امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:
وزير ارشاد روز گذشته به مجلس رفت
تا به سوالات حميد رسايي، نماينده تهران پاسخ بدهد. در جريان اين پرسش و
پاسخ بحث دامنه داري درباره مفسده برانگيز بودن يا نبودن تك خواني و جمع
خواني خانم ها درگرفت. رسايي معتقد بود هرگونه خوانندگي خانم ها مفسده
برانگير است اما وزير به لالايي تيتراژ پاياني سريال مختار كه بارها از
تلويزيون پخش شده استناد مي كرد.
حالا ما كه دل در گرو مهر هر دو طرف ماجرا و به طور كلي همه مسئولان نظام
داريم، اين وسط حيران مانده ايم كه كدامشان درست مي گويند؟ از يك طرف نگاه
نافذ و چاله روي لپ رسايي در سنگر او پايبندمان كرده و از طرف ديگر غبغب
آرميده روي آخرين دكمه بسته شده پيراهن جنتي به سمت او فرايمان مي خواند.
در هر صورت وقتي پاي مصالح مملكتي به ميان مي آيد بايد فارغ از دلبستگي
هاي اينچنيني به دنبال احقاق حق باشيم. در گام اول بايد تحقيق شود كه آيا
لالايي پاياني سريال مختار كسي را از راه به در كرده يا نه. مواردي گزارش
شده كه به محض شروع اين تيتراژ خيلي از مردان متاهل و مجرد با عجله شال و
كلاه كرده و از خانه بيرون مي زدند؛ اما هنوز ثابت نشده كه به دنبال مفسده
مي رفتند يا فقط مي خواستند كمي قدم بزنند تا غذايشان هضم شود. در گام
بعدي اين سوال مطرح مي شود كه اگر تك خواني خانم ها مفسده است، پس چرا شبكه
نسيم صداي مادراني كه به صورت ريتميك قربان صدقه بچه هايشان ميروند را
پخش مي كند؟
مادر از بچه هشت ماههاش كه دستش را مي كند داخل سطل ماست و مي
مالد به در و ديوار فيلم گرفته و فرستاده براي شبكه. صداي خود او هم از
پشت دوربين مي آيد كه مي خواند:« كي تورو قشنگت كرده، مست و ملنگت كرده
.... كي تو رو عزيزت كرده، اين جوري تميزت كرده؟» مادر ديگري آنقدر محو
فرزندش شده كه كلمات نامفهومي را به زبان مي آورد و عملا موسيقي منحط و
منحرف غربي را در رسانه ملي ترويج ميكند. حال آنكه ما در اين مملكت،
جوانان سبيل از بناگوش در رفتهاي داريم كه نه تنها بچه ندارند، بلكه زن هم
ندارند. در نقطه مقابل، موارد ديگري را مي توان مثال زد كه تك خواني خانم
ها هيچ مفسدهاي ايجاد نكرده.
مثلا مادر خود ما كه سه تا پسر و يك شوهر
داشت هر وقت پاي ظرفشويي استكان و نعلبكيها را مي شست زير لب آرام زمزمه
مي كرد، و وقتي بشقاب ها را مي شست كمي صدايش را بالاتر ميبرد. يك بار كه
ته ديگ عدس پلو سوخته بود و ميخواست قابلمه اش را بشويد ناگهان به سمت ما
برگشت، نگاهي به جمع انداخت، دستكش هايش را درآورد و رفت در مايه هاي دشتي.
مادر وسط آشپزخانه چه چه مي زد و ما همه ميخش شده بوديم. وقتي يك نفس 40
ثانيه ادامه داد، صداي كف و سوت ها بلند شد. پيش درآمد كه تمام شد مادر به
پدر خيره ماند و خواند: « شانههايت را براي گريه كردن دوست دارم، دوست
دارم...» پدر بغض كرده بود و ما سه تا برادر هم به شدت احساساتي شده بوديم.
الان سال ها از آن ماجرا مي گذرد و ما هيچوقت به دنبال فساد نرفتيم.
حميد رسايي در جلسه ديروز فيلمي را در ميان نمايندگان پخش كرده بود كه زني
را در حال تك خواني نشان مي داد. جنتي مدعي شد اين اتفاق مربوط به خارج از
كشور است. لذا نمايندگان دوباره فيلم را مورد بازبيني قرار دادند. خواننده
مي خواند: « تو از شهر غریب بی نشونی اومدی، تو با اسب سفید مهربونی
اومدی.» ناگهان كوچكزاده گفت: «وااااااي.... چقدر پير شده.» و در حالي كه
اشك در چشمانش جمع شده بود و به همه بد و بيراه مي گفت جلسه را ترك كرد.
ولی افسوس که
نرود میخ آهنین در سنگ!