هدف این یادداشت پرداختن به جزئیات پیچیده قتل و یا آنچه اکنون بر محکوم در انتظار اعدام می گذرد نیست بلکه غرض واکاوی بسترهای اقتصادی نابهنجاری است که در آن انگیزه های منطقی و مشروع جوانان برای پیشرفت و بهبود شرایط زندگی شان به ناچار در مسیرهای نادرست (ناکجاآباد) قرار گرفته و در انتها به فاجعه ختم می شود.
جوابش اینه که همه میخوان دکتر و مهندس شوند .......
تنبلی آرد به چشمان تو خواب
میشود آینده ات یک سر خراب
فرارو بیان این گزارش بسیار بسیار زیبا و واقعی است.
من دبیر دبیرستانم و هر سال احساس می کنم که نوجوان ما خیلی ناامید می شوند
ریحانه جیاری را نمی تونید قدیسه معرفی کنید
فراروی عزیز، شما هم لطفا منتشر کن.
به خداوندی خدا که دیگه خسته شدم از این وضعیت. هیچ امیدی نیست به فردا.
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
سانسور نشود .
شرایط طوری شده که یا باید دلالی کرد، یا چشمت رو رو خیلی چیزها ( از جمله ساخت و پاخت) ببندی، یا مهاجرت کنی.
جوونی ما که سوخت ولی خیلی امیدوارم که این مشکلات یه روز برطرف شه.
یه مقاله دیگه هم ازش خونده بودم که اونم حرف حساب بود
یعنی جوری شده که دیگه دزدی 1 معقوله عادی شده
از بس مردم مخصوصاً جوانان گرفتارند
مقوله
18
*مقوله
سایر جوانانی که اکثریت بیشتر جوانان هم هستند متاسفانه خودشان خودشان را تشنه نگاه داشتند...و کافیست با نگاه متدینانه و انقلابی همانند شهدا به زندگی نگاه کنند.
هرکی حرف من رو قبول نداره استدلال بیاره