
جهان از ساختار قطبی جنگ سرد عبور کرده و دیگر ایدئولوژیها کارکردی ندارند. اگر چین را کمونیست بدانیم، برای دریافت این پاسخ با مشکل مواجه میشویم که یک کشور کمونیست چگونه میتواند به دومین اقتصاد جهان تبدیل شود و در میان پنج شریک اقتصادی اصلی آمریکا به عنوان نماد سرمایهداری باشد. جهان ایدئولوژیها تقریباً بعد از فروپاشی شوروی به مرور از میان رفت و اقتصاد به اولویتی مهم تبدیل شد.
فرارو- اوایل اسفندماه امسال، همایشی در تهران با عنوان چشمانداز اقتصاد ایران ۱۴۰۴ برگزار شد که سخنرانانی شاخص به خصوص در حوزه اقتصاد داشت. حتی فردی مانند محمود سریعالقلم، استاد شناخته شده علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی نیز محور سخنرانی خود را موضوع اقتصاد قرار داده بود، اما از دریچه تخصص خود.
به گزارش فرارو، در این گزارش ارائه محمود سریعالقلم و مسعود نیلی استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف را مورد توجه قرا میدهیم. جستوجو میان سطور سخنرانی این شخصیت برجسته دانشگاهی که هر کدام در حوزه تخصصی خود شناختهشده هستند، نشان میدهد که مسیر پیش روی کشور در سال آینده چیست و چه راههایی برای پرهیز از دچار شدن به این شرایط وجود دارد.
محمود سریعالقلم، این عنوان را برای ارائه خود انتخاب کرده بود: «روندهای اقتصاد سیاسی بینالمللی در سال ۲۰۲۵». او پیش از این نیز برخی محورهای این سخنرانی از جمله فرصت ایجاد شده در دولت ترامپ برای ایران را مطرح کرده بود. اما در این ارائه به بسط این محورها پرداخت.
سریعالقلم بر این موضوع تاکید کرد که هیچ کشوری پیشرفت و توسعه پیدا نمیکند مگر این که روابط نرمال دیپلماتیک با سه کشور مهم چین، روسیه و آمریکا داشته باشد. او اگر چه مصادیق این موضوع را بیان نکرد، اما تبدیل شدن کشورهایی مانند عربستان و امارات از متحدان سنتی آمریکا در منطقه به کشورهایی با سیاست خارجی متوازن و تاثیر این تغییر بر افزایش سرعت حرکت آنها در مسیر پیشرفت و توسعه، این فرض را به اثبات نزدیک میکند. با ورود ترامپ به کاخ سفید، حتی کشوری مانند روسیه بار دیگر به این مسیر بازگشت و در حال تلاش برای بازسازی روابط خود و آمریکاست. ایران در چنین شرایطی نیست.
سریعالقلم در بخش دیگری از ارائه خود، در تلاش است تا بار دیگر توجهها را به این موضوع جلب کند که سیاست خارجی باید در خدمت اقتصاد باشد. او میگوید: «درصورتیکه ایران بتواند مذاکرات هستهای را به سرمایهگذاری آمریکا در انرژی ایران قفل کند، این مساله میتواند بهجای خود یک کارت برنده برای ایران باشد. ایران میتواند برای ۳۰ سال آینده مذاکرات سیاسی با آمریکا بکند، اما مذاکره سیاسی به جایی نمیرسد. جهان امروز قفل کردن اقتصادها در یکدیگر است. مثلا قفل کردن مذاکرات هستهای به اینکه آمریکا بیاید و در صنعت انرژی ایران به صورت یک کنسرسیوم سرمایهگذاری کند. تا جایی که من اطلاع دارم با این مساله در کشور مخالفت زیادی وجود ندارد و فقط پروسه اقناعسازی در داخل مهم است.»
جهان از ساختار قطبی جنگ سرد عبور کرده و دیگر ایدئولوژیها کارکردی ندارند. اگر چین را کمونیست بدانیم، برای دریافت این پاسخ با مشکل مواجه میشویم که یک کشور کمونیست چگونه میتواند به دومین اقتصاد جهان تبدیل شود و در میان پنج شریک اقتصادی اصلی آمریکا به عنوان نماد سرمایهداری باشد. جهان ایدئولوژیها تقریباً بعد از فروپاشی شوروی به مرور از میان رفت و اقتصاد به اولویتی مهم تبدیل شد. پیش از آن نیز چین با مرگ مائو، اگر چه از لحاظ سیاسی کمونیست و بسته ماند، اما از لحاظ اقتصادی مسیر خود را تغییر داده بود. توجه به این گذار همهجانبه نیز در ایران ضروری به نظر میرسد. توجه به این حقیقت نیز مستلزم اتخاذ تصمیمهای سخت است. آنچه سریعالقلم پارادایم شیفت در سیاست خارجی مینامد و از قفلشدگی اقتصاد کشورها در یکدیگر به عنوان محوری کلیدی یاد میکند. دنیای امروز، دنیای منافع اقتصادی و وابستگی متقابل کشورهاست.
سریعالقلم در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «اگر هدف ایران آن باشد که ۲ میلیون بشکه نفت تولید بکند، این درآمد تنها در حد بقا خواهد بود.» او سپس به اهمیت افزایش درآمدهای ایران اشاره و تاکید کرد: «اگر در یک دهه آینده ایران نتواند به درآمدهای جدی بالای ۵ میلیون بشکه نفت صادرات برسد به نظر میآید که ما به جای تبدیل شدن به کشورهای ثروتمند جنوبمان و حتی عراق و ترکیه ثروتمند، به پاکستانی که تنها که یک مقدار وضعش بهتر از پاکستان فعلی است تبدیل خواهیم شد.» در بخش دیگری از صحبتهای این استاد علوم سیاسی به تهدیدهای اخیر آمریکا درباره صفر کردن درآمدهای ایران اشاره شده بود: «وزیر خزانهداری آمریکا اخیرا اعلام کرده است که شعار ما در وزارت خزانهداری این است که کاری کنیم که ایران ورشکسته شود. این سیاست از طریق صفر شدن درآمدهای نفتی ایران، تحریم علیه منابع انرژی و سرمایهگذاری خارجی و جدی شدن حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران میسر میشود. به گفته خود آمریکاییها، این عملیات باید از ژوئن و ژوئیه سال جاری میلادی یعنی تقریبا از خرداد و تیرماه شروع شود. در چنین شرایطی تمامی تحریمهای آمریکا و اروپا به جای خود بازخواهند گشت.»
سخنرانی سریعالقلم مربوط به پنج اسفند امسال است. در چند روز گذشته اخباری جدی مبنی بر قصد آمریکاییها برای اجرا کردن این تهدید منتشر شده است. اسکات بسنت وزیر خزانهداری ایالات متحده در آخرین اظهارات ضدایرانی خود گفت: «آمریکا صنعت نفت و فروش نفت ایران ایران تعطیل خواهد کرد. برای این کار، از معیارها و جدول زمانی از پیش تعیین شده استفاده میکنیم. فقیر کردن مجدد ایران، آغاز سیاست تحریمی به روز شده ما خواهد بود.»
این اظهارات را باید کنار این خبر قرار داد که آمریکا در حال بررسی طرحی برای بازرسی نفتکشهای ایرانی جهت مقابله با دور زدن تحریمهای آنان است. همچنین کشورهایی که به ایران در دور زدن تحریمها کمک میکنند برای پایان دادن به این عملیات تحت فشار آمریکا قرار خواهند گرفت. چندی پیش ترامپ در یادداشت ریاستجمهوری خود که بازگشت سیاست فشار حداکثری را اعلام کرد، به طور مشخص از کشورهای حاشیه خلیج فارس و عراق نام برد. پشت کردن این کشورها به ایران میتواند فشار بر تهران را افزایش دهد.
دنیای امروز، دنیای کمپانیهاست و نه حکومتها. این مفهومی است که سریعالقلم تلاش کرد آن را تئوریزه کند. او گفت: «پیشرفت کشور تابع ارتباطات بینالمللی است و ما باید از این پارادایم دهه ۶۰ میلادی که دنیا، جهان حکومتها بود خارج شویم؛ زیرا اکنون جهان، جهان شرکتهاست. برای مثال آمریکا یعنی سیلیکون ولی نه ترامپ، ژاپن یعنی شرکتهای ژاپنی و منظور از چین شرکتهای چینی است. در صورت آنکه ما جهان را تنها به صورت سیاسی ببینیم، هایتک و اقتصاد را در نظر نگیریم، شکست خواهیم خورد؛ بنابراین تمرکز بر فناوریها به صورت همکاری با شرکتهای غربی و آسیای شرقی مهم است. نکته آخر آن است که اگر تنها ۲۰ درصد از حرفهایی که ترامپ میزند تحقق یابد، ۴ سال آینده ما با آمریکایی به مراتب قدرتمندتر و ثروتمندتر و موثرتر و همچنین جهانی که بیشتر با دستور کار آمریکا پیش خواهد رفت روبهرو خواهیم شد.» او همچنین بر این موضوع تاکید میکند که فناوری به خصوص هوش مصنوعی به مرور زمان به فاکتوری مهمتر و تاثیرگذارتر در حوزه داخلی کشورها و نظام بینالملل تبدیل خواهد شد.
مسعود نیلی، مدیر اجرایی شناختهشده و استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف، ارائه خود در این همایش را با این جمله به پایان برد. نگرانی از وضعیت کشور در صحبتهای نیلی بیشتر از صحبتهای سریعالقلم مشهود بود. نیلی به دنبال ارائه پاسخی به این پرسش بود: «اقتصاد ایران در چه مسیری حرکت میکند؟» این استاد اقتصاد تلاش کرد پاسخ این سوال را از دریچه حکمرانی به معنای کلان و عام آن بدهد و صرفاً به حکمرانی اقتصادی نپرداخت. مانند سریعالقلم، صحبتهای او نیز با سیاست خارجی گره خورده بود. ارائه نیلی، نتایج به دست آمده در یک پژوهش با موضوع چالشهای صنعتی شدن بود.
این استاد دانشگاه شریف ابتدا گفت: «از سال ۲۰۰۰ به بعد، تعداد کشورهایی که رشد اقتصادی ۵ درصدی را تجربه کردند، افزایش یافت و به ۶۰ کشور رسید، اما پس از مدتی کاهش پیدا کرد. ما در این مطالعه تلاش کردیم ببینیم این کشورها چه اقداماتی انجام دادهاند که چنین دستاوردی داشتهاند و عوامل موفقیت آنها تا چه اندازه مشترک بوده است. نخستین مشاهده ما این بود که مهمترین عامل در رشد این کشورها، نظام حکمرانی و تصمیمات سیاستگذاری آنها بوده است.»
او ادامه داد: «بخشی از این موارد را میتوان در چارچوب حکمرانی عمومی قرار داد که شامل پنج مولفه اصلی است. نخستین مولفه این است که تمامی این کشورها سیاست خارجی خود را در راستای بهبود شرایط اقتصادی تنظیم کردهاند. دوم، آنها توانستهاند در داخل، ثبات اقتصاد کلان را برقرار کنند، از جمله در حوزههای کنترل رشد حجم پول و مهار تورم. سوم، در این کشورها دولت در جایگاه مناسب خود قرار دارد و بیش از حد در اقتصاد مداخله نمیکند. چهارم، اینکه این کشورها از یک نظام تامین مالی استاندارد بهرهمند هستند که تامین مالی اقتصاد را به درستی انجام میدهد؛ و پنجم، در حوزه انرژی که نیازمند سرمایه گذاری بلندمدت است، اطمینان حاصل کردهاند که در بلندمدت دچار کمبود انرژی نشوند.»
نیلی در ادامه سخنان خود تاکید کرد: «در میان این کشورها، هیچ موردی را نیافتیم که بدون تعامل فعال با جهان و قدرتهای اقتصادی بزرگ و بدون ایجاد شرایط اقتصادی باثبات، توانسته باشد رشد پایدار را تجربه کند.» نیلی در ادامه توضیح داد: «پس از فراهم کردن این شرایط، اقتصاد میتواند از موتورهای تقویت کننده رشد بهره ببرد؛ صنایعی مانند نفت، گاز، گردشگری، تجارت و سایر بخشهای اقتصادی که ظرفیت بالایی برای رشد دارند میتوانند این نقش را بر عهده بگیرند.» او افزود: «در این میان، سه عامل حکمرانی منابع طبیعی، ثبات اقتصاد کلان و روابط بینالملل بسیار تعیین کننده هستند.»
هشدار مهم نیلی این بود: «اقتصادی که هم در روابط بینالمللش دچار تنش است و هم وابسته به منابع طبیعی، در برابر هرگونه شوک خارجی به شدت آسیب پذیر خواهد بود. به همین دلیل، زمانی که در سال ۱۳۹۷ یک شوک بیرونی به ما وارد شد، اقتصاد ایران واکنشهای شدیدی نشان داد. این در حالی است که پیش از آن، متوسط نرخ تورم در بازه ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۷ حدود ۱۶ درصد بود، اما از سال ۱۳۹۷ به بعد، این رقم به ۳۸ درصد بر حسب اعلام مرکز آمار و ۴۴ درصد برحسب اعلام بانک مرکزی افزایش یافت؛ این موضوع نشان میدهد ساختار تورمی کشور به طور کلی تغییر کرده است. از سال ۱۳۹۷ تاکنون، در طول هفت سال، چهار بحران ارزی را تجربه کردهایم؛ یعنی به طور میانگین هر ۲۰ ماه یک بحران ارزی داشتهایم. در حالی که بسیاری از کشورها در طول تاریخ خود حتی یک بحران ارزی را هم تجربه نکردهاند. چنین وضعیتی آثار بلندمدتی بر اقتصاد کشور خواهد گذاشت. نتیجه این شرایط این بوده که در همین بازه زمانی، ۱۰ میلیون نفر به زیر خط فقر سقوط کردهاند.»
نیلی در مورد شرایط بینالمللی پس از سال ۱۳۹۷ گفت: «در این سال، روابط خارجی کشور از وضعیت تنش خارج شد و به مرحله رویارویی مستقیم رسید. از آن زمان به بعد، شرایط سیاست خارجی کشور به شدت پرمخاطره شد. علاوه بر این، در حوزه ناترازیهای زیست محیطی نیز با چالشهای جدی مواجه هستیم.» او در پایان به مشکلات حکمرانی فرهنگی و اجتماعی کشور پرداخت و اظهار کرد: «علاوه بر همه این مسائل، در حوزه حکمرانی فرهنگی و اجتماعی هم تصمیمات نادرست و بدسلیقگی داشتهایم. این مشکلات در سال ۱۴۰۱ منجر به بروز چالشهای اجتماعی جدی شد که همگی به نظام حکمرانی کشور مرتبط هستند.»
این استاد اقتصاد در نهایت هشدار داد: «شکاف عمیق اجتماعی و فرهنگی، وضعیت بحرانی روابط خارجی و مجموعه ناترازیهای اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی کشور را در شرایطی قرار داده است که ادامه این مسیر بدون ایجاد تغییرات اساسی در سیاستگذاریها امکان پذیر نخواهد بود.»
صحبتهای مسعود نیلی بر خلاف محمود سریعالقلم، صرفاً بر سیاست خارجی متمرکز نبود بلکه نگاهی نیز به درون کشور داشت. به نظر میرسد این استاد اقتصاد که خود از مدیران دولتی باسابقه و به طور مشخص سازمان برنامه و بودجه در دولتهای پیشین است، مجموعهای از مشکلات داخلی و خارجی را مقابل پای سیاستگذار میگذارد که هر کدام به تنهایی یک بحران یا شبهبحران هستند و احتمالاً به زعم او، اگر تغییری ایجاد نشود، به یک ابربحران تبدیل میشوند که در آن زمان، حل آن بسیار مشکلتر خواهد بود. نیلی معتقد است که سیاستگذاران، تصمیمگیران و تصمیمسازان باید به مشکلات عمیق کشور در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست داخلی و سیاست خارجی توجه خاص نشان دهند پیش از آن که این جزایر بحرانی به یک مجموعه یکپارچه تبدیل شوند.