bato-adv
bato-adv

از الکلی‌شدن در بغداد تا آموختن زبان فارسی؛ بر جاسوس سیا که رمان‌نویس شد، چه گذشت؟

از الکلی‌شدن در بغداد تا آموختن زبان فارسی؛ بر جاسوس سیا که رمان‌نویس شد، چه گذشت؟
«آی. اس. بری» نقدها و جوایز تحسین‌برانگیزی را برای اولین‌بار به دلیل چاپ رمانش با عنوان «طاووس و گنجشک» دریافت کرد، رمانی که درباره حضورش در آژانس اطلاعات مرکزی ایالات‌متحده (سیا) بود.
تاریخ انتشار: ۲۳:۴۹ - ۰۵ خرداد ۱۴۰۳

فرارو -  در آگوست سال ۲۰۰۶ «ایلانا بری» افسر ۳۰ ساله سیا بود. او آن زمان در شهر الکساندریا در ایالت ویرجینیا سکونت داشت. خارج از آپارتمان، کارگران مشغول ساخت‌و‌ساز روی پل وودرو ویلسون بودند تا اتوبانی با شش باند جدید را احداث کنند، درنتیجه «بری» سرو‌صدای کار آنها را می‌شنید. اما هر غرش صدا، او را از لنگر‌های ثابت زمان و مکان دور می‌کرد و به سال قبل از آن، یعنی زمانی که در بغداد جنگ‌زده مستقر بود، بازمی‌گرداند. او در آنجا، شب‌های بی‌خوابی را به‌تنهایی در یک تریلر گذرانده بود، درحالی‌که خمپاره‌ها و موشک‌های شورشیان به سمت منطقه سبز، منطقه مرکزی پایتخت عراق شلیک می‌شدند، جایی که ستاد‌های نظامی، دیپلماتیک و اطلاعاتی آمریکا آنجا مستقر بودند. او آن روز‌ها را به یاد می‌آورد و می‌گوید: «به یاد می‌آورم از خواب بیدار شدم و بدترین حمله پانیک و عصبی زندگی‌ام را تجربه کردم. با پدر و مادرم تماسی تلفنی برقرار کردم تا بگویم همه ما مورد حمله قرار گرفته‌ایم».

به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست؛ اکنون به ویرجینیا باز می‌گردیم. بری برای مقابله با سروصدای بیرون کارگران که عملیات تخریب را انجام می‌دهند، زنگ هشداری را تنظیم کرد تا آن زمان بیدار بماند. او شروع به نوشتن کرد تا عواقب عاطفی دوران حضور خود در عراق را بنویسد. این نوشتن موجب آغاز سلسله‌رخداد‌هایی شد که او را درمقابل بوروکراسی سیا قرار می‌داد و درنهایت به استعفایش منجر شد.

منطقه جنگی

بری، حین تحصیل در دانشکده حقوق در دانشگاه ویرجینیا، درخواست پیوستن به سیا را ارائه کرد و معتقد بود این امر علائق او را در حوزه روابط بین‌الملل و کار اطلاعاتی با احساس انجام ماموریت میهن‌پرستانه ترکیب می‌کند. او که خارج از واشنگتن دی سی بزرگ شده بود، در سال ۱۹۹۴ از دبیرستان علوم و فناوری توماس جفرسون فارغ‌التحصیل شد. او پس از فارغ‌التحصیلی از کالج هاورفورد، مدتی را در بالکان گذراند، تجربه‌ای که به کسب سمتی به‌عنوان تحلیلگر اطلاعاتی در وزارت دفاع امریکا انجامید. بری می‌گوید: «من عاشق کار اطلاعاتی بودم و می‌خواستم آن را به شغل خود تبدیل کنم، پس سیا جایی بود که باید می‌رفتم. درست نمی‌گویم؟»

او پس از قبولی، در اردوگاهی در نزدیکی ویلیامزبورگ ویرجینیا معروف به «مزرعه» آموزش دید. بخش عمده آموزش‌ها درمورد تدارکات بود. اینکه چگونه نظارت انجام بدهید، چگونه بدانید آیا تحت‌نظر هستید یا خیر. اما عناصر روان‌شناختی عمیق‌تر بری را به این فکر انداخت که آیا او در جای درستی قرار دارد یا خیر؟ بری می‌گوید: «کل آموزش شما براساس این است که چگونه نقاط آسیب‌پذیری افراد را پیدا کنید، اینکه بفهمید انگیزه آنها چیست؟ چاپلوسی، غرور، انتقام و شاید از رئیس خود متنفر هستند. این هرگز برای من کار آسانی نبود».

با‌این‌وجود، بری با نمرات بالا فارغ‌التحصیل شد و داوطلب بود تا برای ماموریتی یک ساله در عراق مستقر شود. او در سال ۲۰۰۴ میلادی وارد عراق شد. در آن زمان دلایل اولیه امریکا برای سرنگون‌کردن رژیم بعث در آن کشور لکه‌دار‌شده بود. درمیان تیم سیا، درک فزاینده‌ای وجود داشت که هیچ سلاح کشتار جمعی‌ای در عراق وجود ندارد. ایده‌ای که توجیه اصلی برای حمله با رهبری امریکا در قالب نیرو‌های ائتلاف به عراق بود. بری متوجه شد تریلر‌های سیا مانند همتایان نظامی خود حفاظت زرهی یا پروتکل‌های ایمنی را ندارند. او می‌گوید: زمانی که به مقر سیا درمورد این خطر، مشاوره و هشدار داده بود، حرف‌هایش را نادیده گرفتند. بری می‌گوید: «ما باید اقدامات احتیاطی را انجام می‌دادیم که انجام ندادیم و واضح بود می‌دانستیم ایمن نیستیم».

یک حادثه خاص موجب شد بری درباره ماموریتش برای سیا تردید کند. او اطلاعاتی را از یک مخبر عراقی درمورد مظنون احتمالی بمب‌گذاری با کامیون در مقر سازمان ملل متحد بغداد در سال ۲۰۰۳ دریافت کرد که به کشته‌شدن ۲۲ نفر ازجمله کمیسر حقوق بشر منجر شده بود. سرنخ بری، به بازداشت آن مظنون منجر شد، اما او ادعا کرد در آن حادثه دخالتی نداشته است. با‌این‌وجود، او را به یک بازداشتگاه منتقل کردند. بری بعدا از افسران دیگر شنید از گناه او مطمئن نیستند و نگران است او را به اشتباه به پیچ‌و‌خم سیستم بازداشت آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر کشانده باشد.

سخنگوی سازمان سیا در پاسخ به ادعا‌های بری درباره زمان حضورش در عراق به شکایات یا اتهامات خاصی اشاره نکرد، اما گفت آن نهاد «کاملا متعهد به ایجاد یک محیط کار امن، محترمانه و منصفانه برای همه کارکنان سیا است و این کار را انجام داده است».

بری اشاره می‌کند: ماموریت‌های مبهم مانند ماموریت او به بروز الکلیسم افسار گسیخته در ایستگاه سیا دامن زد. او می‌گوید: «بغداد واقعا مرا برهم می‌ریخت و باید مشروب می‌نوشیدم». بری به نوشتن ادامه داد. سفر او به پایان رسید، اما همچنان با پس‌لرزه‌های احساسی در ویرجینیا زندگی می‌کرد. او می‌گوید: «هدف من هرگز این نبود که گزارشم را از بغداد منتشر کنم. این برای درک چیزی بود که رخ داد».

 او داوطلبانه به افغانستان رفته بود و در کلاس‌های یادگیری زبان فارسی ثبت‌نام کرده بود. او در طول آن زمان به سیا رفت، درحالی‌که تجربیات خود را درمورد آن نوشته بود. طبق مقررات سیا، همه کارکنان فعلی و سابق این نهاد، باید هر نوشته‌ای که قصد انتشارش را دارند، به هیئت بازبینی طبقه‌بندی اسناد و انتشارات سیا ارسال کنند که تعیین می‌کند آیا یک کتاب، فیلمنامه یا نوشته بالقوه حاوی اطلاعات طبقه‌بندی شده است یا خیر. پس از آنکه سیا متوجه شد بری درحال کار روی کتاب خاطرات است، او دست‌نوشته را ارسال کرد. وقتی نوشته‌هایش بازگشت، با ویرایش‌هایی پوشانده شده بود که بری احساس می‌کرد چندان معنایی ندارد. او می‌گوید: «قد و وزنم را تغییر دادند. آنها حتی رنگ آسمان را تغییر داده بودند، این‌ها به‌وضوح چیز‌هایی هستند که طبقه‌بندی نشده بودند». گلایه‌های بری درباره وضعیت ماموریت در عراق پیش‌تر به چشم‌انداز حضورش در سیا لطمه وارد کرده بود. ماموریت بعدی او در افغانستان به پایان رسید. او ناامیدی خود را به درخواست تجدیدنظر درمورد دست‌نوشته‌اش هدایت کرد.

او می‌گوید: «من با تک‌تک ویرایش‌های انجام‌شده در متنم از طرف سیا مبارزه کردم». «مارک زید»، وکیل در واشنگتن دی سی که به‌طور منظم به افسران سیا در شکایاتشان کمک می‌کند، معتقد است، پاسخ‌های دشوار هیئت‌مدیره با موضع حفاظتی سیا در آن زمان مرتبط بود. او می‌گوید: «نوعی پارانویا و جهل عمیق در میان افسران امنیتی وجود دارد. فرآیند‌های داخلی آنها برای کنترل آسیب طراحی‌شده، مهم نیست که آیا آسیب وجود دارد یا خیر». زید بعدا بری را به‌عنوان وکیل دادگستری در دفتر حقوقی خود استخدام کرد.

سخنگوی سیا در پاسخ به پرسش‌هایی درباره درگیری‌های گذشته بری با هیئت بازبینی گفت: «سیا درباره جزئیات مربوط به بررسی‌های خاص پیش از انتشار، اظهارنظر نمی‌کند». این سخنگو اضافه کرد: «هیئت‌مدیره پذیرای درخواست‌های نویسندگان برای بررسی مجدد محتوایی است که معتقدند طبقه‌بندی نشده است». درنهایت، هیئت بازبینی با بیشتر درخواست‌های بری موافقت کرد و اکثر ویرایش‌ها را از نسخه خطی او حذف کرد. ام او پیش‌تر از حضور در سیا استعفا داده بود؛ زیرا از جنگ و تجربیات خود در عراق ناامید شد. او متاهل و به‌تازگی مادر شده بود. اگرچه او حق انتشار خاطرات خود را به‌دست آورده بود، دیگر نمی‌خواست داستانش و آسیب روحی و شک و تردید شخصی که در نوشته بود، وجود داشته باشد.

آنچه می‌دانی بنویس

علی‌رغم درگیری بری با سیا، انباشت احساسات مختلط درمورد دوران جاسوسی‌اش در خاطراتش به او یادآوری کرد تا چه اندازه از نوشتن لذت می‌برد. از آنجا که او به‌عنوان وکیل وارد حرفه جدیدی شد و بعدا در سال ۲۰۱۲ به‌دنبال همسرش به بحرین رفت، این کار را ادامه داد. حالا این داستان تخیلی بود، اما بری متوجه شد، تمام جملات او به زمان حضورش در عراق باز‌می‌گردد. صفحاتی که درنهایت به رمان «طاووس و گنجشک» تبدیل شدند، رمانی با یک افسر خسته سیا که در میانه گردباد تغییرات سیاسی خاورمیانه گرفتار شده است، شامل اطلاعاتی است که به‌طورمستقیم از زمان حضور بری در سیا استخراج شده است. اولین سطر‌های آن رمان خواننده را در فضای مبهم اخلاقی فرو می‌برد که بری در طول دوره آموزش خود آن را آموخت. بری می‌نویسد: «این توانایی راضی‌کردن و متقاعد‌کردن بود که شما به‌عنوان یک جاسوس می‌آموختید: «سیگار کشیدن، تعریف و تمجید‌هایی که قصد آن را نداشتید و مست برزمین‌افتادن».

«شین کالینز»، قهرمان این داستان که افسر سیا است، با همان جنس بی‌تفاوتی و بی‌توجهی مقام‌های بالاتر در سیا مواجه می‌شود که بری در زندگی واقعی در عراق با آن مواجه شده بود. او همان رفتار مشکل‌آفرین مشروب‌خواری را که بری تجربه کرده بود، در رمان تجربه می‌کند. شک و تردید‌های غم‌انگیز درمورد گناهکار‌بودن یا نبودن مظنون بمب‌گذاری که بری با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد نیز به رمانش راه یافته‌اند. شاید شگفت‌انگیزترین عنصر در کار جدید او به‌عنوان یک رمان‌نویس، ارسال دست‌نوشته به هیئت داوری سیا بود. آنها خواستار هیچ‌گونه تغییر قابل‌توجهی در متن نشدند. بری می‌گوید: «در آن لحظه، زمان گذشته بود و من رابطه خوبی با هیئت داوری برقرار کرده بودم».

اولین رمان بری با عنوان «طاووس و گنجشک» در ماه مه سال ۲۰۲۳ میلادی با نام مستعار «آی. اس» برای نویسنده اثر چاپ شد. این کتاب به انتخاب نشریه نیویوکر و رادیو «ان پی آر» (رادیو عمومی ملی) در فهرست بهترین کتاب‌های سال قرار گرفت. همچنین این رمان برنده جایزه «ادگار آلن پو» (نویسندگان اسرارآمیز امریکا) برای بهترین رمان اول یک رمان‌نویس امریکایی شد. بری علی‌رغم این تحسین نیز کماکان متعجب بود که سیا از او دعوت کرد تا با Invisible Ink، گروهی از کارکنان سیا که نویسنده نیز هستند، صحبت کند. بری می‌گوید: «آنها به من اطمینان‌خاطر دادند که اعتبارم را ارج می‌نهند».

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین