
افراد کمی هستند که میتوانند همه فیلمهای این لیست را تماشا کنند؛ فهرستی که از فیلمهای ترسناک برای شما آماده کردهایم علاوه بر این که کلاسیکهای این ژانر را در بر میگیرد، از فیلمهای جدید ژانر وحشت نیز خالی نیست و قرار است نگاه شما را به ژانر ترسناک تغییر بدهند.
هر کدام از فیلمهای فهرست رو به رو از جهاتی در جهان فیلمهای ترسناک سرآمد هستند و شما با تماشای هر کدام از آنها با جنس متفاوتی از ترس رو به رو میشوید. هر کدام به شکل خاصی شما را خواخند ترساند؛ یکی با قتلهای بیرحمانه و دیگری با روحهای سرگردان و... خلاصه اینکه متاسفم! ولی احتمالا قرار است شب کابوس ببینید.
به گزارش راهنماتو، وقتی به فهرست فیلمهایی که برایتان انتخاب کردهام نگاه میکنم یاد این مصرع حافظ میافتم که: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود» الحق که برای تماشای هر کدام از این فیلمها باید دل و جرئت به خرج داد. بعضی از فیلمهایی که در فهرست پیش رو معرفی میکنیم، ژانر وحشت را گسترش داده و خودشان تبدیل به الگویی برای این دست فیلمها شدهاند. در این مقاله از جدیدترین فیلمهای وحشت تا فیلمهای کلاسیک این ژانر را پیدا کنید.
اگر دنبال فیلمی هستید که خشونت و انزجار از آن را به شکل بیپردهای مقابل چشمان شما ظاهر کند، بهتر است بدون اتلاف وقت فیلم من شیطان را دیدم را تماشا کنید.
جسد تکهتکه شده جانگ جو یون، در کنار رودخانهای دورافتاده پیدا میشود. این قتل وحشتناک، دنیا را برای نامزدش کیم سو-هیون که مامور مخفی حرفهای در سرویس اطلاعاتی کشور است، تاریک میکند. کیم که با قلبی پر از انتقام، تصمیم میگیرد خودش به دنبال قاتل برود، به سرعت ردی از او پیدا میکند. اما این شروع یک ماجرای هولناکتر است.
در حالی که کیم برای مجازات قاتل به او نزدیک میشود، در دل شب، جهنم واقعی برایش آغاز میشود. پس از اینکه از او انتقام سختی میگیرد و تمام خشم خود را خالی میکند، قاتل را رها میکند. اما این، گام اول در یک بازی پیچیده و بیپایان است.
از این لحظه، کیم و قاتل وارد یک بازی مرگبار میشوند. جایی که هر قدم میتواند به معنای مرگ یا زندگی باشد و هیچکدام از آنها نمیتوانند از تلههای ذهنی و فیزیکی دیگری فرار کنند. بازی موش و گربهای آغاز میشود که در آن هیچکس نمیتواند به راحتی پیروز شود.
یکی از فیلمهای ژانر وحشت که تماشای آن تا پایان واقعا کار هرکسی نیست. اولین باری که این فیلم را دیدم برگشتم و به دوستم گفتم: «این اولین و آخرین باری بود که این فیلم را تماشا میکنم» به هر حال ظرفیت پذیرش خشونت در افراد مختلف متفاوت است و اگر شما فکر میکنید که من آدم ترسویی هستم، این گوی این میدان؛ این شما و این فیلم شهدا.
فیلم «شهدا» ساخته پاسکال لوژیه، با ایجاد وحشتی بینظیر، یکی از تاثیرگذارترین و تکاندهندهترین آثار سینمایی تاریخ را به تماشاگران ارائه میدهد. اگرچه فیلم پر از خشونت و صحنههای خونین است، اما هر لحظه و هر تصویر، دلیل موجهی برای خود دارد. «شهدا» به شدت افراطیگرایی را مورد بررسی قرار میدهد و پایان غیرمنتظره و تکاندهندهاش به شما نشان میدهد که هیچ راه دیگری برای بیان این داستان وجود نداشت که دقیقاً همان تاثیر مخرب را بگذارد.
داستان این فیلم حول محور لوسی جورین میچرخد، زنی جوان که در دوران کودکیاش ربوده میشود و به مدت یک سال، در شرایطی وحشتناک مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. این تجربه تروماتیک، او را برای همیشه تحت تاثیر قرار میدهد. بعد از مدتها، لوسی موفق میشود از چنگال ربایندگانش فرار کند، اما هیچگاه از یادآوری آن دوران تاریک رهایی نمییابد. ۱۵ سال بعد، لوسی موفق به پیدا کردن خانههای کسانی میشود که زندگیاش را نابود کردهاند و تصمیم میگیرد از آنها انتقام بگیرد.
اما این انتقام، او را به درون یک دنیای پیچیدهتر و تاریکتر میبرد. در میانه راه، لوسی متوجه توطئهای هولناک میشود که چهرهای جدید و شیطانی به آنچه در گذشته بر او گذشته میدهد. این کشف وحشتناک، او را با دنیایی مواجه میکند که حتی از بدترین کابوسهایش هم بدتر است و شرایط برایش به مراتب پیچیدهتر و خطرناکتر از قبل میشود.
یکی از بزرگترین شاهکارهای ژانر وحشت به کارگردانی کوبریک که بسیاری آن را بهترین فیلم ترسناک تاریخ سینما میدانند.
لحظات ترسناک این فیلم به قدری نمادین شدهاند که گویی تبدیل به شوخیهای کالت (In-jokes) شدهاند؛ چهره روانپریشانه و کجچشم جک نیکلسن که روی پوسترهای فیلم درخشش بر دیوار اتاقهای دانشجویان دیده میشود، به نمادی از این اثر تبدیل گشته است: «جانی آمده». با این حال، شاهکار استنلی کوبریک از نظر کارگردانی و ایجاد احساس کلاستروفوبیا (ترس از فضاهای بسته) هنوز هم توانایی ترساندن تماشاگران را به طور کامل دارد. نیکولسون در نقش جک تورنس، نویسندهای است که به همراه خانوادهاش به عنوان سرایدار در هتلی دورافتاده در کوهستان کلرادو که به طور موقت در فصل زمستان تعطیل شده است، سکونت میکند.
یک نویسنده به همراه همسر و فرزندش به عنوان سرایدار در هتلی دورافتاده اقامت میکند تا در آرامش و سکوت فصل زمستان، داستان خود را به پایان برساند. با بارش سنگین برف و بسته شدن راههای دسترسی به هتل، جک تورنس و خانوادهاش به مدت طولانی در این هتل قرنطینه میشوند و او به عنوان سرایدار در این مدت استخدام میشود تا از هتل مراقبت کند.
الیزابت اسپارکل، که روزگاری ستارهای در هالیوود بود، حالا با چالشهای پیری در صنعتی که به شدت به جوانی وابسته است، روبروست. پس از اخراج از برنامه تلویزیونی تناسب اندام خود در روز تولد ۵۰ سالگیاش، او به داروی تجربیای به نام «The Substance» روی میآورد. این دارو نسخهای جوانتر از خود او به نام سو (با بازی مارگارت کوالی) خلق میکند، که به زودی در سایه الیزابت قرار میگیرد. در حالی که این دو شخصیت در تلاشند تا کنترل زندگیشان را در دست بگیرند، فیلم به موضوعاتی چون هویت، فشارهای اجتماعی و جنبههای تاریک صنعت سرگرمی میپردازد.
گروهی از دوستان پس از اینکه متوجه میشوند چگونه با استفاده از یک دست مومیاییشده میتوانند ارواح را احضار کنند، به این سرگرمی ماوراءالطبیعه جذب میشوند. اما وقتی یکی از آنها در استفاده از این دست زیادهروی میکند، نیروهای وحشتناک ماورایی آزاد میشوند.
این فیلم داستان نوجوانی به نام میا (سوفی وایلد) را روایت میکند که پس از از دست دادن مادرش، برای یافتن آرامش به مهمانیهای دوستش پناه میبرد. در این مهمانیها، دوستان میا درگیر یک سرگرمی ماوراءالطبیعه میشوند و با استفاده از دست مومیاییشدهای که با نوشتههای اسرارآمیز پوشانده شده، تلاش میکنند با ارواح ارتباط برقرار کنند. منشأ این دست مومیایی برای هیچکدام از آنها واضح نیست. آنها این فعالیتها را با گوشیهای همراهشان ضبط کرده و به صورت آنلاین به اشتراک میگذارند. اما این بازی هیجانانگیز و ماوراءالطبیعه که ابتدا تنها سرگرمی به نظر میرسید، به زودی تبدیل به یک بازی مرگبار و خطرناک میشود.
یکی از مهمترین ترسناکهای کلاسیک تاریخ که همه باید ببینند فیلم روانی آلفرد هیچکاک است.
منشی یک مرکز املاک و مستغلات 40 هزار دلار از کارفرمایش دزدیده و به شهر محل سکونت نامزدش فرار میکند. او برای استراحت شبانه به یک مسافرخانه دورافتاده میرود که توسط یک جوان و مادرش اداره میشود، غافل از اینکه سرنوشت شومی در انتظار اوست.
ری والر، بازیکن بیسبال مبتلا به اماس، به همراه خانوادهاش خانهای جدید خریداری میکنند تا در استخر آن از آبدرمانی استفاده کنند. پس از حادثهای در استخر، ری بهطور معجزهآسا بهبود مییابد، در حالی که گربه خانواده گم میشود. ایو، همسر ری، متوجه میشود که استخر در گذشته چشمهای جادویی بوده که برای برآورده کردن آرزوها نیاز به قربانی داشت. در نهایت، ری خود را فدای چشمه میکند تا پسرش نجات یابد و خانواده تصمیم میگیرند خانه را ترک نکرده و استخر را پر کنند تا دیگر کسی آسیب نبیند.
مدیسون که از دیدن قتلهای وحشتناک در رؤیاهایش به شدت پریشان شده است، کمکم متوجه میشود که این تصاویر ترسناک نه تنها در ذهنش باقی میمانند، بلکه به طرز عجیبی در دنیای واقعی هم رخ میدهند. هر بار که او در خواب شاهد یک قتل است، فردا روز آن واقعه به حقیقت میپیوندد. این کشف برای مدیسون به کابوسی تمامعیار تبدیل میشود؛ زیرا نه تنها او نمیتواند جلوی وقوع این جنایات را بگیرد، بلکه هر بار بیشتر از گذشته درگیر احساس گناه و ترس از پیشبینیهای خود میشود. رفته رفته او دچار سردرگمی و بحران روانی میشود، چرا که نمیتواند تشخیص دهد که کدام یک از رؤیاهایش واقعی است و کدام صرفاً ساخته ذهن پریشان اوست. این وضعیت عذابآور زندگی مدیسون را به شدت مختل کرده و او را در یک دایره بسته از ترس و اضطراب گرفتار میکند.
در یک روستا واقع در کوههای کره جنوبی، قتلهای مرموزی رخ میدهد که تنها افرادی که از صحنه جنایت جان سالم به در میبرند، به وضعیتی روانی شبیه به جنون دچار میشوند. پلیس ترسو و دستوپا چلفتی مأمور رسیدگی به این حوادث میشود. در ابتدا، او این قتلها را به مصرف نوعی قارچ روانگردان ربط میدهد، اما با ورود یک مرد ژاپنی، دختری سفیدپوش، یک جنگیر و یک کشیش جوان، ماجرا پیچیدهتر از آنچه که به نظر میرسید، پیش میرود.
پس از مرگ پدر خانواده گراهام، دخترش آنی شروع به احساس میکند که او هنوز در میان خانواده حضور دارد و به طرز عجیبی با دخترش، چارلی، ارتباط برقرار کرده است. در این میان، خانواده تحت تهدید یک نیروی ماوراءالطبیعه قرار میگیرند و آنی مجبور میشود در دل تاریکیها به جستوجو پرداخته و از سرنوشت شوم و ارثی خود فرار کند. این فیلم ترکیبی از درام، ترس، معما و هیجان است.