bato-adv
کد خبر: ۷۵۴۵۲

ماجرای ترک سیگار آیت‌الله شاه‌آبادی

تاریخ انتشار: ۱۱:۵۲ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۰


«از خود اخوی شنیدم که با خانمش قرار گذاشتند خانم از مهریه صرف‌نظر کند ایشان هم از سیگار. همین کار را هم کردند و ایشان دیگر سیگار نکشیدند».

نصرالله شاه‌آبادی، برادر شهید مهدی شاه‌آبادی در مراسم بزرگداشت این شهید بزرگوار در گفت‌وگو با خبرنگار برنا خاطره‌ای از دوران کودکی خود با برادر شهیدش بیان کرد.

«8-7 ساله که بودیم فکر می‌کردیم هر کسی سیگار بکشد مرد است. گاهی یواشکی سیگار از وسایل مرحوم پدرم برمی‌داشتیم و می‌رفتیم می‌کشیدیم. روزی عیدی‌‌هایمان را برداشتیم و دو تایی با هم رفتیم و یکی یک پاکت سیگار 10 تایی که 10 شاهی قیمتش بود گرفتیم. یک شاهی هم دادیم و 2 تا کبریت خریدیم.

نزدیک منزل‌مان خرابه‌ای بود به نام قهوه خانه. آن جا رفتیم و دوتایی روبروی هم نشستیم و هر کسی با کبریت خودش سیگارها را آتش زد و کشید. 10 سیگار من و 10 سیگار آقا مهدی کشید. تمام که شد، آمدیم بلند شویم سرمان گیج رفت. افتادیم و به حالت اغما فرو رفتیم.

خانواده از این‌طرف و آن‌طرف گشتند و ما را پیدا کردند. دیدند دور وبر ما ته سیگار ریخته است. دهن‌مان را بو کردند و دیدند بله، سیگار کشیدیم. آبلیمو خوراندند و به هوش آمدیم.

وقتی به هوش شدیم نگفتیم سیگار بد است؛ گفتیم ما بد کشیدیم! باید درست کشید! خلاصه هر دومان سیگاری شدیم تا وقتی که هر دو ازدواج کردیم؛ اما خانم اخوی، مخالف با سیگار بود.

از خود اخوی شنیدم که با خانمش قرار گذاشتند خانم از مهریه صرف‌نظر کند ایشان هم از سیگار و همین کار را هم کردند و ایشان دیگر سیگار نکشیدند. ولی چون خانم من از این حرف‌ها نزد، من الان سیگاری هستم!

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv