ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۷۹۱۰

قحطی جنگ جهانی اول

یک عکس یک روایت؛ هجوم مردم برای احشام گوسفند

یک عکس یک روایت؛ هجوم مردم برای احشام گوسفند

قتل آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش و سوفیا دوشس هوهنبرگ همسرش در سارایوو توسط گاوریلو پرنسیپ ملی‌گرای ۱۸ ساله کافی بود تا شعله‌های آتش نخستین جنگ عالم گیر دامن بشریت را بگیرد؛ جنگی که بعد از این حادثه با اعلام جنگ اتریش به صربستان در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴میلادی آغاز شد. تا روز بعد بلگراد مرکز صربستان بمباران شود.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- آبان‌ماه ۱۲۹۷، در تاریکی شبی سهمگین، سه سوار بی‌رحم بی‌صدا از دیوارهای شهر گذشتند. یکی نامش «قحطی» بود، دومی «آنفلوآنزای اسپانیایی» و سومی «وبا». این سواران مرگ، با شلاق‌هایی از گرسنگی و شمشیرهایی آغشته به بیماری، بر تن رنج‌کشیده ملت ایران تاختند. هیچ‌کس در امان نبود؛ پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی، همچون برگ‌های زرد پاییزی یکی پس از دیگری بر زمین می‌افتادند؛ اینها فاجعه‌ای بود که با شروع جنگ جهانی اول در تمام ممالک محروسه ایران اتفاق افتاد.

به گزارش فرارو، به نحوی که در کوچه‌ها، دیگر خبری از گربه، سگ، کلاغ و حتی موش نبود. مردم از شدت گرسنگی به خوردن علف، ریشه، برگ درختان و حتی گوشت مردگان روی آورده بودند. اجساد بی‌صاحب در گوشه‌ و کنار شهرها انباشته شده و مرگ، چون داسی خونین، بی‌وقفه درو می‌کرد.

ماجرا از این قرار بود؛ قتل آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش و سوفیا دوشس هوهنبرگ همسرش در سارایوو توسط گاوریلو پرنسیپ ملی‌گرای ۱۸ ساله کافی بود تا شعله‌های آتش نخستین جنگ عالم گیر دامن بشریت را بگیرد؛ جنگی که بعد از این حادثه با اعلام جنگ اتریش به صربستان در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴میلادی آغاز شد. تا روز بعد بلگراد مرکز صربستان بمباران شود.

در چنین شرایطی، ایرانِ خسته و فرسوده، با پادشاهی جوان به نام احمدشاه قاجار، در گرداب هرج‌ومرج سیاسی دست‌وپا می‌زد. شاه در ظاهر فرمان بی‌طرفی صادر کرد اما کشورش صحنه تاخت و تاز اروپایی‌هایی شد که حرص سیری‌ناپذیری آنها دامن بشریت را گرفته بود تا این جنگ همچون آواری بر سر مردم فرود آید. سرانجام ایران جولانگاه ارتش‌های روس، عثمانی و بریتانیا شد. بی‌طرفی‌ که بر کاغذ مانده بود، معنایی در میدان نداشت.

سپاه روس در شمال‌غرب مستقر شد، عثمانی‌ها از غرب تا آذربایجان پیشروی کردند و نیروهای انگلیسی از جنوب، منابع غذایی و کشاورزی را احتکار و مصادره نمودند. نتیجه‌اش یک فاجعه انسانی تمام‌عیار بود: قحطی از آذربایجان تا فارس، از تهران تا همدان، همه‌جا را درنوردید.

شیخ مرتضی محلاتی در شیراز، از درد مردم فریاد می‌زد: «آی مردم! رحم ندارید؟ شرف ندارید؟ دین ندارید؟» و فرمانفرما را خطاب می‌کرد که چرا جلو احتکار را نمی‌گیرد. روزنامه رعد، از زجه‌ زنان و کودکان گرسنه در خیابان‌های تهران می‌نوشت. طی بیست روز، ۵۲۰ نفر تنها در پایتخت جان باختند.

در فارس، نیروهای انگلیسی با قساوتی عجیب روستاها را غارت کردند. روزنامه ایران نوشت: «۱۵۰۰ سواره‌نظام هندی به آباده آمدند و اموال مردم را مصادره کردند.» داناهو، افسر اطلاعاتی انگلیسی، همدان را «شهر وحشت» توصیف کرد: «اجساد دفن‌نشده در خیابان‌ها، کودکان لاغر استخوانی، مردمی که علف می‌خوردند.»

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات

نظرات بینندگان

(۱ نظر)
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات