ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۴۷۹۳

در غزه چیزی برای خوردن نیست؛

گوشت خوردن بماند برای بهشت

گوشت خوردن بماند برای بهشت

«احتمالا سخت‌ترین بخش در مورد وضعیت جاری در نوار غزه این است که بخواهیم قحطی را به کودکان توضیح دهیم. خواهرزاده من و برادرزاده‌ام مدام درخواست تهیه چیزهایی برای خوردن را دارند که این مساله غیرممکن است. ما تمام سعی خود را می کنیم تا آن‌ها راضی باشند. ما می خواهیم به آن ها بفهمانیم که وضعیت سخت است و نمی توان هر چیزی را مهیا کرد.»

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- «حلا الخطیب»، نویسنده ساکن در نوار غزه.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره؛ روز دوم مارس سال جاری میلادی، ما ساکنان نوار غزه همگی از مسدود شدن روند ارسال کمک‌های بشردوستانه به این منطقه مطلع شدیم. در ابتدا فکر می کردیم این روند نهایتا دو هفته به طول بینجامد. ما واقعا می‌خواستیم که یک ماه رمضانِ عادی را تجربه کنیم و در قالب آن، اقوام و نزدیکان خود که زنده هستند را برای افطار دعوت کنیم و نگران نباشیم که چه چیزی را برای خوردن باید آماده کنیم.

با این حال، واقعیت این‌طور رقم نخورد. ما تقریبا کل ماه رمضان را در شرایطی سپری کردیم که با غذای کنسروی افطار می کردیم. خانواده من مثل اغلب دیگر خانواده ها در غزه، غذا یا دیگر اقلام ضروری را ذخیره نکرده بودند زیرا آن ها فکر نمی کردند که روند ارسال کمک های بشردوستانه به نوار غزه مجددا متوقف شود و یا حتی بار دیگر شاهد اوج گیری شعله های جنگ باشیم.

در روزهای پس از قطع ارسال کمکهای بشردوستانه به نوار غزه، غذا و دیگر نیازهای اساسی از مغازه ها محو شدند و قیمت ها نیز به شدت بالا رفتند. یک کیلوگرم سبزیجات تا هشت دلار و حتی بیشتر افزایش یافت. شکر 22 دلار و شیرخشک نیز تا 11 دلار افزایش یافتند. یک کیسه آرد که قبلا قیمتی در حدود 8 دلار داشت به یکباره تا 50 دلار بالا رفت. این اتفاق ظرف دو ماه رخ داد و اکنون قیمتی در حدود 300 دلار دارد!

اغلب مردم در غزه توان پرداخت این هزینه ها را ندارند. در نتیجه، خانواده ها از جمله خانواده خودم مجبور شدند تا وعده های غذایی خودشان را کاهش دهند و آن را تنها به صبحانه و شام محدود کنند. البته که جیره هر نفر نیز به شدت کاهش یافته است. نصف یک قرص نان برای صبحانه و یک نان کامل برای شام! مردان، زنان، افراد سالخورده و کودکان در مقابل نانوایی ها یا مراکز خیریه برای ساعت‌ها می ایستند و احساس اضطراب و ناراحتی می کنند. آن ها فقط می خواهند چند قرص نان و یا ظرف کوچک غذا را برای خانواده‌های خود فراهم سازند. برای برخی خانواده ها، نان تنها غذایی است که می توانند در طول روز گیر آورند.

تمامی ساکنان مرکز غزه یعنی همان جایی که من در آن زندگی می کنند تنها چشم امیدشان به سه نانوایی بود. دو نانوایی در النصیرات و یک نانوایی دیگر در دیرالبلح. جمعیت زیادی جلوی نانوایی ها صف می کشیدند و جاده ها را مسدود می کردند و هرگونه تحرک در منطقه را با اختلال رو به رو می کردند. هر روز موارد زیادی از غش کردن و خفگی در نتیجه فشار به دلیل ازدحام جمعیتی جلوی نانوایی ها اتفاق می افتد. در پایان، تنها شمار محدودی از مردم که آن ها نیز از سرِ صبح جلوی در نانوایی می ایستادند، می توانستند نان بگیرند.

پدرم قبل از اینکه آفتاب بزند برای ایستادن در صف نانوایی حرکت می کند. ما از اندک ذخیره آرد خود استفاده نمی کنیم زیرا نمی‌دانیم جنگ و محاصره تا چه زمان ادامه می یابد. او حتی وقتی سر صبح به نانوایی مراجعه می کند نیز با صفی طولانی رو به رو می شود. شماری از مردم شب را جلوی نانوایی می‌خوابند. او تا ظهر جلوی نانوایی می ایستد و سپس برادرم را برای اینکه صف او را نگه دارد می‌فرستد. در پایان، نان هم نصیب آن ها نمی‌شود.

در 31 مارس سال جاری میلادی، برنامه جهانی غذا اعلام کرد که نانوایی هایش در نواز غزه به دلیل تمام شدن ذخایر آرد و عدم دسترسی به سوخت، بسته شده اند. این موضوع خود نقطه شروع قطحی واقعی در نوار غزه بوده است. خیلی زود آشپزخانه هایی که برای خیریه کار می کردند نیز تعطیل شدند زیرا مواد غذایی مورد نیاز خود را نداشتند. ده ها مورد از آن ها تنها طی هفته اخیر تعطیل شده اند. این مساله مردم را نگران کرده است. شماری از آنها در تلگرام یا فیس بوک پست هایی را منتشر می کنند و از دیگران می خواهند که اگر می توانند به آن ها یک کیسه آرد به قیمتی عادلانه بفروشند.

ما خوشبخت هستیم که در محله ای قرار داریم که یک آشپزخانه خیریه هنوز به فعالیت مشغول است. «دانا» خواهرزاده من که هشت سال سن دارد، هر روز با دوستانش در برابر این آشپزخانه در صف می ایستند. اگر او مقدار کمی غذا دریافت کند، به سرعت به خانه برمی گردد و به شدت حس غرور دارد. اگر هم غذا به او نرسد گریه می‌کند و مدام شکایت می کند که چقدر جهان ناعادلانه است.

یک روز در ماه رمضان، یک پسر که با خانواده اش آواره شده بود، به قدری از به دست آوردن غذا سرخورده شده بود که به داخل یک دیگ داغ غذا افتاد. دیگی که در آن مرغ طبخ می شد. او با سوختگی شدید رو به رو شد و متاسفانه پس از آن جان خود را از دست داد. نشانه های قحطی پس از یک و نیم ماه از قطع ارسال کمک های بشردوستانه به نوار غزه، در این منطقه نمایان شدند. ما می توانیم این نشانه ها را در هر جنبه از زندگی خود ببینیم. ما با شکم خالی می خوابیم. افراد به سرعت وزن کم می کنند و رنگ آن ها پریده است و بدن های ضعیفی دارند.

مریض شدن در شرایط کنونی در نوار غزه ساده تر از قبل شده و البته که رهایی از بیماری نیز سخت تر شده است. برادرزاده من مصعب که 18 ماه سن دارد و محمد که 2 سال سن دارد، تب بالا و علایم شبیه به ابتلا آنفلوانزا را در جریان ماه رمضان داشتند. یک ماه طول کشید که بهتر شوند. دلیل آن هم عدم دسترسی به غذا و دارو بود.

مادرم از کاهش شدید قدرت بینایی خود به دلیل عوارض ناشی از جراحی چشم که او در اواخر فوریه گذشته آن را انجام داد، رنج می برد. سوءتغذیه و عدم دسترسی به قطرات چشمی که او برای بهبود خود نیاز دارد موجب شده تا وضعیت او بدتر هم شود. خودِ من هم وضعیت خوبی ندارم. من به بیمارستان العوده در النصیرات خون اهدا کرده‌ام. این اقدام را تنها اندکی قبل از قطع ارائه کمک های بشردوستانه به غزه انجام دادم. این حرکت به شدت وضعیت سلامت فیزیکی من را تحت تاثیر قرار داده است.

اکنون من با ضعف شدید جسمانی دست به گریبان هستم و وزن زیادی از دست داده ام و البته که قدرت تمرکزم هم تا حد زیادی کاهش یافته است. وقتی دکتر رفتم، او به من گفت که خوردن غذاهای کنسروی را متوقف کنم و میوه و گوشت بخورم. او می دانست که سخنی غیرممکن را به زبان می آورد با این حال، او چه می توانست بگوید؟

احتمالا سخت ترین بخش در مورد این وضعیت این است که بخواهیم قحطی را به کودکان توضیح دهیم. خواهرزاده من و برادرزاده ام مدام درخواست تهیه چیزهایی را برای خوردن دارند که تهیه آن ها غیرممکن است. ما تمام سعی خود را می کنیم تا آن ها راضی باشند. ما می خواهیم به آن ها بفهمانیم که وضعیت سخت است و نمی توان هر چیزی را مهیا کرد.

خالدِ پنج ساله مدام می پرسد که چرا گوشت نداریم. او هر روز تصویر مواد غذایی را در گوشی تلفن همراه مادرش می بیند. او به تصاویر خیره می شود و می پرسد آیا پدر شهیدش می تواند این مواد غذایی را در بهشت بخورد؟ او سپس می پرسد که چه زمان نوبت خودِ او می رسد تا به پدرش بپیوندد تا بتواند در بهشت گوشت بخورد.

ما جوابی نداریم. ما به او می گوییم صبور باشد و اینکه این صبر، اجر و پاداش دارد. من شرایط سختی را با توجه به قحطی و فشار تحمل می کنم. از خودم می پرسم جهان تا چه زمان می تواند ساکت بنشیند و این بچه ها را که لاغر و شکسته و بیمار می شوند را تماشا کند؟ رژیم اشغالگر اسرائیل از هر اهرمی برای کشتن ما استفاده می کند. آن ها بر سرمان بمب می ریزند،  به ما گرسنگی می دهند، و موجب شیوع بیماری ها در میان ما می شوند. آن ها یک تکه نان را هم از ما دریغ می کنند. کل جهان نشسته و تماشا می کند و وانمود می کند که آن ها هم نمی‌توانند به ما یک تکه نان بدهند.  

نویسنده: حلا الخطیب

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات