آقای علی حضوری یادداشتی انتقادی به عملکرد مدیر مسئول روزنامه کیهان برای فرارو ارسال کرده است. برادر حسین! سلام؛ این چند سطر گلایه را نوشته ام شاید موثر افتد و کمی مشی خود را تغییر دهید. از آنجا که شما را فرد پر مطالعه ای می دانم امیدوارم در کنار مطالعه این چند کلام در مورد آن تعمق فرمایید.
برادر حسین!؛ برگردیم به دولت آقای هاشمی و حمایت های بی دریغ شما از ایشان. شاید یادتان باشد اگر یادتان رفته برگردید و روزنامه های آن زمان خودتان را بخوانید که دشمن آقای هاشمی را دشمن رهبری می دانستید. کسانی که درباره آقای هاشمی و سوء استفاده های فرزندانشان اظهار نگرانی می کردند شایعه پراکن یا ناآگاه می دانستید. کسانی که نقد کارشناسی می کردند را حسود و کسانی که اعتراض می کردند را عناصر خود فروخته می خواندید. چقدر درباره گناه غیبت و تهمت نوشتید و اینکه مملکت قوه قضائیه دارد و کسی حق ندارد یک فرد دیگر را متهم کند چه برسد به رئیس جمهور ممکلت و یار امام و رهبری و سردار سازندگی و... . معدود مطبوعات انتقادی را آب به آسیاب دشمن ریز و ضد ولایت فقیه فرض می کردید. یادتان می آید چه حملات تندی به نمایندگان منتقد دولت داشتید با این مضمون که اینها چوب لای چرخ نظام گذاشته اند و اینکه اگر هر کس حرفی دارد برود قوه قضائیه و حق ندارد اشکال دولت را علنی بگوید. قوه قضائیه هم که رئیس محترم آن چند هفته یک بار از تریبون نماز جمعه برای دولت آفرین و بارک ا... می گفت.
برادر حسین!؛ شاید یادتان باشد سرتاسر اردیبهشت ماه 76 را که چطور به قول خودتان به روشنگری پرداخته بودید و می خواستید نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتد که البته شما بهتر از شورای نگهبان نااهلان را تشخیص می دادید!؟!؟! بگذریم که چه ها گفتید و نوشتید تا آنگونه که می خواستید بشود که نشد. اخیرا در روزنامه تان زیاد می نویسید مردم هوشیار و دلاور و فهمیده و ... یادتان می آید روزنامه خودتان در چهارم خرداد 76 نسبت به مردم چه تحلیل هایی داشت. چون بر خلاف تمام پیش بینی ها و القائات شما فرد دیگری آن هم با 20 میلیون رای رئیس جمهور شده بود مردم را ساده و فریب خورده می دانستید. (هر کس که طبق نظر شما نباشد در بهترین شرایط ساده و فریب خورده است)
برادر حسین!؛ مچ گیری های خسته کننده تان را از دولت اصلاحات یادتان می آید که با وجود پشتیبانی هایی که رهبر معظم انقلاب از رئیس جمهور وقت می کرد مدام بهانه می آوردید و ایراد می گرفتید. جالب اینجا است که کاههایی که در آن زمان در روزنامه شما کوه می شد در دولت نهم و دهم کوههایی بود که کاه می شد. دعوتهای حماسی شما برای کفن پوشی و احکام ارتداد مکرر و انعکاس کوچکترین نارضایتی علما به صورت وسیع در آرشیو روزنامه تان هست. کنایه های شما انتقاد به رای دهنده های سال 76 را نشان می داد با این مضمون که: «دیدید چه بر سرتان آمد و من از اول پیش بینی می کردم که اگر این آقا بیاید اوضاع وخیم می شود».
در سال 80 علیرغم تمام تلاشتان 20 میلیون شد 21 میلیون. گرچه بنده انتقادات زیادی به ابعاد فرهنگی دولت آقای خاتمی داشتم (علی الخصوص دوسال اول) اما به جرات می توان گفت که در سالهای اخیر عرصه فرهنگ با سوء مدیریت حاکم بر آن شرایطی بسیار وخیم تر را از سر می گذراند. این سالها مواردی شدیدتر به وقوع پیوست و واکنشهای بسیار ملایم شما را همراه داشت. ظاهرا کفن پوشها دیگر خودجوش نیستند شاید هم به مرخصی رفته اند.
برادر حسین!؛ می دانید که شما هرچه می گویید راست است یا حداقل نمی شود دروغ بودنش را اثبات کرد. اولا چون از عباراتی استفاده می کنید که کلی و مبهم است. در مجاز و ایهام و استعاره افراط می کنید تا مخاطب نتواند صغرا کبرای منطقی انجام دهد و منظورتان را زیر سوال ببرد و در پیچ و تاب ایهام ها کلمات درشت و دور از شان و بعضا تمسخر آمیز را بر افراد بار می کنید. دوم اینکه با سناریوها بازی می کنید یا بهتر بگویم "سناریو بازی" می کنید. چون شما زیاد از مثل و داستان استفاده می کنید یک داستان روشنگر برایتان تعریف می کنم:
«یک نفر شغلش این بود که اول یک جاده کنار پلیس راه می ایستاد و هر اتوبوسی که برای ثبت ساعت، به آنجا می آمد به مسافران آن اتوبوس می گفت با این اتوبوس و راننده فعلی شما تصادف می کنید. اگر مسافران حرفش را باور کردند و از اتوبوس پیاده شدند آنها را با اتوبوس خودش می بُرد و به آنها می گفت چون با من آمدید نجات یافتید و گرنه الان ته دره بودید. اگر نمی توانست مسافران را قانع کند و مسافران با همان اتوبوس خودشان می رفتند دو حالت داشت یا تصادف می کردند یا نه. اگر تصادف می کردند به آنها می گفت دیدید گفتم تصادف می کنید. اگر هم تصادف نمی کردند به آنها می گفت آن هشدارهای من شما را هوشیار کرد و باعث شد تصادف نکنید. جالب این جاست که در هر سه حالت پول گزافی را به عنوان حق پیش بینی و پیشگویی می گرفت. اما یک جا دستش رو شد و آبرویش رفت. می دانید کجا؟ آنجا که مسافران به حرف او پیاده شدند و با اتوبوس او رفتند اما به خاطر اشتباهات او تصادف کردند»
سال 84 چرخش شما به سمت آقای احمدی نژاد مثال زدنی بود که با همراه کردن دوستانتان یک سناریوی به ظاهر موفق را رقم زدید. من نمی دانم چطور آقای احمدی نژاد در شورای نگهبان تایید شد فقط می دانم که استفاده شما از ظرفیتهای کشور در طرفداری از ایشان با وجود چهره های با سابقه تر و قابل اعتماد تر بین کاندیداهای اصولگرا گناهی نابخشودنی است. در این گناه شما، افراد دیگری هم شریک بودند. چقدر دوستان آقای هاشمی به ایشان گفتند که در این انتخابات برایت تله گذاشته اند شرکت نکن. در واقع آقای احمدی نژاد پا روی شانه های آقای هاشمی گذاشت و دستش به ریاست جمهوری رسید.
آقای موسوی (که سال 88 احساس تکلیف کرد) کاش همان سال 84 به دعوت دوستانش لبیک گفته بود و به خط و نشانهای اطرافیان شما بی اعتنا بود که اگر این کار را کرده بود امروز ما بعد از 8 سال ریاست جمهوری اش، درباره جانشین او صحبت می کردیم. اما چه می شود کرد که شما رانت اطلاعاتی، فراوان دارید و حتی اخبار خصوصی این و آن به دستتان می رسد و می دانید کِی و چگونه واکنش نشان دهید تا روابط افراد را بهم بزنید و قدمها را سست کنید.
برادر حسین! به خدا این رانت اطلاعاتی هم مثل رانت اقتصادی اشکال شرعی دارد. فقط وقتی جایز است که بخواهید خطری را از کشور دور کنید که البته به نظر می رسد شما بیشتر برای کمک به دوستانتان از آن استفاده می کنید. اگر هدف شما دفع خطر بود حقیقت را گزینشی و به فراخور منافع این و آن گلچین نمی کردید و بخشهای مخالف منافعتان را دور از دسترس نگاه نمی داشتید یا به زبان ساده حقایق را برای روز مبادایتان ذخیره نمی کردید. شما که می توانید مشائی را زیر جایگاه ورزشگاه آزادی پیدا کنید آیا نمی توانستید شیطنت های او را قبل از انتخابات 88 رو کنید.
شما که گفت و شنود های خصوصی او و آقای احمدی نژاد را می شنوید برنامه های تحریک کننده ای که به دستور مشائی اجرا شد از قطع پیامک گرفته تا استفاده از رسانه های دولتی برای تیتر های تحریک آمیز تا تشویق معترضان به خرابکاری را ردیابی نکردید. او سناریوهای بیگانگان را بدون عیب و نقص کامل کرد و موفق شد طرفداران کاندیداها را به شدت عصبانی کند و متاسفانه خود کاندیداها را فریب دهد. ساده اندیشی و بازی خوردن کاندیداها در جای خود قابل طرح و نقد است و به هیچ عنوان قابل دفاع نیست؛ اما نقش تحریکات خیلی حساب شده و مملو از اطلاعات دقیق خصوصی، در کنترل جو اطراف کاندیداها و طرفدارانشان و سوق دادن آنها به اهداف کور بسیار تامل برانگیز است که آیا واقعا شما در آن زمان از این تحریکات بی خبر بودید یا اینکه با مطالب تند و کنایه های تیز خود بر این تحریکات و عصبانیت ها می افزودید. می دانید عصبانیتی که در طیف وسیعی از جامعه پدید آمد و متاسفانه آن نتایج را پدید آورد روزنامه شما در افزایشش مشارکت داشت.
آیا می دانید دیوار کشی در میان مردم شگرد آقای مشائی است و شما دقیقا برای او مصالح آماده کردید تا دیواری قطورتر در میان جامعه بکشد و آتش جنگ بین شهری و روستایی جنگ بین فقیر و غنی جنگ بین مقیم مرکز و خارج از مرکز را که در چند دقیقه اول آن مناظره تاریخی به اوج خود رسید شعله ور تر کند. روزنامه کیهان طی دو هفته منتهی به انتخابات 88 را یک بار دیگر مرور کنید. در برابر استفاده تام از امکانات دولتی، شما هم با استفاده از امکانات دولتی تایید های پیاپی را پیشه کردید. آیا می دانید لحن تحقیر آمیز شما در نوشتارتان برای بسیاری از مردم گزنده و عصبانیت افزا است؟
آیا می دانید کسی به لحن تحقیر آمیز عادت می کند که خودش به سختی مورد تحقیر واقع شده باشد؟ البته دور از ذهن نیست با توجه به شرایطی که روزنامه کیهان در سالهای آخر دهه هفتاد داشت ادبیات تحقیر در این روزنامه نهادینه شده باشد. باید یازده روز خانه نشینی رئیس جمهور اتفاق می افتاد تا شما از رانتهای اطلاعاتی خود بر ضد ایشان استفاده کنید؟ فکر نمی کنید کشف مصالح کلی نظام را باید به رهبر معظم انقلاب سپرد و برای فیلتر کردن اطلاعات، خود- اجتهادی نکرد؟ فکر نمی کنید که این رویه آقای احمدی نژاد که هر کجا گیر می کند سند و مدرکی بیرون می کشد رویه دو دهه اخیر شماست که به ایشان سرایت کرده است؟ فکر نمی کنید که مرجعیت فکری ای که شما در بین طیف خاصی از اصولگرایان افراطی پیدا کرده اید شبیه مرجعیت فکری ای است که جناب مشائی در بین جریان انحرافی یافته است؟
جالب اینجا است که به نظر می رسد اکنون نیز شما مصلحت اندیشی فرموده اید و آقای جلیلی را به صلاح مردم تشخیص داده اید و سعی در دیکته کردن آن به مردم دارید. بنده با وجود ارادتی که به شخص آقای جلیلی دارم این مصلحت اندیشی ها را از جنس مصلحت اندیشی های سال 84 می دانم که نتایجش را امروز مشاهده می کنیم. گرچه همواره منتقد جدی آقایان هاشمی و خاتمی بوده و هستم اما ظلم در حق مردم می دانم که افرادی مانند شما بخواهند تصمیمات خود را به زور "اطلاعات مگو" و سناریو ها و پیش بینی های فوق الذکر به آنها القا کنند. شایسته نیست تازه بعد از هشت سال اطلاعاتی را که داشته اید رو کنید و بگویید آن موقع ما مقصر نبودیم و درباره فلانی جور دیگری توقع داشتیم و مقصر خودش است که تغییر کرده یا مقصر کسی است که او را با روشهایی تغییر داده است.
برادر حسین! اگر کسی تغییر کرده احتمالا ظرفیتش کم بوده که با قرار گرفتن در یک موقعیت ویژه این اتفاق برایش افتاده است. اما سوال اینجاست که شما چرا با اطلاعاتی که در دستتان داشتید دچار اشتباه شدید و این کمبود ظرفیت را مد نظر قرار ندادید و حتی اطلاعاتتان را دریغ کرده و برای روز مبادای خودتان نگاه داشتید.
اما کلام آخر:افرادی که چند روز قبل برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شده اند همگی محترم و دارای حقوق شهروندی اند. شورای محترم نگهبان هم با رعایت تمام قوانین از بین ایشان چند نفر را تایید صلاحیت خواهد نمود.
تخریبهایی که این روزها در روزنامه تان جریان دارد رایحه تصمیم گیری های کدخدامنشانه شما را به مشام می رساند. امیدوارم اجازه دهید فضا غبارآلود نشود و کاندیداها به جای نفی یکدیگر به اثبات خود بپردازند تا ان شاء ا... مردم از انتخابی که انجام می دهند راضی باشند.
و السلام علی من اتبع الهدی
آقاي حضوري! كسي كه خوابه را ميشه بيدار كرد اما كسي كه خودش را به خواب زده هرگز! متاسفانه برادر حسين از نوع دوم است!
به نظر کمی در این التهابات پیش آمده کما فی السابق محافظه کاری بفرمائید. انتشار مقاله مستقیما توسط فرارو و خطاب به برادر حسین شما را در لبه تیغ قرار می دهد و با توجه به امکانات ایشان سیل نامه های اخطار و خدای نکرده توقیف به سویتان سرازیر می شود.
ممنونم از نوشته ی بسیار زیبا و دلچسب شما.
سعدی علیه الرحمه میفرمایند:تربیت نااهل را گردکان بر گنبد است.
تلاش شما و ما و دیگران در اصلاح برادر حسین ، امری عبث و بیهوده و آب در هاون کوبیدن است.
زنده باد حرف حق، حالا هر کی که میخواد گویندش باشه
اميدوارم اقاي شريعتمداري در خلوتشان، كمي بخود آيند