توافق امنیتی میان ایالات متحده و عربستان میتواند به تقویت روابط دو کشور منجر شده و توانمندی عربستان را برای مدیریت مستقل بحرانها افزایش دهد. این پیمان، علاوه بر محدود کردن نفوذ چین در خاورمیانه، همکاریهای امنیتی و فناوری در سطح جهانی را نیز ارتقا میبخشد. با وجود تهدیداتی مانند اختلاف در انتظارات و بیثباتی سیاست خارجی آمریکا، این توافق پتانسیل آن را دارد که به شکلگیری یک نظام دیپلماتیک-امنیتی جهانی کارآمدتر کمک کند.
فرارو– مایکل سینگ، مدیر ارشد امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا
به گزارش فرارو، سینگ در نشریه فارن افرز نوشته است: اوایل امسال، ایالات متحده و عربستان سعودی تقریباً به یک پیمان دفاعی دوجانبه دست یافتند، اما تشدید درگیریهای اخیر در خاورمیانه باعث تعویق امضای رسمی آن شد. این پیمان بهعنوان بخشی از یک طرح جامعتر برای ثبات منطقهای مطرح شده و با عادیسازی روابط میان عربستان و اسرائیل گره خورده است. بر اساس این دیدگاه، آتشبس در غزه میتواند راه را برای این عادیسازی هموار کند و در ازای آن، ایالات متحده تضمینهای امنیتی به عربستان ارائه داده و برای ایجاد یک دولت فلسطینی متعهد شود.
با این حال، اهداف این پیمان فراتر از درگیریهای اخیر غزه است و ماهیتی فرامنطقهای و جهانی دارد. در صورت نهایی شدن، پیمان دفاعی آمریکا و عربستان میتواند به تقویت امنیت منطقهای و کاهش نیاز به مداخله مستقیم آمریکا در خاورمیانه کمک کند. این توافق نهتنها وابستگی واشنگتن به منطقه را افزایش نمیدهد، بلکه امکان تحرک بیشتر آمریکا در دیگر نقاط جهان را فراهم میکند و میتواند شرکای خاورمیانهای آمریکا را به نقشآفرینی فعالتر در مقابله با چالشهای جهانی، از جمله مقابله با نفوذ چین ترغیب کند.
سینگ در ادامه مینویسد: در واشنگتن، بسیاری معتقدند که ایالات متحده باید تمرکز خود را به منطقه هند-اقیانوسیه معطوف کند، حتی اگر این امر به معنای کاهش توجه به خاورمیانه باشد. با این حال، خاورمیانه همچنان برای منافع استراتژیک هر دو قدرت، یعنی آمریکا و چین، اهمیت حیاتی دارد. تحولات اخیر نشان داده است که ایالات متحده نمیتواند بهسادگی از این منطقه چشمپوشی کند و برای حفظ منافع خود به یک استراتژی پایدارتر و بلندمدتتر نیاز دارد.
پیمان دفاعی دوجانبه با عربستان ممکن است در نگاه اول بهعنوان تعمیق دخالت آمریکا در خاورمیانه تلقی شود، اما در واقع میتواند بخش قابلتوجهی از مدیریت بحرانها را به عهده شرکای منطقهای بگذارد و از نفوذ چین در منطقه بکاهد. این پیمان همچنین به تقویت نقش فعالتر شرکای خاورمیانهای در تلاشهای جهانی به رهبری آمریکا کمک میکند و به تحکیم هنجارهای مورد نظر واشنگتن منجر میشود.
در ادامه گزارش فارین افرز برای این پیمان سه مزیت استراتژیک اصلی ذکر شده است:
نخست، روابط ایالات متحده و عربستان را عمیقتر میکند و به تقویت یکی از مهمترین مشارکتهای واشنگتن در خاورمیانه منجر میشود. این توافق علاوه بر تضمین دفاع متقابل، همکاری در حوزههای فناوری پیشرفته مانند هوش مصنوعی و زنجیرههای تأمین را تسهیل میبخشد. این تعامل نهتنها میتواند نفوذ چین در این زمینهها را محدود کند، بلکه به تثبیت هنجارهای آمریکا در حوزههایی همچون حریم خصوصی دادهها کمک میکند.
این پیمان همچنین به عربستان سعودی و کل منطقه این امکان را میدهد تا بحرانها را بدون نیاز به مداخله گسترده آمریکا مدیریت کنند. اگرچه عربستان یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات آمریکا و غرب به شمار میآید، اما این وابستگی میتواند به یک چالش استراتژیک برای واشنگتن تبدیل شود. از این رو، اولویت واشنگتن در فروش تسلیحات به شرکای آسیایی و اروپایی است، مگر اینکه این تسلیحات مستقیماً به منافع مشترک با عربستان خدمت کنند.
با بازگشت رقابت میان قدرتهای بزرگ، محاسبات استراتژیک در فروش تسلیحات به عربستان از اهمیت بیشتری نسبت به ملاحظات مالی برخوردار میشود. این پیمان میتواند با تقویت قابلیتهای عربستان، نیاز به مداخله مستقیم آمریکا را کاهش دهد و به واشنگتن اجازه دهد تا بر سایر اولویتهای جهانی خود تمرکز کند، در حالی که همزمان همکاریهای امنیتی و فناورانه در خاورمیانه تقویت میشود.
یک پیمان دفاعی میان ایالات متحده و عربستان میتواند به تمرینها و تبادلات نظامی بیشتری منجر شود و به آمریکا امکان دهد تا اصلاحات اساسی برای مدرنسازی ارتش عربستان را هدایت کند. اگرچه عربستان تحت رهبری محمد بن سلمان تمایل بیشتری به اعمال قدرت نشان داده است، اما توانمندیها و برنامهریزیهای استراتژیک آن هنوز با جاهطلبیهایش همخوانی ندارد. یک شراکت نزدیکتر میتواند این جاهطلبیها را به سمت اهداف مشترک سوق دهد.
واشنگتن بهدنبال کاهش نیاز به مداخله مستقیم خود از طریق تقویت توانمندیهای شرکای منطقهای است و این هدف با آموزشهای فشردهتر و اجرای مؤثر یک پیمان دوجانبه بهتر تحقق مییابد. چنین پیمانی نهتنها حضور آمریکا در خاورمیانه را کاهش نمیدهد، بلکه نیروهای آمریکایی را آزاد میکند تا بر اولویتهای منطقه هند-اقیانوسیه متمرکز شوند. همچنین، ایالات متحده بهعنوان یکپارچهساز امنیتی و تأمینکننده فناوریهای پیشرفته، مزیت رقابتی مهمی نسبت به چین دارد؛ قابلیتی که چین هنوز فاقد آن است.
یک پیمان دفاعی میان ایالات متحده و عربستان میتواند بهطور قابل توجهی نقشآفرینی سعودیها و دیگر کشورهای منطقه را در حل چالشهای جهانی تقویت کند. عربستان بهدنبال گسترش نفوذ خود فراتر از مدیریت نفت بوده و با اقداماتی نظیر میزبانی اجلاس جنگ اوکراین و مشارکت فعال در نشستهای چندجانبه، این تمایل را به نمایش گذاشته است. آمریکا نیز ظرفیت عربستان و دیگر کشورهای خلیجفارس را برای مقابله با مسائلی همچون تغییرات اقلیمی و فرآوری مواد معدنی حیاتی، یک فرصت استراتژیک مهم میبیند.
با این حال، این پیمان بیخطر نیست و ریسکهایی دارد که غالباً نادیده گرفته میشوند. احتمال اینکه این پیمان به جنگ مستقیم میان ایالات متحده و ایران منجر شود، اندک است؛ این پیمان با رسمی کردن تعهدات موجود، میتواند بازدارندگی را تقویت کرده و از حملات احتمالی جلوگیری کند.
افزون بر این، پیمان دفاعی با عربستان لزوماً به افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه منجر نخواهد شد. حضور نظامی آمریکا بیشتر بر اساس ملاحظات امنیتی تنظیم میشود تا توافقات دوجانبه.
مایکل سینگ در ادامه گزارش خود، پیمان آمریکا و عربستان را با دو ریسک اساسی همراه دانسته است:
نخست عدم همخوانی انتظارات است؛ سیاستگذاران آمریکایی از عربستان انتظار دارند که با امضای این پیمان، از هرگونه اقدام تهدیدکننده برای امنیت آمریکا خودداری کرده و در تقویت ثبات خاورمیانه نقشی سازنده ایفا کند. این انتظارات شامل عدم همکاری با دشمنان آمریکا در مواردی مانند دسترسی به فناوریهای حساس یا تقویت زیرساختهای نظامی رقبا میشود. همچنین، عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل برای تصویب این پیمان در سنا و بهبود همکاریهای امنیتی منطقهای ضروری است و نشان از تغییر استراتژیک در سیاست خارجی ریاض دارد.
ریسک دوم به بیثباتی سیاست خارجی آمریکا برمیگردد که کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، بهویژه عربستان، بیش از دیگران آن را تجربه کردهاند. آمریکا باید بیاموزد که میتواند به ارزشهای خود پایبند بماند، بدون آنکه آنها را به دیگران تحمیل کند. در عین حال، واشنگتن میتواند به جای تهدید به قطع روابط، ضمن حفظ نگرانیهای مشروع درباره حقوق بشر یا سیاستهای داخلی عربستان، بهطور عملی اصلاحات را تشویق و از برنامههای بومی مانند چشمانداز ۲۰۳۰ حمایت کند.
برای عربستان سعودی، تصویب این پیمان در سنا با اکثریت دوسوم آرا، تضمینی برای تعهد پایدار آمریکا به توافقات خواهد بود. از سوی دیگر، عادیسازی روابط با اسرائیل بهعنوان نشانهای از تعهد استراتژیک و بلندمدت ریاض به نظام ائتلافی تحت رهبری آمریکا تلقی میشود و مسیر را برای همکاریهای چندجانبه در منطقه هموار میکند.
در خاورمیانه، تغییر قدرتی اساسی در آینده نزدیک بعید به نظر میرسد، اما رقابت میان ایالات متحده و چین همچنان رو به افزایش است و از سوی شرکای واشنگتن بهعنوان تهدیدی جدی تلقی میشود. در پاسخ به این شرایط، بسیاری از کشورها برای کاهش ریسکها و بهرهبرداری از مزایای این رقابت دوجانبه، همزمان در نهادهای تحت رهبری آمریکا و چین عضویت دارند. حتی کشورهایی که به محدودیتهای چین بهعنوان یک شریک آگاهاند، از نوسان تمرکز آمریکا بین بحرانهای کوتاهمدت در خاورمیانه و اولویتهای بلندمدت در هند-آرام نگران هستند.
مدیر ارشد امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا در نهایت این طور نتیجهگیری کرده است که یک پیمان دفاعی میان آمریکا و عربستان میتواند روابط واشنگتن با یکی از مهمترین شرکای منطقهایاش را مستحکمتر کرده و توانمندی عربستان و سایر کشورها را برای مدیریت مستقل بحرانها ارتقا دهد. برخلاف نگرانیها مبنی بر اینکه این پیمان ممکن است آمریکا را بیش از پیش در خاورمیانه درگیر کند، واقعیت آن است که این توافق میتواند بهتدریج نفوذ چین را کاهش داده و عربستان را بهسوی نقشآفرینی فعالتر در تلاشهای جهانی سوق دهد.