این روزها بیش از هر زمان دیگری در آسیا روشن و مشخص شده که تیمهای ایرانی و لیگ ایران، حرفی برای گفتن ندارند. پیشازاین هر جایی که کار گره میخورد، مسئولان امر از کلیدواژه غیرت ایرانی استفاده میکردند ولی روشن است که این عبارت غلوآمیز، در ورزش حرفهای کارایی ندارد یا فاکتور لازم و کافی نیست.
هفته چهارم رقابتهای لیگ نخبگان آسیا در شرایطی برای تیمهای ایرانی به پایان رسید که دو ناکامی دیگر به نام پرسپولیس و استقلال ثبت شد. سرخپوشان تهرانی در شرایطی که به نظر کار سادهای مقابل الغرافه قطر داشتند، خوششانس بودند که بازی با نتیجه مساوی یک-یک تمام شد. استقلال هم در روزهایی که بحران را بیش از هر زمان دیگری حس میکند، با سه گل نتیجه را به تیم الهلال عربستان واگذار کرد تا خوشحال باشد که بیشازاین دروازهاش در عربستان گشوده نشده است.
نتیجه تا به الان در لیگ نخبگان به اندازه کافی افتضاح است؛ دو تیم پرقدرت ایرانی در شرایطی هشت بازی کردهاند که از این تعداد فقط یک برد به دست آوردهاند که آنهم سهم استقلال در روزهای نخست بوده و پس از آن در حسرت یک برد باقی ماندهاند. چنین دستاوردی باعث شده تا نهتنها جایی در بین ردههای بالای این لیگ نداشته باشند، بلکه برای فرار از منطقه خطر دستوپا بزنند.
پرسپولیس که بهعنوان قهرمان ایران راهی لیگ نخبگان شده، بعد از چهار بازی فقط دو تساوی به دست آورده و باعث شده جایگاه فعلیاش از استقلال بحرانزده هم پایینتر باشد. شاگردان گاریدو در آسیا شرایط بدی دارند و در مجموع نزدیک به ۴۰۰ روز است که بردی به دست نیاوردهاند. آخرین باری که پرسپولیس توانسته در آسیا برنده شود، یحیی گلمحمدی روی نیمکت این تیم نشسته بود. پس از آن، تا به همین الان، سرخپوشان ایرانی در حسرت یک برد در آسیا ماندهاند. قسمت بد داستان برای آنها این است که رفتهرفته از ارائه بازی برتر و خوب در این لیگ هم فاصله گرفتهاند و در بازی آخر خوششانس بودند که بازنده، زمین مسابقه را ترک نکردند. پرسپولیس که امیدوار بود با گاریدو بتواند تبدیل به یکی از تیمهای خوب آسیا شود، حالا حتی در جمع هشت تیم پایانی هم قرار نگرفته و سرنوشتش برای صعود به، اما واگر کشیده شده است.
آنها باید بازیهای باقیمانده را ببرند و امیدوار باشند که در مرحله بعدی با قرعه راحتی روبهرو شوند ولی مسئله اینجاست که نه آنها توان بردن را دارند و نه سرمربی اسپانیاییشان بعد از دو تجربه در تیمهای مختلف آسیایی، توانسته بردی به دست بیاورد.
سرنوشت تیم بعدی ایران از پرسپولیس هم بغرنجتر به نظر میرسد. استقلال که در این فصل به نظر متحول شده بود، اسیر بحران دیوانهکنندهای شده؛ آنها نهتنها در آسیا، بلکه در لیگ برتر ایران هم روزهای بدی دارند و برای فرار از قعر جدول مبارزه میکنند. استقلال تبدیل به تیم بیدفاعی شده که به هیچ رقیبی توان نهگفتن ندارد. آخرین بازی آنها هم مقابل الهلال عربستان بود که باز سهتایی شدند تا پس از سهگلهشدن مقابل ذوبآهن و خیبر، نشان دهند به چنین شرایطی عادت کردهاند.
حالا با استناد به همین شرایط، واقعیت فوتبال ایران، این روزها بیش از هر زمان دیگری در آسیا روشن و مشخص شده که تیمهای ایرانی و لیگ ایران، حرفی برای گفتن ندارند. پیشازاین هر جایی که کار گره میخورد، مسئولان امر از کلیدواژه غیرت ایرانی استفاده میکردند ولی روشن است که این عبارت غلوآمیز، در ورزش حرفهای کارایی ندارد یا فاکتور لازم و کافی نیست. درست است که به لحاظ گستردگی و نیروی انسانی، شاید تیمهای ایرانی در مقابل رقبای عربزبان اوضاع بهتری داشته باشند، ولی قطعا به لحاظ زیرساخت، مدیریت، امکانات و دانش فنی در سطوح بهمراتب پایینی قرار دارند. کافی است همین الان تیمهای بالانشین لیگ نخبگان بررسی شود تا قدرت عربستانیها بیش از گذشته به چشم بیاید. ولی اینجا تیمها نه شرایط مدیریتی خوبی دارند و نه حتی زمین بهدردبخوری که بتوانند نمایش حداقلی روی آن داشته باشند.
علاوه بر این موارد، جبر بیرونی را هم باید در نظر گرفت که نشان میدهد همه چیز هم فوتبالی نیست. مثلا همین روزها، تیمهای ایرانی نمیتوانند میزبانی کنند و به دلیل حمله ایران به اسرائیل و برعکس، میزبانی از ایرانیها گرفته شده است. هرچند که این مورد چندان هم برای این دو تیم بد نشده و حداقل میتوانند روی زمین چمن مناسبی به مصاف رقبا بروند. به هر روی در مقام مقایسه شرایط اصلا یکسان نیست. در سالهایی که تیمهای عربزبان بهدرستی برای توسعه فوتبال رو به هزینههای سنگین آورده و ستارههای نامدار و باکیفیتی را در اختیار گرفتهاند، ایرانیها به واسطه قوانین مندرآوردی عجیبوغریب، محدود شده و فرصت هزینهکردن در این بخش را از دست دادهاند. البته شاهکار مدیریتی مدیران ایرانی پیشازاین هم نشان داده حتی در صورت نبود محدودیت، باز اقدام درخوری در این زمینه انجام نمیشود. کم نبوده و نیستند «بنجلهای خارجی» که به جای بازیکن باکیفیت به تیمهای ایرانی انداخته شده و سودش را دلالها بردهاند.
در کنار این موضوع به نظر میرسد مسئله دانش فنی هم بهتازگی تبدیل به بحرانی جدی در این فوتبال شده است. این بخش مستقیما مربیانی را نشانه میرود که با وجود پروپاگاندای خبری دستاورد قابلی در زمین مسابقه نداشته و پس از اندکی حضور در ایران، بهانهجویی را بهخوبی یاد گرفته و رو به توجیه مسائل مختلف میآورند. البته شاید برای آنها هم پولنداشتن یک باشگاه حرفهای یا دلالبازی در چنین سطحی در بازار نقل و انتقالات قفل باشد. مخلص کلام اینکه فوتبال ایران دیگر با غیرت بازیکنان ایرانی پیش نمیرود و نیاز به تغییرات گسترده در سطح مدیریتی، پرهیز از بهکارگیری مدیران بلهقربانگو، تأمین اساسی زیرساخت و استخدام سرمربیان باکیفیت، آنهم با دانش فنی بالا دارد.
عربستان همه رو خریده!!