صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۳۱۱۱
کودکان و نوجوانانی که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند که آنان را به حق اولیه‌شان یعنی تحصیل برگرداند و درس و مشقشان را پیگیر باشد. آنان بیرون از مدرسه و کلاس درس برای به دست آوردن یک لقمه نان مشغولند در حالی که میز و نیمکتشان خالی است و معلمی انتظارشان را نمی‌کشد.
تاریخ انتشار: ۰۲:۲۵ - ۳۱ شهريور ۱۳۹۲
اول مهر زنگ‌ها که به صدا درمی‌آید دانش‌آموزان با کیف، کفش نو و لباس‌های یک‌شکل، دست در دست پدر و مادرشان یا همراه دوستانشان به مدرسه می‌روند، ولوله‌ای که در حیاط مدرسه از صدای ذوق‌زده دانش‌آموزان به پا می‌شود و دانش‌آموزان که به صف می‌شوند، این طرف دیوارهای مدرسه کودکان و نوجوانانی در خیابان‌ها، کوچه‌ها، کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و... حضور دارند که اغلبشان دغدغه نان دارند و ثروت اندک را به علم بیشتر ترجیح می‌دهند.
کودکان و نوجوانانی که هیچ حامی و پشتیبانی ندارند که آنان را به حق اولیه‌شان یعنی تحصیل برگرداند و درس و مشقشان را پیگیر باشد. آنان بیرون از مدرسه و کلاس درس برای به دست آوردن یک لقمه نان مشغولند در حالی که میز و نیمکتشان خالی است و معلمی انتظارشان را نمی‌کشد.
البته تمام بازماندگان از تحصیل را کودکان کار تشکیل نمی‌دهند، بسیاری از آنان دانش‌آموزانی هستند که در سال‌های گذشته به دلایل مختلف ترک تحصیل کرده‌اند و عطای مدرسه رفتن را به لقای آن بخشیده‌اند.
آموزش‌وپرورش مولد بی‌سوادی
داستان غم‌انگیزتر اینکه وقتی وضعیت موجود را مرور می‌کنیم، می‌بینیم آموزش‌وپرورش نه‌تنها عزم جدی برای بازگرداندن این‌دسته از دانش‌آموزان به مدرسه ندارد بلکه خود با تکرار روش‌های نامناسب آموزشی و تربیتی به نوعی به مولد این پدیده شوم تبدیل شده است و عرصه را برای ریشه‌کنی بی‌سوادی هر روز گسترده‌تر می‌کند.  طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یک‌میلیون و 800هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمی‌روند و درس نمی‌خوانند. آماری که «حسن الحسینی» معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست موسسه آموزش از راه دور وزارت آموزش‌وپرورش آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال 1388 عنوان کرده و گفته بود: «براساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزش‌وپرورش انجام شد، بیش از سه‌میلیون و 10‌هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل وجود داشت.» البته به جز الحسینی، محمداحسان تقی‌زاده، رییس موسسه آموزش از راه دور نیز در اردیبهشت88 در همایش موسسات از راه دور لرستان گفته بود: «بیش از سه‌میلیون‌بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند.» اما حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر پیشین آموزش‌وپرورش این آمار و حتی آنچه معاون سازمان نهضت سوادآموزی گفته بود را کاملا دروغ دانسته و گفته‌ بود: کسانی که این آمارها را اعلام می‌کنند اصلا نمی‌دانند عدد و رقم یعنی چه؟!
آمارهای متناقض مسوولان آموزشی
حاجی‌بابایی در حالی همه آمارهای مربوط به کودکان بازمانده از تحصیل را تکذیب می‌کرد که همکاران وی در وزارت آموزش‌وپرورش قادر به تهیه آمار واقعی و صحیح از آن نبودند و حتی این پدیده برایشان چندان جدی نبود و سعی داشتند با ارایه آمارهای به‌اصطلاح دم‌دستی کنجکاوی خبرنگاران در این‌باره فروکش کند.  به طوری که یک‌بار رییس مرکز آمار وزارت آموزش‌وپرورش در دی‌ماه سال 91 اعلام کرد 159‌هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارند و بار دیگر معاون آموزش ابتدایی در شهریور 92 آن را 120‌هزار مورد عنوان می‌کرد. آمار متناقضی که از دفتر دو مدیر با فاصله فیزیکی کمتر از 10متر بیرون می‌آید.
مرکز پژوهش‌ها: سه‌میلیون و 200‌هزار بازمانده از تحصیل داریم
اما بالاخره چندی پیش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال 1385، آماری تکان‌دهنده از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر کرد که آب پاکی را بر همه تناقض‌گویی‌های مسوولان آموزش‌وپرورش ریخت. طبق این آمار، هم‌اکنون سه‌میلیون‌و 200‌هزار کودک شش تا 17ساله در کشور وجود دارند که یا اصلا به مدرسه نرفته‌اند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند.  این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سال‌های قبل از 1385، به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند و هم‌اکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشته‌اند. کسانی که از آمارهای مراکز پژوهشی خارج شده‌اند و دیگر از آنها به‌عنوان بازمانده از تحصیل یاد نمی‌شود.  آنطور که علی باقرزاده رییس سازمان نهضت سوادآموزی در زمستان 91 اعلام کرده است هم‌اکنون 9‌میلیون‌و 719‌هزار ایرانی بالای شش سال توانایی خواندن و نوشتن ندارند.
اما نگرانی از آمار بازمانده از تحصیل‌ها در سال‌های اخیر تا جایی افزایش یافته که فرهاد بشیری، نماینده مردم پاکدشت در مجلس شورای اسلامی گفته است: با شرایط فعلی کشور و وضعیت موجود فرهنگی، حتی یک بیسواد هم برای جامعه زیاد بوده، این در حالی است که در برخی استان‌ها هنوز آمار نگران‌کننده‌ای از کودکان بازمانده از تحصیل وجود دارد که نشان‌دهنده نقطه‌ضعف در ریشه‌کن‌کردن بیسوادی است.
علل بازماندگی از تحصیل چیست؟
وزیر پیشین آموزش‌وپرورش همواره اعلام می‌کرد: «در همه کشور، حتی روستاهای دورافتاده و حتی برای یک دانش‌آموز امکانات آموزشی فراهم شده و کمبودی در این زمینه نداریم.» او درست می‌گوید چراکه این وزارتخانه در سال‌های گذشته امکانات آموزشی خود را به شکل موسسات آموزش از راه دور، مدارس شبانه‌روزی، مدارس بزرگسالان، کلاس‌های نهضت سوادآموزی فراهم کرده تا ادامه تحصیل برای آن‌دسته که به هر دلیل وارد مدرسه نشده‌اند، فراهم شود.
ولی چرا با همه اینها و با وجود اینکه آموزش عمومی تا سن 18سالگی در ایران اجباری است و حتی قانون برای والدینی که مانع از تحصیل فرزندشان شوند، جریمه سنگین در نظر گرفته اما همچنان شاهد افزایش بازماندگان از تحصیل، آن هم در سنین شش تا 18 سال در کشور هستیم؟
دانش‌آموزانی که به مدرسه بازنمی‌گردند
عبدالرضا شاهسوند کارشناس آموزش از راه دور در این‌باره به «شرق» گفت: اولین و اساسی‌ترین مشکل در این خصوص به نبود یک برنامه منسجم و منظم در وزارت آموزش‌وپرورش برای شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل بازمی‌گردد. در واقع آموزش‌وپرورش هنوز به درک و سواد کافی برای حل این مساله نرسیده یا چنان درگیر روزمرگی‌هایی همچون تامین سرانه مدارس، حل کسری بودجه و تامین حقوق معلمان و ... است که فرصتی برای این موضوع پیدا نمی‌کند.
این کارشناس آموزش از راه دور افزود: دومین علت به کاهلی یا ضعف دانش مسوولان این وزارتخانه نسبت به ریشه‌یابی علل ترک تحصیل دانش‌آموزان برمی‌گردد؛ اینکه چرا دانش‌آموزی در اواسط سال تحصیلی به یکباره از مدرسه خارج می‌شود و برای همیشه بازنمی‌گردد در واقع این موضوع در آموزش‌وپرورش همچون سکته مغزی است که در ظاهر مشخص نیست اما چون موریانه‌ای تمام باطن آن را جویده است.  شاهسوند تاکید کرد: مسوولان آموزش‌وپرورش نتوانسته‌اند نگهبان خوبی برای قانون تحصیل اجباری تا پایان 18سال و همچنین جریمه سنگین والدینی که مانع از تحصیل فرزندانشان می‌شود، باشند.
این کارشناس آموزش از راه دور می‌گوید: همچنین نبود راهکار مناسب برای جلوگیری از خروج از مدرسه، یکی دیگر از عواملی است که موجب افزایش بازماندگان از تحصیل شده است. ما شاهد ترک تحصیل بی‌شمار دانش‌آموزانی هستیم که به دلیل برخورد سلیقه‌ای معلم، معاون یا مدیر مدرسه از مدرسه اخراج شده‌اند.برای مثال دانش‌آموزی را در مدرسه‌ای - دبیرستان ملاصدرا- در منطقه 14 تهران به دلیل داشتن انگشتر عقیق و آوردن موتوسیکلت از مدرسه اخراج کرده‌اند و دیگر این دانش‌آموز به مدرسه برنگشته است یا یک دانش‌آموز دیگر به دلیل چندین‌بار افتادن در درس عربی با نمره هشت، نتوانسته به پایه بعدی راه یابد و به این‌ترتیب ترک‌تحصیل کرده است که البته این موارد در دهه 70 بسیار بیشتر شایع بود.
مدیران مدرسه بازخواست شوند
 این کارشناس با بیان اینکه ترک‌تحصیل بین پسران بیش از دختران است، افزود: هیچ‌گاه مدیران مدارس به دلیل ترک‌تحصیل دانش‌آموزان خود توبیخ نشده‌اند یا مورد بازخواست مسوولان آموزشی منطقه قرار نگرفته‌اند. در حالی که این موضوع به سازوکار خاصی نیاز ندارد و می‌تواند به شکل قانون درآید تا مسوولان هر مقطع در آموزش‌وپرورش مناطق بتوانند مدیران مدارس را مورد بازخواست قرار دهند و پیگیر دانش‌آموز ترک‌تحصیل‌کرده یا اخراج‌شده شوند.  شاهسوند ادامه داد: از سویی وخیم‌شدن وضعیت اقتصادی در هشت سال گذشته موجب شد که تعداد کودکان کار افزایش یابد و عده‌ای ثروت ولو اندک را به علم ترجیح دهند.  به هر شکل برآورد کارشناسان حاکی از آن است که  پدیده دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل، همچون تومور بدخیمی است که تمام بدن جامعه را گرفته؛ توموری که از چشم مسوولان آموزش‌وپرورش پنهان مانده و هر روز و هر دقیقه در حال تکثیر است.
ارسال نظرات
ناشناس
۰۹:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۱
تیتر متن اندوهناکم کرد چون منو یاد دانش آموزانی انداخت که تابستان امسال به رحمت خدا رفتند وامسال موقع شروع سال تحصیلی جاشون واقعاخالیه شادی روحشان صلوات