ترامپ گفته است: «با تقویت قدرت نظامی و افزایش قدرت آمریکا، صلح را برقرار میکنیم.» وزیر دفاع ترامپ نیز در مجلس سنا تا حدودی به همین موضوع اشاره کرد که ما با افزایش قدرت نظامی و بودجه برای افزایش این قدرت، عملا دیگران را مجبور خواهیم کرد که صلح را بپذیرند و اگر نپذیرند، از قدرت حداکثری نظامی استفاده میکنیم؛ یعنی «صلح از موضع قدرت» نه «صلح از موضع توافق». این دو مقوله با یکدیگر تفاوت دارد. ترامپ نمیگوید من با دیگران توافق میکنم. یادمان باشد موضع ترامپ درباره غزه چه بود. او گفت اگر توافق آتش بس برقرار نشود، کاری میکنم که جهنم درست شود. طبیعتا اسرائیل و حماس نیز فعلا توافق را پذیرفتهاند. همچنین ترامپ به اردن و مصر گفته است که باید یک میلیون فلسطینی را در کشور خود یپذیرند. این مفاهیم زیر مجموعه استراتژی ریگانیسم است. ریگان هم همین طرز فکر و سیاست را داشت و شوروی را با همین سیاست از پای دراورد
فرارو- دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، طی روزهای اخیر خواستار پیوستن نقاط مختلفی از جهان به حاکمیت آمریکا شده است. او با نام بردن از کانادا، کانال پاناما و گرینلند، به شکل رسمی مدعی شده این نقاط باید به آمریکا الحاق شوند. همچنین وزارت کشور آمریکا اعلام کرده است: نام «خلیج مکزیک» بصورت رسمی به «خلیج آمریکا» و نام رشته «کوه دنالی» در آلاسکا به «کوه مک کینلی» تغییر کرده است.
به گزارش فرارو، ادعاهای ترامپ طی روزهای اخیر، به اینجا محدود نشده و در جریان سخنرانی خود در لاس وگاس تاکید کرد: «ما شاید در آینده نه چندان دور یک کشور خیلی بزرگتری شویم.» این جمله جنجالی ترامپ در کنار سایر سخنان اخیر او، این فرضیه را پررنگتر کرده است که ترامپ با ادبیاتی کشورگشایانه به دنبال اجرای سیاستهای مبتنی بر کشورگشایی است.
اکنون این پرسشها مطرح است که این زبان دیپلماتیک ترامپ با چه پیامدهایی همراه خواهد بود و به کجا منتهی میشود؟ «محمد قاسم محبعلی»، سفیر پیشین ایران در مالزی و یونان و مدیرکل پیشین خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت امور خارجه ایران در گفتوگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده و به تحلیل چرایی سخنان اخیر ترامپ نیز پرداخته است:
ترامپ به دنبال «صلح از موضع قدرت» است نه «صلح از موضع توافق»
«قاسم محبعلی» به فرارو گفت: «ترامپ همیشه یک شخص غیرقابل پیش بینی است و نمیتوان به قطعیت گفت که قرار است چه اقداماتی انجام دهد یا رویکرد او چیست؛ اما با توجه به شغلی که در آن رشد کرده و سپس با تقلب و رشوه و امثالهم توانسته خود را به جایگاه بالایی برساند، طبیعتا اکنون نیز با شعارها و درخواستهای بزرگ در تلاش است سایرین را تحت فشار قرار داده و امتیاز بگیرد. اما یک واقعیت وجود دارد و آن هم این است که ترامپ در این شرایط تنها نیست، بلکه جمهوریخواهان و بخش بزرگی از جامعه ایالات متحده و به خصوص کمپانیهای تکنولوژیک (که برخلاف سالهای گذشته که با دموکراتها بودند، این بار با جمهوریخواهان هستند)، شرکتهای نفتی و شرکتهای نظامی و سخت افزاری، با ترامپ همراهند. این روزها به غیر از ایلان ماسک، شرکتهایی مثل اپل، فیس بوک و گوگل هم از ترامپ حمایت میکنند و همه اینها نشان میدهد که یک اجماع در ایالات متحده به وجود آمده که شاید پس از دوره ریاست جمهوری ریگان، بی سابقه باشد؛ اجماعی که پشت آن یک طرز تفکر است: تغییر دادن جهان به نفع ایالات متحده. بنابراین ممکن است اتفاقات و تغییرات قابل توجهی در دوران ریاست جمهوری ترامپ رخ دهد. ارکان قدرت، مجلس نمایندگان، مجلس سنا و دادگاه عالی در بیشتر ایالتها در اختیار جمهوریخواهان است؛ بنابراین میتوان گفت جمهوریخواهان یک حاکمیت تمام عیار در سراسر ایالات متحده دارند. این موضوع یک تهدید بزرگ برای سراسر جهان است.»
وی در ادامه افزود: «البته این موضوع میتواند برای ما، همزمان یک تهدید و یک فرصت بزرگ باشد. بنابراین هم باید نگران بود و هم این که باید منتظر بمانیم و ببینیم چه تغییری حاصل خواهد شد و رویکرد ترامپ چه تاثیری در تحولات بین المللی دارد. درباره جملات اخیر ترامپ در حوزه افزایش قدرت و سیطره آمریکا و البته سخنان وی درباره صلح باید با دقت بیشتری تحلیل کرد. ترامپ گفته است: «با تقویت قدرت نظامی آمریکا و افزایش قدرت آمریکا، صلح را برقرار میکنیم.» وزیر دفاع ترامپ نیز در مجلس سنا تا حدودی به همین موضوع اشاره کرد که ما با افزایش قدرت نظامی و بودجه برای افزایش این قدرت، عملا دیگران را مجبور خواهیم کرد که صلح را بپذیرند و اگر نپذیرند از قدرت حداکثری نظامی استفاده میکنیم؛ یعنی «صلح از موضع قدرت» و نه «صلح از موضع توافق». این دو مقوله با یکدیگر تفاوت دارد. ترامپ نمیگوید من با دیگران توافق میکنم. یادمان باشد موضع ترامپ درباره غزه چه بود. او گفت اگر توافق آتش بس برقرار نشود، کاری میکنم که جهنم درست شود. طبیعتا اسرائیل و حماس نیز فعلا توافق را پذیرفتهاند. همچنین ترامپ به اردن و مصر گفته است که باید یک میلیون فلسطینی را در کشور خود یپذیرند. این مفاهیم زیر مجموعه استراتژی ریگانیسم است. ریگان هم همین طرز فکر و سیاست را داشت و شوروی را با همین سیاست از پای درآورد که مشتمل بر افزایش حداکثری قدرت نظامی آمریکا میشد. عملا شوروی مجبور شد وارد مسابقهای با آمریکا شود که بسیار هزینه بر بود و شوروی را دچار فروپاشی کرد. در همان دوران هم بود که ریگان از لفظ «امپراتوری شر» یا امپراتوری «شیطانی» برای خطاب قرار دادن شوروی استفاده میکرد. نیکسون نیز در کتاب خود در اوایل دهه هشتاد نوشته است: «پیروزی بدون جنگ».»
احیای «نو ریگانیسم» توسط ترامپ
این تحلیلگر ارشد سیاست خارجی در ادامه گفت: «اگرچه، اقداماتی از جمله تغییر نام دادن «خلیج مکزیک»، اقدامی غیرقانونی است، اما به هر حال در نظام بینالملل قدرت حرف آخر را میزند و آمریکا هم قدرت اقتصادی بزرگی است. ایالات متحده یک قدرت ۳۰ تریلیون دلاری است، همچنین قدرت نظامی است و به لحاظ تکنولوژی و رسانهای نیز قدرت دارد. درواقع آمریکا در بسیاری از مؤلفههای قدرت در جهان، اول و یا دوم است؛ بنابراین یکی از اهداف ایالات متحده همین است که با افزایش قدرت نظامی، عملا چین را وارد رقابت نظامی کند (درست مثل شوروی سابق) و با این روش، سرعت توسعه و رشد اقتصادی چین را کاهش داده و عملا همان بلایی که سر شوروی سابق آمد، سر چین هم بیاورد. این پروژه در امتداد طرز تفکر ریگانیسم یا به عبارتی «نو ریگانیسم» است. اطرافیان ترامپ مثل وزیر خارجه و وزیر دفاع او نیز اکثرا همین طرز فکر را دارند که باید به صلح از موضع قدرت رسید نه صلح از موضع همکاری دسته جمعی، مثل چیزی که اوباما یا دموکراتها به آن اعتقاد داشتند. این دو با یکدیگر متفاوت است. در بحث جهانی شدن معمولا دو بحث مطرح است که در فرآیند جهانی شدن آیا باید «دولت جهانی» تشکیل شود یا «حکمرانی جهانی»؟. دولت جهانی یک قدرت بزرگ جهان را اداره میکند یا حکمرانی جهانی شبیه یک هیئت مدیره جهانی از کشورها که جهان را اداره کند. جمهوریخواهان به دولت جهانی و دموکراتها به حکمرانی جهانی معتقدند و به همین دلیل، دموکراتها به ناتو، سازمان ملل و محیط زیست اهمیت میدهند. در حالی که جمهوریخواهان نه تنها به این موارد اعتقادی ندارند، بلکه از تعهدات آن نیز خارج میشوند. در نگاه منفی، به اصطلاح همانطور که مارکسیستها میگفتند، به دنبال امپریالیسم جهانی هستند.»
وی افزود: «این که ترامپ چقدر در عمل موفق میشود ایدههای خود را اجرایی کند جای سوال دارد. به خاطر داریم که بوش هم میخواست خاورمیانه را صاف کند. او میگفت ما این منطقه را مثل زمین فوتبال صاف میکنیم و سپس در این زمین بازی میکنیم، اما موفق نشد. او در افغانستان که اصلا موفق نشد و در عراق هم موفقیت نسبی کسب کرد. در حال حاضر عراق نسبت به کشورهای عربی دیگر دموکراسی بیشتری دارد. درواقع اگرچه در عراق تا حدودی شاهد موفقیت این ایده هستیم، اما در افغانستان عملا موفقیتی کسب نشده است. به طور کلی این ایده ها، توهمات و رویاهای جمهوریخواهان تندرو که عمدتا به همان مسائل مذهبی معتقدند که ریگان هم به آنها معتقد بود، با هدف تغییر جهان مطرح میشود. تفکرات آخرالزمانی و خطرناک نسبت به مسائل و به ویژه درباره خاورمیانه از همین ریشه میآید.»