ديوانعالي كشور حكم قصاص مرد افغان را كه زن ميانسالي را مورد آزار قرار داده و بعد از قتل اموال او را سرقت كردهبود، مورد تاييد قرار داد.
دختر جواني دوسال پيش به ماموران پليس تهران مراجعه كرد و گفت كه مادرش در خانه به قتل رسيدهاست. اين دختر گفته بود بعد از اينكه از محل كارش به خانه برگشته جسد مادرش را پيدا كرده است.
ماموران دقايقي بعد به خانه اين زن رفتند و جسد را مشاهده كردند. بررسيها نشان ميداد اين زن مورد آزار و اذيت نيز قرار گرفته زيرا جنازهاش عريان وسط اتاق خواب افتادهبود. با انتقال جسد به پزشكي قانوني تلاشها براي رازگشايي از اين جنايت آغاز شد. بررسيهاي اوليه از آن حكايت داشت كه مقتول چندسال قبل، از شوهرش جدا شده و از آن پس با دختر بزرگش زندگي ميكرده است. قرباني چند ماه بعد از طلاق به صورت موقت به عقد مردي به نام رضا درآمده بود و آنها گاهي همديگر را ميديدند.
دختر مقتول وقتي تحت بازجويي قرار گرفت به كارآگاهان گفت ناپدري و مادرش در ظاهر با هم مشكلي نداشتند و توافق اوليه آنها اين بود كه با هم زندگي نكنند و فقط گاهي همديگر را ببينند. اين دختر توضيح داد اگر هم اختلافي بين آن دو وجود داشت فقط خودشان در جريان بودند و شخص ديگري خبر نداشت.
ماموران در ادامه شوهر صيغهاي مقتول را مورد بازجويي قرار دادند. اين مرد مدعي شد زمان قتل سركار بوده و آخرينبار دو روز پيش از مرگ همسرش، او را ملاقات كرده بود. او گفت با مقتول هيچ درگيري و اختلافي نداشته است.
در همين حال نظريه پزشكي قانوني فاش كرد اين زن لحظاتي قبل از مرگش با فردي رابطه داشته و آثار جراحت روي بدنش هم از درگيري بين او و قاتل حكايت ميكند. با توجه به اينكه قتل بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردن اتفاق افتاده و جواهرات و پولهاي زن ميانسال هم به سرقت رفتهبود، ماموران با اين فرضيه كه قاتل فردي آشناست كه بدون توسل به زور وارد منزل مقتول شده و در فرصتي مناسب به وي حمله كرده است تفحصهاي خود را پي گرفتند.
بررسي فهرست تلفنهاي مقتول پليس را به مردي افغان رساند. وقتي اين مرد بازداشت شد در ابتدا اعتراف نكرد اما بعد از انجام بازجوييهاي تخصصي اتهام قتل عمدي را پذيرفت.
مرد افغان گفت: چندماهي بود كه با مقتول آشنا شده بودم و گاهي همديگر را ميديديم. در اين مدت من دوبار با او رابطه برقرار كردم. بار اول از من 15هزار تومان گرفت. بار دوم در خانهاش با هم رابطه داشتيم او از من 30هزار تومان خواست اما من چنين پولي نداشتم كه بدهم. به او گفتم اين مبلغ زياد است و سر اين موضوع با هم درگير شديم و او داد و فرياد كرد. من كه عصباني شدهبودم دستانم را دور گردنش حلقه و خفهاش كردم. بعد سراغ جواهراتش رفتم، آنها را برداشتم و از خانه فرار كردم.
بعد از اعتراف متهم و بازسازي صحنه قتل پرونده براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. اين مرد در جلسه دادگاه هم جزييات قتل را شرح داد و گفت رابطهاش با مقتول به زور نبوده و او خودش به اين رابطه رضايت داشت.
بعد از پايان جلسه محاكمه هيات قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به درخواست اوليايدم به قصاص محكوم كردند. راي صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت و ديوانعالي كشور بررسيهاي خود را در مورد آن آغاز و در نهايت اعلام كرد، اعتراض متهم وارد نيست.
بنا بر اين گزارش با تاييد حكم قصاص پرونده براي طي مراحل قانوني به دايره اجراي احكام دادسراي جنايي فرستادهشد و متهم اگر نتواند رضايت اوليايدم مقتول را جلب كند بهزودي پاي چوبهدار ميرود.