزيسين‌ها هيچ‌وقت در جايگاه مديريتي نتوانسته‌اند موثر واقع شوند. نمونه بارز اين ضعف را نيز در شيوه مديريت آقاي ميرزماني شاهد بوديم.

علاوه بر اين هرگز بي‌احترامي‌اي كه ايشان در طول اين مدت به من كرده‌اند را فراموش نخواهم كرد. من با رهبران بزرگ ايراني همچون علي رهبري، لوريس چكناواريان و... كار كرده‌ام و سال‌هاي سال مايستر (نفر اول) اركستر سمفونيك تهران بودم اما آقاي ارجمند بدون دعوت از من رهبر اركستر سمفونيك تهران را انتخاب كردند. من هرگز ايشان را نخواهم بخشيد. ايشان بايد با من به عنوان پيشكسوت اين اركستر مشورت مي‌كردند و نظر من را نيز جويا مي‌شدند.

من در تمام صحبت‌ها و مصاحبه‌هايم در طول اين مدت كه اركستر تعطيل بود و مديران فرهنگي دولت يازدهم مي‌گفتند، مي‌خواهند اين اركستر را احيا كنند، گفته بودم اگر مي‌خواهيد براي اركستر سمفونيك تهران كه قدمت 80 ساله دارد، كار بنياديني انجام دهيد بايد از آقاي علي رهبري دعوت كنيد. البته آقاي لوريس چكناواريان نيز در كار خود حرفه‌يي هستند اما به دليل سن و سالي كه دارند شايد حوصله تمرين با نوازنده‌هاي جوان اين اركستر را نداشته باشند.

از طرف ديگر مردم و اهالي موسيقي هنوز تجربه اجراي سمفوني شماره 9 بتهوون را با اركستر سمفونيك تهران و به رهبري آقاي علي رهبري فراموش نكرده‌اند. پيشنهاد ديگر من براي جذب مخاطبان ايراني آقاي شهرداد روحاني بود كه از رهبران محبوب اركستر در ايران به شمار مي‌روند اما اصلا نمي‌دانم بر چه اساسي آقاي ارجمند، جناب آقاي منوچهر صهبايي را براي رهبري اركستر سمفونيك تهران انتخاب كردند؟ آقاي صهبايي هم از رهبران خوب ايران است و من هيچ خصومت شخصي با ايشان ندارم اما نمي‌فهمم اگر قرار است به گفته آقاي ارجمند كار اساسي و بنياديني براي اركستر سمفونيك صورت گيرد، اين انتخاب مي‌تواند درست باشد يا نه؟

ما در حال حاضر در موقعيت ويژه‌يي هستيم. بسياري معتقدند بايد اركستر سمفونيك و اركستر ملي از بدنه دولت جدا و به بخش خصوصي واگذار شوند اما من فكر مي‌كنم دولت مي‌تواند اين اركستر را حمايت و دوباره آن را احيا كند به شرط اينكه بودجه كافي براي آن در نظر گيرد و برنامه‌ريزي درست و مدوني براي پيشبرد فعاليت‌هايش داشته باشد. اين اركستر از ابتدا دولتي بوده و نوازنده‌هاي آن هيچ‌وقت براي اجراي برنامه‌هاي فرمايشي مشكل نداشتند.

هر‌چند كاركرد اركستر سمفونيك در همه‌جاي دنيا با ايران تفاوت دارد اما به شرط ادامه فعاليت اين اركستر نوازنده‌ها حاضر بودند در سال چند برنامه سفارشي هم اجرا كنند. به هر روي فكر مي‌كنم پيش از اعلام هر شعاري مديران فرهنگي ايران بايد براي وضعيت اركستر سمفونيك تصميم درست و جدي بگيرند. البته در ابتداي امر با انتخاب رهبر اين اركستر نشان داده‌اند در شيوه مديريتي‌شان ضعف وجود دارد و تا آنجا كه مي‌دانم بسياري از نوازنده‌هاي قديمي و با‌تجربه اركستر سمفونيك حاضر نيستند با اين شرايط دوباره به اركستر باز‌گردند.

وقتي هم نوازندگان با‌تجربه نباشند، نوازنده‌هاي جوان نمي‌توانند از تجربيات آنها بهره گيرند و در كارشان موفق باشند. به خصوص اينكه اركستري با اين قدمت با وجود جذب نوازندگان جوان بايد پيشكسوتانش را نيز حفظ كند. اصلا اركستر بدون حضور نوازندگان با‌تجربه مي‌لنگد. من هم مثل هر موزيسين ديگري دوست دارم اركستر سمفونيك تهران دوباره احيا شود اما فكر مي‌كنم بدون مشاوره و با تكروي هيچ كاري پيش نمي‌رود.
ارسال نظرات