نیروی دریایی ارتش چین تنها در ۱۲ سال سه ناو هواپیمابر ساخته است. لیائونینگ در سال ۲۰۱۲ و شاندونگ در سال ۲۰۱۹ معرفی شدند و فوجیان قرار است در سال ۲۰۲۴ یا ۲۰۲۵ وارد خدمت شود. فناوری مورد استفاده در دو ناو هواپیمابر اول که برای نمایش قدرت چین در خارج ساخته شدند، از فناوری پیشرفته ناوهای هواپیمابر عقبتر است. آنها فاقد منجنیق پرتاب هواپیما هستند و در عوض از رمپ اسکی برای برخاستن هواپیماها استفاده میکنند.
به گزارش عصرایران، اکنون، به نظر میرسد که ناو هواپیمابر فوجیان، به عنوان پیشرفتهترین کشتی جنگی چین تا به امروز، این وضعیت را تغییر خواهد داد.
فوجیان بزرگترین کشتی جنگی چین تا به حال محسوب شده و بنابر گزارشها از فناوری پرتاب هواپیما الکترومغناطیسی جدید بهره میبرد. این مشابه با آن چیزی است که نیروی دریایی آمریکا در جدیدترین ناو هواپیمابر خود، یعنی یو اس اس جرالد آر. فورد استفاده میکند. تلاش و پیشرفت مداوم در هوانوردی دریایی نشان دهنده اشتیاق چین برای تطابق یا حتی فراتر رفتن از تواناییهای نیروی دریایی آمریکا است.
نخستین ناو هواپیمابر چین، لیائونینگ، در اصل برای اتحاد جماهیر شوروی ساخته شد. اما فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، ناقص باقی ماندن این پروژه را به همراه داشت. این کشتی توسط یک تاجر هنگ کنگی از وارث آن، یعنی اوکراین، خریداری و به چین ارسال شد. این ناو هواپیمابر در چین تکمیل و برای خدمت در ارتش چین آماده شد.
لیائونینگ با ۳۰۶ متر طول و ۶۰ هزار تن وزن توانایی حمل حدود ۴۰ فروند هواگرد را دارد که شامل ۲۴ فروند جت جنگنده شنیانگ جی-۱۶ و ترکیبی از هلیکوپترهای ضد زیردریایی و چند منظوره میشود.
ناو هواپیماربر لیائونینگ از یک رمپ اسکی برای برخاستن هواپیما استفاده میکند. هواپیماها از جمله جنگنده جی-۱۶ پس سوز خود را روشن کرده و سپس از عرشه پرواز به سمت رمپ حرکت میکنند. سطح شیب دار هواپیما را به سمت آسمان پرتاب میکند و پس از آن نیروی بالابر و پیشرانه کنترل میشود تا هواپیما اوج بگیرد.
در شرایطی که ساده و کاربردی است، هواپیما باید سوخت و مهمات کمتری نسبت به برخاستنهای عادی حمل کند تا با برخاستن از روی ناو دچار مشکل نشود. هواپیماهایی که فاقد پیشرانههای توربین پس سوز هستند نمیتوانند از رمپ اسکی به پرواز درآیند زیرا امکان رسیدن به سرعت کافی برای نگه داشتن خود در هوا پیش از عبور از رمپ اسکی را ندارند.
شاندونگ، دومین ناو هواپیمابر نیروی دریایی چین، از بسیاری جهات یک رونوشت از نسل قبلی خود است، با این تفاوت که به طور کامل در چین ساخته شده است. شاندونگ تمامی کاستیهای لیائونینگ را دارد، به ویژه استفاده از رمپ اسکی به جای منجنیق برای کمک به برخاستن جتهای جنگنده. در شرایطی که ناوهای هواپیمابر آمریکا برای بیش از نیم قرن از منجنیقهای بخار استفاده میکردند، چین تخصص لازم برای ساخت آنها را نداشت.
منجنیقهای بخار مدرن که در دهه ۱۹۵۰ معرفی شدند یک برگ برنده برای نیروی دریایی آمریکا بودند. بخار تولید شده در کشتی به سمت عرشه پرواز هدایت میشود، جایی که فشار را در پشت یک سری پیستون متصل به میلهای در عرشه پرواز ایجاد میکند. زمانی که پیستونها رها میشوند، هواپیمای متصل به میله در امتداد شیارهای روی عرشه به سمت جلو حرکت میکند تا شتاب لازم برای برخاستن را کسب کند.
نیروی دریایی آمریکا بیش از ۷۰ سال است که از بخار استفاده میکند. نیروی بخار به ناوهای هواپیمابر اجازه میدهد هواپیما را با تسلیحات و سوخت بیشتری به پرواز درآورند که قدرت آتش و برد بیشتری به آنها میبخشد. منجنیقها که مستقل از نیروی هواپیما عمل میکنند، میتوانند به برخاستن هواپیماهای دارای پیشرانه توربوپراپ کمک کنند.
اگر چین خواهان ناوهای هواپیمابر بهتر و کارآمدتر بود، باید نوعی از فناوری منجنیق را برای ناوهواپیمابر فوجیبان تکمیل میکرد. و این دقیقا همان کاری است که بنابر گزارشها انجام شده است.
در سال ۲۰۱۷، نیروی دریایی آمریکا ناو هواپیمابر یو اس اس جرالد آر. فورد را به خدمت گرفت که کشتی پیشرو ناوهای هواپیمابر کلاس فورد محسوب میشود. این کشتی به سامانه پرتاب هواپیما الکترومغناطیسی (Electromagnetic Aircraft Launch System) یا به اختصار ایمالز (EMALS) مجهز است. این سامانه جایگزین منجنیق و فشار بخار شده و از الکترومغناطیس و انرژی جنبشی ذخیره شده استفاده میکند.
سیمکشی جایگزین کانالهای بخار شده و سامانه را به گونهای میتوان تنظیم کرد تا برای پهپادها نیز قابل استفاده باشد. ایمالز در زمان جنگ میتواند برای برخاستن ۲۷۰ هواپیما در روز استفاده شود که ۳۳ درصد بیشتر از منجنیقهای بخار است. همچنین، این سامانه به طور قابل توجهی کم صداتر است که موجب میشود زندگی ملوانان در کشتی کمتر استرسزا باشد.
نیروی دریایی آمریکا نخستین نیرویی در جهان بود که از سامانه الکترومغناطیسی استفاده کرد. در سال ۲۰۱۷، گزارشهایی حاکی از این که نیروی دریایی چین در حال برداشتن گامهایی بزرگ در جهت توسعه سامانه پرتاب الکترومغناطیسی خود است، منتشر شد. این گزارشها با شک و شبهاتی همراه بودند زیرا سامانه ایمالز در ناو هواپیمابر فورد همچنان با برخی مشکلات فنی مواجه بود که رفع آنها به چند سال زمان نیاز داشت.
اخبار مربوط به موفقیت سامانه شبه ایمالز در چین با ساخت سومین ناو هواپیمابر این کشور، یعنی فوجیان همزمان شد. این ناو هواپیمابر با ۳۱۶ متر طول طول دارد. فوجیان در زمان بارگیری کامل ۸۰ هزار تن وزن دارد. نه تنها طراحی و ساخت فوجیان به طور کامل در چین صورت گرفته است، بلکه بزرگترین کشتی جنگی این کشور تا به امروز نیز محسوب میشود.
همانند جرالد آر. فورد، فوجیان دارای یک عرشه پرواز زاویه دار است که به ناو هواپیمابر اجازه میدهد برخاستن و فرود هواپیماها را بدون این که هواپیمای ورودی و خروجی در مسیر یکدیگر قرار بگیرند، انجام دهد. همچنین، این کشتی جنگی دارای دو آسانسور برای انتقال هواپیما بین آشیانه و عرشه است. قابل توجهترین پیشرفت فوجیان مجهز بودن آن به سه منجنیق است. در مقام مقایسه، ناو هواپیمابر فورد دارای چهار منجنیق است. موفقیت واقعی فوجیان در زیر عرشه پرواز نهفته است: این کشتی از منجنیقهای الکترومغناطیسی نیز استفاده میکند.
سامانه پرتاب فوجیان ظاهرا با مدل آمریکایی متفاوت است. به نظر میرسد سامانه چینی با الهام از رانشگر خودروهای الکتریکی شکل گرفته و از یک چرخ لنگر و ویندینگ ویل برای ذخیره و آزادسازی انرژی استفاده میکند. پس از آزاد شدن، انرژی ذخیره شده از یک کابل فولادی برای کشیدن هواپیما روی عرشه و کمک به برخاستن آن استفاده میکند. چرخ لنگر و ویندینگ ویل از نظر فیزیکی به هم متصل نیستند، در عوض توسط یک کلاچ جریان گردابی که نیروی الکترومغناطیسی قوی ایجاد میکند، به یکدیگر پیوند میخورند.
در مقام مقایسه، سامانه آمریکایی همچنان پیشرفتهتر است و قطعات متحرک کمتری دارد. این فقط شامل میلهای میشود که در کانال مغناطیسی حرکت کرده و هواپیما را همراه خود میکشد.
با این حال، استفاده از فناوری پرتاب الکترومغناطیسی یک دستاورد قابل توجه برای کشوری است که نخستین ناو هواپیمابر خود را تنها حدود ۱۲ سال پیش به خدمت گرفته است.
فوجیان احتمالا طی یک یا دو سال آینده وارد خدمت خواهد شد و تعداد ناوهای هواپیمابر چین را به عدد سه میرساند. در شرایطی که این تعداد در مقایسه با ناوگان ناوهای هواپیمابر آمریکا همچنان بسیار کم است، اما تداوم این روند با چنین سرعتی، میتواند خیلی زود این فاصله را جبران کند. چین به وضوح در تلاش است تا به سرعت و همزمان هم در کیفیت و هم کمیت به برتری دست یابد. حال، پرسش بزرگ این است: چرا؟
چین تمایل خود را برای ایجاد یک نیروی دریایی به اندازه کافی قدرتمند با هدف بیرون راندن آمریکا از غرب اقیانوس آرام پنهان نکرده است. این کشور همچنین استفاده از زور به منظور پیوستن دوباره تایوان به سرزمین اصلی چین را رد نکرده و ادعاهای ارضی توسعه طلبانهای را در دریای چین جنوبی مطرح کرده است. این وضعیت مشابه دهه ۱۹۳۰ است، زمانی که یک قدرت دیگر آسیایی، یعنی ژاپن، یک نیروی دریایی بزرگ را برای ایجاد و حفظ یک امپراتوری شکل داد. سپس، تنها قدرت بزرگی که میتوانست آن جاه طلبیها را متوقف کند، آمریکا بود. ممکن است تاریخ در حال تکرار خود باشد.