این روزها، منطقه خاورمیانه دوره ناآرامی را از سر می گذراند. از تداوم درگیری ها در سوریه گرفته تا نفوذ گروه های افراط گرا به عراق و لبنان و همچنین ادامه درگیری ها در مصر، همگی چشم انداز دوره ای جدید از بی ثباتی را در منطقه ایجاد کرده است. توماس فریدمن، تحلیلگر سرشناس آمریکایی در مطلبی به ریشه شناسی این روند جدید در منطقه پرداخته است.
به گزارش «تابناک»، توماس فریدمن، نویسنده و تحلیلگر آمریکایی در مطلبی که در روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر شده، به بررسی روند جدید بی ثباتی در منطقه خاورمیانه پرداخته و فقدان کثرت گرایی و عدم تحمل عقاید مخالف را مهمترین دلیل وقوع این روند دانسته است.
در این مطلب به طور خلاصه آمده است:
هر روز که می گذرد، تیتر اخبار مربوط به منطقه خاورمیانه بدتر می شود: یک گروه وابسته به القاعده که به کمک ستیزه جویان خارجی اداره می شود، بر سر کنترل منطقه حومه حلب با هفت گروه شورشی دیگر سوری درگیر می شود. سفارت ایران در بیروت منفجر می شود. محمد شطح، وزیر اقتصاد پیشین لبنان در اقدامی تروریستی به قتل می رسد. یک گروه دیگر وابسته به القاعده، کنترل «فلوجه» عراق را به دست می گیرد. در مصر و لیبی نیز درگیری ها ادامه دارد.
اوضاع از چه قرار است؟ برخی می گویند همه این مسائل به دلیل ایجاد «خلأ قدرت» در منطقه است؛ زیرا آمریکا در حال خارج شدن از این منطقه می باشد. اما مسئله تنها به آمریکا مربوط نمی شود. در حقیقت، به جز خلأ قدرت، یک «خلأ ارزشی» نیز در منطقه شکل گرفته است.
خاورمیانه، منطقه ای به شدت متکثر است. شعیان، سنی ها، کردها، مسیحیان، دروزی ها و قبال مختلف، همگی در این منطقه حضور دارند که طی چندین سده، از بالا و توسط قدرت های استعماری، پادشاهان و دیکتاتورها در کنار هم نگه داشته می شدند.
اکنون این ساختار کنترلی بالا به پایین از میان برداشته شده؛ اما هنوز کثرت گرایی از پایین به بالا در منطقه به وجود نیامده است. منظور از این مفهوم، شکل گیری نوعی «اخلاق مبتنی بر مدارا» است که مردم منطقه را قادر می سازد بدون وجود مشتی آهنین از بالا، به زندگی در کنار هم به عنوان شهروندان برابر ادامه دهند.
برای اینکه روند تحول و بیداری در منطقه آینده ای داشته باشد، ایدئولوژی که بیش از هر چیز مورد نیاز است، «کثرت گرایی» است. «مروان معاشر»، نویسنده عرب در کتاب خود با عنوان «دومین بیداری عربی و مبارزه برای کثرت گرایی» ضمن اشاره به این موضوع، استدلال می کند که در خلأ این مفهوم، هیچ یک از خیزش های جهان عرب به موفقیت نخواهد رسید.
هنوز هم دولت آمریکا می تواند برای ابقای حاکمان کشورهای عراق، مصر، عربستان سعودی و دیگر کشورها اقدامات بیشتری انجام دهد؛ اما به اعتقاد معاضر، در نهایت این مردم خود این کشورها هستند که برای آینده سیاسی خود مبارزه می کنند.
وی اشاره می کند که اگر 500 هزار نیروی آمریکایی و هزینه یک تریلیون دلاری آمریکا در عراق نتوانسته کثرت گرایی پایدار را در این کشور به وجود بیاورد، پس مشخص می شود که هیچ قدرت خارجی دیگری نیز قادر به انجام این کار نیست. برای این منظور، باید اراده ای از درون وجود داشته است.
چرا حدود 15 هزار عرب برای مبارزه با دولت سوریه و آنچه که خود «جهاد» می خوانند به سوریه می روند، اما هیج کسی برای مبارزه جهت برقراری کثرت گرایی به این کشور نمی رود؟ آیا مسئله فقط این است که ما به «آدم های خوب» به اندازه کافی اسلحه نداده ایم؟!
معاشر اشاره می کند که بدون وجود اخلاق کثرت گرایانه، هیچ نوع پیشرفت پایداری در منطقه حاصل نخواهد شد: کثرت گرایی در پذیرش عقاید، کثرت گرایی در فرصت ها برای زنان و مردان، کثرت گرایی در زمینه احترام به دیگر مذاهب، کثرت گرایی در آموزش، کثرت گرایی نسبت به اقلیت ها، کثرت گرایی احزاب سیاسی در کسب قدرت و کثرت گرایی برای اینکه هر کسی بتواند اندیشه ای بر خلاف اکثریت داشته باشد.
نخستین بیداری جهان عرب در سده بیستم، نبردی برای استقلال از قدرت های استعماری بود. اما این نبرد، هرگز به تلاشی برای دستیابی به دموکراسی و کثرت گرایی تبدیل نشد. اما به باور معاشر، دومین بیداری جهان عرب، باید در این نبرد عقیدتی جاری به وقوع بپیوندد. این امری است که باید از درون محقق شود و نباید برای آن به خارجی ها امید بست. ساده لوحانه است که بپذیریم همه چیز در خاورمیانه به خلأ قدرت آمریکا مربوط می شود.
مگه همین مردم که همدیگه رو نمی تونن تحمل کنن 1000 سال قبل از حمله آمریکا به منطقه کنار هم زندگی نکردن؟