بهعنوان فیلمهای تاریخی برجستهای که یکی از تعیینکنندهترین و سرنوشت سازترین فصلهای تاریخ آمریکا را بررسی، کالبد شکافی و به تصویر میکشد، میتوان گفت که سینمای وسترن در بهترین حالت خود فضایی حماسی و باشکوه از این دوره ارائه میدهد.
به گزارش روزیاتو، از کلاسیکهای سنتی مانند غول تا وسترنهای اسپاگتی نمادین مانند خوب، بد و زشت و حتی تعدادی از فیلمهای تجدیدنظرطلبانه دهههای اخیر، بهترین وسترنهای حماسی غرب قدیم را با تمام عظمت و قدرت روایی خیره کنندهاش به تصویر میکشند. در ادامه این مطلب شما را با ۱۰ مورد از حماسیترین فیلمهای وسترن تاریخ سینما آشنا خواهیم کرد.
۱۰- How the West Was Won (۱۹۶۲)
۹- Duck, You Sucker! (۱۹۷۱)
۸- Giant (۱۹۵۶)
۷- Dances with Wolves (۱۹۹۰)
۶- The Big Country (۱۹۵۸)
۵- The Revenant (۲۰۱۵)
۴- Django Unchained (۲۰۱۲)
۳- The Searchers (۱۹۵۶)
۲- Once Upon a Time in the West (۱۹۶۸)
۱- The Good, the Bad and the Ugly (۱۹۶۶)
یکی از بزرگترین و جاهطلبانهترین فیلمهایی که تا به حال ساخته شده است، چگونه غرب تسخیر شد، استعداد دهها نفر از بزرگترین نامهای هالیوود را در خود داشته و سه فیلمساز بزرگ ژانر وسترن: جان فورد، هنری هاتاوی و جورج مارشال مدیریت آن را بر عهده داشتند. با روایت در طول پنج فصل که به بررسی ظهور و سقوط غرب وحشی در طول دهه ۱۸۰۰ میپردازد، این فیلم جنگ داخلی آمریکا، ساخت خطوط راه آهن، و فصل پایانی عصر قانون شکنان و ششلول بندها را پوشش میدهد.
با وجود بازیگرانی مانند جان وین، جیمی استوارت، هنری فوندا، گریگوری پک و الی والاش که تنها برخی از ستارههای این فیلم را تشکیل میدهند، چگونه غرب تسخیر شد، نمایشی بیوقفه از نمادهای ژانر وسترن است. زمان روایت ۱۶۴ دقیقهای آن مملو از شاهکارهای بصری خیرهکننده است، جایی که مجموعه وسیعی از شخصیتهای داستان هر جنبهای از زندگی در سرحدات آمریکا را بررسی میکنند. باشکوه و فراموش نشدنی، تنها عظمت چگونه غرب تسخیر شد آن را تبدیل به فیلمی میکند که باید دید، در حالی که توانایی آن در پوشش زوایای متعددی از داستان سرایی در ژانر وسترن، باعث شده که پس از گذشت شش دهه از اکران اولیه اش، این فیلم همچنان یک شاهکار واقعا حیرتانگیز باقی بماند.
سرت را بدزد، احمق! یا یک مشت دینامیت ساخته سرجیو لئونه ممکن است بهترین وسترن او نباشد، اما همچنان به عنوان یک دستاورد عظیم و باشکوه در کارنامه هنری این کارگردان مشهور ژانر وسترن شناخته میشود که در بحبوحه شروع انقلاب مکزیک روایت میشود. پس از یک برخورد تصادفی، یک کارگر بیکار خشن مکزیکی و یک انقلابی جمهوریخواه ایرلندی با هم متحد میشوند تا نقشه سرقت از بانک را طراحی کنند. این دو با قیام علیه دولت در جریان این سرقت، به قهرمانان غیرمنتظره و تصادفی انقلاب تبدیل میشوند.
در بیش از ۱۵۷ دقیقه روایت خود، سرت را بدزد، احمق! قدرتی روایی را به رخ میکشد که برچسب «حماسی» را به طرز باورنکردنی به خوبی میپذیرد. جیمز کابرن و راد استایگر کشش متقابل فوقالعادهای پیدا میکنند، در حالی که تسلط لئونه در داستانگویی در چنین مقیاسی کاملاً به نمایش گذاشته میشود. این فیلم با یک اکران پیچیده روبرو شد اما به عنوان یک اثر کلاسیک در این ژانر شناخته میشود، وسترنی که با نمایش شجاعت افسونگرانه، بزرگی، و مدیریت کنایهآمیز و در عین حال روشنگرانه چندین مولفه سیاسی تعریف میشود.
غول با مدت زمان ۲۰۱ دقیقه و روایتی عظیم که چندین دهه را در بر میگیرد، چیزی فراتر از عنوان خود بوده و به عنوان یکی از حماسههای بزرگ هالیوود در هر ژانری از دهه ۱۹۵۰ تاکنون شناخته میشود. بیک بندیکت (راک هادسون) مزرعه دار تگزاسی با عشق جدیدش، لزلی لینتون (الیزابت تیلور) زیبا از ساحل شرقی به خانه بازمی گردد. با این حال، او به زودی یک تحسینگر دیگر را در قالب یک کارگر مزرعه جاه طلب، جت رینک (جیمز دین) به دست میآورد. تنشهایی بین این دو مرد به وجود میآید که زندگی همه افراد درگیر را تغییر میدهد.
سه ستاره نمادین، این فیلم را به عظمت خاص و متمایزی آغشته میکنند. با گستره روایی قدرتمند، نمایش باشکوه دشتهای تگزاس، و وزن شماتیک مفاهیم نژادپرستی، حقوق و قدرت، فیلم غول به عنوان حماسهای باشکوه در همه جبههها شما را حیرت زده میکند. همچنین این فیلم آخرین فیلم در کارنامه حرفهای جیمز دین است، واقعیتی که بدون شک به جایگاه افسانهای فیلم کمک کرده است.
یک کلاسیک احیاکننده برای سینمای وسترن در دهه ۱۹۹۰، با گرگها میرقصد بر استعدادهای کوین کاستنر هم در جلو و هم در پشت دوربین تکیه میکند تا یک درام حماسی هیجان انگیز، حتی اگر تا حدودی دمده شده باشد، را خلق کند. در این فیلم وسترن باشکوه، کاستنر نقش یک سرباز جنگ داخلی را بازی میکند که به یک پاسگاه در مرز اعزام میشود، جایی که با قبیله لاکوتا دوست میشود. وقتی سربازان اتحادیه به منطقه میرسند، وفاداری تازه بدست آمده او منجر به یک تراژدی میشود.
بزرگترین نقاط قوت با گرگها میرقصد بسیار واضح هستند، فیلمی که از عظمت قابل توجه طبیعت آمریکا استفاده میکند و در عین حال داستانی عمیقاً قدرتمند از فرهنگ و رفاقت را ارائه میدهد. کاستنر برای این فیلم برنده اسکار بهترین کارگردانی شد در حالی که این فیلم اولین کارگردانی او بود، اگر چه این فیلم جایزه بهترین فیلم سال را نیز کسب کرده و در مجموع در ۱۲ بخش نامزدی، ۷ جایزه را به خود اختصاص داد.
با نام بامسمایش، کشور بزرگ یک درام حیرتانگیز است که مانند بسیاری از وسترنهای حماسی آمریکا، ششلول بندها و قانون شکنان را با یک درام خانوادگی وسیع و نزاعهای جذاب بر سر منابع جایگزین میکند. این فیلم عمدتاً بر روی جیمز مککی (گرگوری پک)، ناخدای ثروتمندی تمرکز میکند که برای زندگی با نامزدش به آمریکا بازگشته است، اما خودش را در دعواهای خانوادگی بر سر حقوق آب مورد نیاز گله گاوهایشان گرفتار میبیند. از آنجایی که رقبای خانوادهاش، خانواده فتنهگر و آب زیرکاه هاناسی، تلاش میکنند خشونت را شعلهور کنند، مککی ترجیح میدهد از منطق استفاده کند، رویکردی که با مخالفت خانواده درماندهاش مواجه میشود.
یکی از عناصر جذاب فیلم، به ویژه با توجه به جایگاه آن به عنوان یک وسترن، بیتوجهی کامل آن به تأثیر خشونت است. با انجام این کار، این فیلم از مفاهیم معاصر مردانگی و قهرمانی نیز دور میشود، اما این کار را بدون هیچ گونه بوی ساده لوحی یا نامردی انجام میدهد. کشور بزرگ که با یک موسیقی متن هیجانانگیز و یک نمایش بصری خیره کننده همراه شده است، یک حماسه منحصر به فرد فریبنده از آرمانهای جذاب و قدرت روایی است.
در داستان سرایی، انتقام یک کاتالیزور عاطفی قدرتمند است که سطح قابل توجهی از سرمایهگذاری را از مخاطب به دست میآورد. فیلمهای وسترن از آن بهعنوان یک مضمون بسیار معمول استفاده کردهاند، اما تعداد کمی از آنها در مقیاسی مانند از مرگ بازگشته این کار را انجام دادهاند. این فیلم که بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده است، داستان تله گذار به شدت مجروح شدهای به نام هیو گلس (لئوناردو دی کاپریو) را دنبال میکند که در حال تعقیب همکاری است که پسرش را به قتل رسانده، و در این میان از یک طبیعت وحشی یخ زده و بیرحم جان سالم به در میبرد.
در حالی که به طرز چشمگیری زیباست، محیط زمستانی از مرگ بازگشته از طریق تصاویر خیره کنندهای که عظمت فریبنده فیلم را برجسته میکند، یک بیرحمی بیحد و مرز و باورنکردنی را به تصویر میکشد. The Revenant که با بازیهای عالی و داستانی خشن و در عین حال سرشار از پاداش بقا و انتقام تقویت میشود، یکی از بهترین وسترنهای قرن بیست و یکم است و یکی از تکان دهندهترین فیلمهای حماسی است که مخاطبان در دهههای اخیر دیدهاند.
به عنوان اولین حمله واقعی کوئنتین تارانتینو به سینمای وسترن، جنگوی آزاد شده شاید یک فیلم حماسی متفاوت در ژانر وسترن باشد، با مهارت کارگردان در طنزی نیشدار و خشونت فراوانی که توجه را از عظمت فیلم منحرف میکند. این فیلم داستان بردهای را روایت میکند که توسط یک جایزه بگیر آلمانی آزاد میشود، زیرا که میخواهد از دانش او برای ردیابی افراد تحت تعقیب بیشتر استفاده کند. در عوض، مرد آلمانی موافقت میکند که به جنگو (جمی فاکس) کمک کند تا همسرش را از دست یک مزرعه دار بیرحم نجات دهد.
زمان روایت ۱۶۵ دقیقهای به سرعت پیش میرود، در حالی که Django Unchained از یک سکانس باشکوه به سکانس بعدی میرود و لحظات کمدی را با تعلیق و خشونت به شکل بینقصی متعادل میکند. این روایت جذاب علاوه بر سرگرمکننده بودن، واقعاً بهعنوان نقدی سوزان، هرچند طنزآمیز، بر بردهداری و نژادپرستی، به شدت تفکربرانگیز است. برخی از سبکهای کارگردانی خاص و عجیبتر تارانتینو ممکن است ویژگیهای حماسی سنتی فیلم را تحت الشعاع قرار دهد، اما جنگوی آزاد شده همچنان یک اودیسه پر شور از عشق و انتقام است.
جان وین بدون شک بزرگترین قهرمان وسترن سنتی آمریکاست. در حالی که به خاطر باز تصویرسازیهای مداومش از شخصیتهای اخلاقگرا، منصف و عادل شهرت داشت، برخی از بهترین آثار وین در به تصویر کشیدن شخصیتهای مبهم و با اخلاق خنثی بود. جویندگان بدون شک بهترین و ماندگارترین فیلم اوست، فیلمی در مورد ایتان ادواردز کهنه سرباز جنگ داخلی که قصد دارد خواهرزاده خود را که توسط یک قبیله بومی آمریکایی ربوده شده است، به خانه بازگرداند.
علیرغم اینکه روایت فیلم تنها دو ساعت طول میکشد، جویندگان هالهای از عظمت بسیار عمیق را در خود دارد، با جلوههای بصری خیره کننده و جذابش که با تمها و شخصیتهای تاریک و آزار دهنده تکمیل میشود. پس از کمی تأمل، متوجه میشوید که شگفتانگیز است که جان فورد چنین داستان عظیم و سنگین، چنین تجربه تماشایی بینظیری را در چنین مدت زمان کوتاهی روایت کرده است. جویندگان هرگز احساس بیش از حد کشیده شدن ندارد، بلکه حضوری سنگین و غرق کننده دارد و همچنان بزرگترین فیلم حماسی وسترن است که سینمای آمریکا تا به حال تولید کرده است.
داستان باشکوهی از طمع، قتل، انتقام و فریب سیاسی، روزی روزگاری در غرب شاید نماد واقعی وسترن حماسی باشد. تمرکز اصلی این فیلم وسترن بر یکی از بهترین قهرمانان زن ژانر وسترن، جیل مکبین (کلودیا کاردیناله) است، روسپی سابقی که به خانه شوهر جدیدش میرسد و متوجه میشود که او به دستور یک سرمایهدار راهآهن کشته شده است. هنگامی که سرسپردۀ سادیستی این سرمایه دار به سراغ این زن بیوه میآید، جیل با مردی که به ناحق به عنوان قاتل شوهرش معرفی شده و یک هفت تیرکش مرموز و هارمونیکا زن متحد میشود.
تک تک عناصر فیلم با حس شکوه و عظمت آغشته شده است. داستان فیلم چند لایه بوده و چندین شخصیت مختلف را به شکلی عمیق بررسی میکند. لوکیشنها بدون فشار بیش از حد به روایت، حیرتانگیز هستند، و کشش احساسی ایجاد شده توسط تصاویر و موسیقی متن مسحور کننده انیو موریکونه، به همان اندازه که مقاومتناپذیر است، قدرتمند نیز هست. همه اینها باعث میشود روزی روزگاری در غرب به یکی از خیره کنندهترین و قدرتمندترین نمایشها در تاریخ ژانر وسترن تبدیل شود.
از یک شاهکار وسترن اسپاگتی سرجیو لئونه تا شاهکار دیگر، خوب، بد و زشت به عنوان بهترین فیلم وسترن ساخته شده در سراسر جهان شناخته میشود. علیرغم زمان نمایش ۱۶۱ دقیقهای و صحنههای خیرهکننده، روایت فیلم نسبتاً محدود و متمرکز باقی میماند، روایت آتشبس پرتنش بین دو هفت تیرکش که در جستجوی کیفی از طلای متعلق به نیروهای کنفدراسیون هستند در حالی که یک مزدور سادیستی که او نیز به دنبال این گنج است، آنها را دنبال میکند.
از بازیها و موسیقی متن گرفته تا رویارویی انتهای فیلم و استفاده جذاب از جنگ داخلی، همه عناصر در خوب، بد و زشت با هم ترکیب میشوند تا آن را به یک حماسه هیجانانگیز تبدیل کنند. با این حال، پرداخته ماهرانه کمدی و حس خشن اما هنرمندانه این فیلم نیز در کیفیت و جایگاه رفیع این فیلم موثر بوده است. نتیجه نه تنها یک کلاسیک ماندگار از سینمای وسترن بلکه یکی از بهترین فیلمهای تمام دوران است.