![به عصر هیولاها خوش آمدید! به عصر هیولاها خوش آمدید!](https://cdn.fararu.com/files/fa/news/1403/11/26/2441435_783.jpg)
«جهان قدیمی میمیرد و جهان جدید در حال تولد است. اکنون زمان هیولاها است. این جمله معروف که اغلب به آنتونیو گرامشی نسبت داده میشود، در شرایط کنونی جهان خیلی محسوس به نظر میرسد. در شرایط فعلی، نظم بین المللی که قرن گذشته را تعریف میکرد، تغییرات جدی را متحمل شده است.»
فرارو-"منوشه شفیق"، استاد سابق دانشگاه کلمبیا و مدرسه اقتصادِ لندن.
به گزارش فرارو به نقل از پراجکت سندیکیت؛ "جهان قدیمی میمیرد و جهان جدید در حال تولد است. اکنون زمان هیولاها است". این جمله معروف که اغلب به آنتونیو گرامشی نسبت داده میشود، در شرایط کنونی جهان خیلی محسوس به نظر میرسد. در شرایط فعلی، نظم بین المللی که قرن گذشته را تعریف میکرد، تغییرات جدی را متحمل شده است.
این نظم تحت تاثیر دو رویداد مهم، شکل و شمایل خود را یافته است. اول، پس از سال ۱۹۴۵ شاهد شکل گیری نظام بین الملل کنونی دنیا بودیم. این نظم بین المللی از رهگذر تاسیس سازمان ملل متحد و نهادهای برتون وودز امکان موجودیت پیدا کرد. رویداد دوم مربوط به سال ۱۹۸۹ میشود که در قالب آن شاهد فروپاشی دیوار برلین بودیم و بر پایه آن، پیروزی غرب در قالب جنگ سرد اعلام شد.
از آن زمان تاکنون، ما در یک جهان تک قطبی زندگی کردهایم که ویژگی بارز آن حدِ بالایی از ادغام شدگی بین المللی است. قواعد و هنجارهایی که روابط اقتصادی بینالمللی را شکل دادهاند تحت تضمینهای امنیتی آمریکا بوده و ریشه در این باور داشتهاند که همگرایی و وابستگی متقابل اقتصادی میتواند بر رقابتهای ژئوپلیتیکی فائق آید و رشد و رونق را به بار آورد.
جهان امروز بسیار متفاوت است. اکنون با جهانی چند قطبی طرف هستیم که در قالب آن بازیگرانی نظیر چین، روسیه، هند، ترکیه، برزیل، آفریقای جنوبی و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نظم جهانی قدیمی را به چالش میکشند. البته که طیفی از دیگر بازیگران نیز در این رابطه وجود دارند که خواستار ایجاد یک نظم جدید جهانی و البته برخورداری از صدایی بلندتر در قالب معادلات بین المللی هستند.
در عین حال، اعتقاد به ارزشهای جهانی و ایده جامعه بین المللی نیز تا حد زیادی کمرنگ شده است. در این رابطه برخی به طور خاص به ریاکاری کشورهای ثروتمند در بحبوحه پاندمی کرونا اشاره میکنند که واکسنهای این بیماری را احتکار میکردند. در عین حال، واکنشها به جنگ اوکراین و البته شیوه حمایت از غیرنظامیان در جریان جنگهای غزه، سودان و بسیاری از دیگر کشورهای جهان نیز با انتقادات جدی همراه بوده است.
آنچه وضعیت را بدتر میکند، مواضع دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا است که تهدید کرده آمریکا از تضمینهای امنیتی که سالها به اروپا و ژاپن و دیگر کشورها و نهادها ارائه میکرد، عقب نشینی خواهد کرد و در عوض، جنگهای تجاری گستردهای را به دوستان و دشمنان آمریکا به صورت یکسان تحمیل میکند. وقتی ضامن بقای یک نظم بین المللی از تعهدات خود عقب مینشیند، چه اتفاقی میافتد؟
امکان دارد که ما در حال حرکت به جهانی باشیم که در آن، زور جای قواعد و هنجارها را میگیرد. جهانی که شرایط بسیار سختی را برای کشورهای کوچکتر نوید میدهد. در عین حال، امکان دارد که جهانی با وجود بلوکهای منطقهای بزرگ را شاهد باشیم که در قالب آن، آمریکا نیمکره جغرافیایی پیرامونی اش را تسخیر میکند و چین نیز شرق آسیا را به کنترل در میآورد. روسیه نیز در این نظم جدید جهانی کنترلش را بر سرزمینهای شوروی سابق احیا میکند. از نقطه نظر آرمانی نیز امکان دارد که ما به سمت یک نظم جهانی قاعده محور حرکت کنیم که به نحو صریح تری واقعیتهای جهان چندقطبی را به نمایش میگذارد.
ما باید این نکته را درک کنیم که چرا نظم قدیمی جهان دچار شکست شده است. برای کشورهای در حال توسعه، نظام بین الملل نتوانست به آنها وزن و صدای خاص خودشان را بدهد. نه در سازمان ملل متحد و نه در نظام برتون وودز، این کشورها چندان به حساب نمیآیند. در اقتصادهای پیشرفته، یک مولفه نادیده گرفته شده، شکست قراردادهای اجتماعی در سطح ملی جهت سازگاری با تحولات مختلف در اقتصاد جهانی بوده است.
قراردادهای اجتماعی (قواعد، هنجارها، حقوق، و الزامات تضمین کننده انسجام ملی و ثبات سیاسی) همه چیز را از اینکه چگونه خانوادهها سازمان مییابند تا اینکه چگونه چالشهایی نظیر بیکاری، بیماری و پیری را باید مخاطب قرار داد، دربرمی گیرند. ناکامی این ترتیبات جهت تامین رشد و رونق اقتصادی، امنیت و ایجاد هویت مشترک، به طور خاص در اقتصادهای پیشرفته، وضعیت حاد و وخیمی دارد. کشورهایی که خود زمانی معماران و حافظان نظم قدیمی بودند.
تحولات اجتماعی داخلی بر نظم بین المللی از دو طریق اثرگذاری دارند. اول، دریک جهان درهم تنیده، مسائل داخلی و خارجی اغلب دو روح در یک تن قلمداد میشوند. بازارهای کار تحت تاثیر تحولات اقتصادی جهانی هستند و روندهای اجتماعی و فرهنگی به کشورهای مختلف از طریق رسانههای جمعی نفوذ میکنند. در عین حال، سیاستهای یک کشور بر بروندادها در دیگر کشورها اثرگذاری صریح دارد.
نکته دوم اینکه رویکرد مردم نسبت به قرارداد اجتماعی در خانه بر ادراکات آنها در مورد مسائل بین المللی اثر میگذارد. هنگامی که افراد از نظر اقتصادی حس خوبی دارند و خود را مرفه میدانند، این احتمال که آنها از اقتصادها و جوامع باز حمایت کنند و به نحوی سخاوتمندانه با هموطنان و دیگران در سطح جهان رفتار کنند، بیشتر است.
به نحو متناقضی، کشورهایی که نظم جهانی را ساختهاند و بیشترین منافع را از آن بردهاند، اکنون با بیشترین فشارها از ناحیه قرارداد اجتماعی خود و البته واکنشهای داخلی علیه جهانی سازی و همکاریهای بین المللی رنج میبرند. درک این دینامیسم اغلب برای اقتصاددانان سخت است، زیرا علم اقتصادی ریشه در ایدههای مثبت دارد. به عنوان مثال علم اقتصاد میگویند که کشورها از تجارت سود میبرند یا رقابت برای مصرف کنندگان خوب است و سیاستهای مرتبط با تقویت بهره وری میتواند وضعیت جوامع را بهتر کنند.
اقتصادانان کمتر تفکر مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر دارند. تفکری که معتقد است بُرد یک طرف به قیمت باخت دیگری است. این رویکرد پاشنه آشیل سیاستگذاریها در سالهای گذشته بوده و چشم بر جلب حمایت سیاسی از سیاستهای اقتصادی بسته است.
باید توجه داشت که انسانهایی که در دورههای رشد ضعیف اقتصادی و بسیج اجتماعی محدود رشد میکنند، بیش از همه مستعد برخورداری از رویکردهای مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر هستند. با توجه به اینکه اقتصادهای پیشرفته در رکورد هستند و بسیج اجتماعی آنها کاهش یافته، حمایت از سیاستهای مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر در این دسته از کشورها افزایش یافته و این مساله موجب شده تا شاهد ظهور رهبرانی باشیم که وعده حمایت از مردم خود در برابر تهدیدات خارجی را میدهند.
بر پایه یک پژوهش که توسط اقتصاددانان دانشگاههای هاروارد و مدرسه اقتصادی لندن انجام گرفته، ریشهها و پیامدهای شیوه فکری مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر در چهار نسل آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش به این مساله اشاره میکنند که ذهنیت مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر قویا رویکردهایی نظیر رویههای نژاد پرستانه و یا مسائل مرتبط با تبعیض جنسیتی و همچنین اتخاذ سیاستهای محدودکننده مهاجرتی را تجویز میکنند. این مساله سبب میشود تا حرف زدن از ظهور عصر هیولاها چندان بیراه نباشد.