bato-adv
کد خبر: ۷۱۵۸۹۳
آینده تندرو‌ها پس از ۱۱ اسفند

آیا پیروزی جبهه پایداری در تهران به معنی تسلط بر مجلس آینده است؟

آیا پیروزی جبهه پایداری در تهران به معنی تسلط بر مجلس آینده است؟
اگر پیش از این در صحنه سیاست ایران اصلاح‏طلب و اصول‏گرا به رقابت می‏پرداختند؛ جبهه پایداری با اعلام موجودیت و عملکرد خود سعی کرد این دوقطبی را بر هم زده و با ویژگی‏های رفتاری و ادبیاتی خاص خود ضلع سومی را با هدف «تشکیل جامعه اسلامی و تمدن‏سازی اسلامی» تشکیل دهد.
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۳ - ۱۷ اسفند ۱۴۰۲

سال ۱۳۹۰، پس از خانه‏نشینی ۱۱ روزه محمود احمدی‏نژاد، رئیس دولت وقت، از دل همان دولت، گروهی به نام جبهه پایداری اعلام موجودیت می‏کند که در ابتدای کار محمدتقی مصباح‏یزدی را به‏عنوان پدر معنوی خود معرفی کرده و با در پیش گرفتن مسیری، سعی می‏کند از بدنه اصول‏گرایان سنتی جدا شده و خود را به‏عنوان قطبی جدید در سیاست ایران معرفی ‏کند.

به گزارش هم میهن، اگر پیش از این در صحنه سیاست ایران اصلاح‏طلب و اصول‏گرا به رقابت می‏پرداختند؛ جبهه پایداری با اعلام موجودیت و عملکرد خود سعی کرد این دوقطبی را بر هم زده و با ویژگی‏های رفتاری و ادبیاتی خاص خود ضلع سومی را با هدف «تشکیل جامعه اسلامی و تمدن‏سازی اسلامی» تشکیل دهد. زمان برای آن‌ها سپری شد تا اینکه جریانی که خودش از دل جریان اصول‏گرا جوانه زده بود، دچار انشعاب شده و از اسفند ۱۴۰۱، با حضور برخی چهره‏های جنجالی سابق جبهه پایداری، جریان جدیدی به نام «شریان» اعلام موجودیت کند تا از آن تاریخ آن‌ها در دو جبهه به تلاش خود ادامه دهند.

حالا آن‌ها در اولین دهه از عمر خود توانسته‏اند سنگر بزرگتری را فتح کرده تا یک گام دیگر به رویای خود مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی (نه جمهوری اسلامی) نزدیک شوند. در دور اول انتخابات مجلس، از لیست مورد تایید جبهه پایداری ۵۸ نفر و از لیست مورد تایید شریان ۸۳ نفر به مجلس دوازدهم رسیده‏اند. (ذکر این نکته ضروری است که انتخاب جبهه پایداری و شریان به‏عنوان تندرو‌های جناح راست به این علت است که در فضای سیاسی سال‏های اخیر ایران، از این دو گروه به‏عنوان گروه‏های سازمان‏یافته تندرو جناح راست یاد می‏شود.)

راهی که رفته‌اند

مردادماه ۱۳۹۰، روزی بود که جبهه پایداری با حضور چهره‌های شاخصی از دولت احمدی‌نژاد و نزدیکان او مانند صادق محصولی، غلامحسین الهام، کامران باقری‌لنکرانی و معلم اخلاق دولت، مرتضی آقاتهرانی اعلام موجودیت کرد تا آماده برداشتن اولین گام در راستای سیاست‌های پدر معنوی خود شود.

از آن روز تاکنون، آن‌ها ۷ دوره انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری را پشت سر گذاشته‌اند. در ۶ دوره، آن‌ها به صورت دست‌وپاشکسته یک مسیر مشخص را رفته‌اند، یا نامزد اختصاصی خود را معرفی کردند یا کاندیدای مجزا داشته‌اند، اما در سال ۱۴۰۲، آن‌ها به‌صورتی ویژه وارد انتخابات شدند و گام جدیدی را برای خود به ثبت رساندند تا کار به جایی برسد که امیرحسین ثابتی، یکی از محصولات این جریان که به مجلس دوازدهم رسیده، با قرار دادن جلد هفته‌نامه ۹ دی (هفته‌نامه حمید رسایی) که تیتر «بازگشت امید به جبهه انقلاب» را پس از یازدهم اسفند انتخاب کرده بود، در توئیتر موفقیت در انتخابات مجلس دوازدهم را با رای‌آوری احمدی‎‌نژاد در سال ۸۴ شباهت داده و بنویسد: «۱۱ اسفند ۱۴۰۲ شبیه‌ترین روز به سوم تیر ۱۳۸۴ بود.»

مجلس نهم (۱۳۹۰) – اولین حضور انتخاباتی آن‌ها مربوط به دوره نهم مجلس است. جبهه پایداری در اولین تجربه انتخاباتی خود لیستی جداگانه را در تهران ارائه کرد و در برخی شهرستان‌ها هم کاندیدا‌های مربوط به خود را داشت؛ اما علاوه بر آن، توانست با جبهه متحد اصول‌گرایان هم ائتلاف کرده و برخی گزینه‌های خود را در این لیست قرار دهد. در نتیجه آن‌ها در اولین تجربه، ۲۳ کرسی را به‌صورت اختصاصی و ۵۹ کرسی را به‌صورت مشترک با جبهه متحد اصول‌گرایان به‌دست آوردند.

ریاست‌جمهوری یازدهم (۱۳۹۲) – انتخابات یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری اولین صحنه تک‌روی آن‌ها و جدا شدن‌شان از بدنه اصول‌گرایی بود. ابتدا قرار بود اصول‌گرایان با نامزدی واحد وارد انتخابات شوند، اما اتحاد سه‌گانه «قالیباف، حداد، ولایتی» بر هم خورد. در سمت مقابل، جبهه پایداری ابتدا محمدباقر لنکرانی را با توصیه پدر معنوی این جریان به‌عنوان کاندیدا معرفی کرد، اما پس از ردصلاحیت، سعید جلیلی به‌عنوان نامزد ویژه جبهه پایداری معرفی شد، آن‌ها حاضر به کناره‌گیری به نفع هیچ نامزدی نشدند و در نهایت جلیلی توانست نزدیک به ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار رای به‌دست آورده و در بین ۶ نفر، سوم شود.

مجلس دهم (۱۳۹۴) – پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، اولین انتخابات پیش‌روی آن‌ها در اسفند ۹۴ برای به‌دست آوردن کرسی‌های مجلس دهم بود؛ تصمیمی که در این مقطع از سوی جبهه پایداری گرفته شد، کاملاً وابسته به تصمیم اصلاح‌طلبان بود. وقتی قرار شد اصلاحات و اعتدال‌گرایان با لیستی واحد تحت عنوان «لیست امید» وارد عرصه شوند، جبهه پایداری هم وارد ائتلاف بزرگ اصول‌گرایان شد و برخی از چهره‌های این جریان مانند جواد کریمی‌قدوسی توانستند از شهرستان‌ها وارد مجلس شوند.

ریاست‌جمهوری دوازدهم (۱۳۹۶) – با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، آن‌ها هدف مشترکی را با اصول‌گرایان انتخاب کردند؛ هدفی مبنی بر اینکه باید دولت از حسن روحانی گرفته شود. در همین راستا، مسیر سال ۹۲ توسط این جریان تکرار نشد؛ آن‌ها ۱۶ روز پیش از برگزاری انتخابات بیانیه رسمی داده و از سیدابراهیم رئیسی حمایت کردند و باز هم شکست خوردند.

مجلس یازدهم (۱۳۹۸) – پیش از برگزاری انتخابات این دوره مجلس، در فضایی که ردصلاحیت‌های گسترده درباره اصلاح‌طلبان اعمال شده بود، درگیری‌های درون‌جریانی بین اصول‌گرایان و جبهه پایداری وجود داشت، اما آن‌ها در لحظه آخر موفق شدند تا هم در لیست شورای ائتلاف اصول‌گرایان سهمیه گرفته و هم به صورت مجزا لیست دهند. در نتیجه آن‌ها توانستند از دل لیست شانا و لیست خودشان، ۹۴ نفر را به مجلس یازدهم بفرستند.

ریاست‌جمهوری سیزدهم (۱۴۰۰) – در این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری، این جریان مسیری متفاوت‌تر از دو دوره گذشته را دنبال کرد. ابتدا سعید جلیلی به‌عنوان نامزد از سوی این جریان سیاسی وارد انتخابات شد، در مناظره‌ها حضور داشت تا به نوعی بار سیاست خارجی را در مناظره‌ها به دوش بکشد، اما در نهایت با کناره‌گیری سعید جلیلی، آن‌ها هم از سیدابراهیم رئیسی حمایت کردند تا گزینه مدنظرشان به پاستور برسد و اولین موفقیت در انتخابات ریاست‌جمهوری را در سال ردصلاحیت چهره‌های میانه‎رویی مانند علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری به‌دست آورند.

عصر جدید تندرو‌ها

زمستان ۱۳۹۸ و خرداد ۱۴۰۰ را می‌توان مرحله‌ای مهم برای آغاز عصر جدید تندرو‌های جریان راست تلقی کرد. آن‌ها با استفاده از یکدست‌سازی صورت‌گرفته در قوه‌های مقننه و مجریه، توانستند یک گام دیگر در راستای آرزو‌های دیرینه خود بردارند. البته درحالی‌که به نظر می‌رسید تندرو‌های جناح راست زیر پرچم جبهه پایداری به فعالیت خود در راستای آرزوهای‌شان ادامه دهند، اما یازدهم اسفندماه سال ۱۴۰۱، یک جریان دیگر از دل جبهه پایداری اعلام موجودیت کرد و شریان با حضور برخی از چهره‌هایی که از جبهه پایداری جدا شده بودند، به جامعه سیاسی کشور معرفی شد.

آن‌ها در مرام‌نامه خود هدف از تشکیل این جریان را اینگونه معرفی می‌کنند: «تحول در نظام حکمرانی کشور از طریق شبکه‌سازی اثرگذار، آینده‌نگر، پویا، کارآمد و ارزش‌مدار جهت نیل به پیاده‌سازی تمدن نوین اسلامی و حکمرانی متعالی» راهبرد این تشکل جدید اصول‌گرایی، در یادداشتی که میثم نادی، عضو شورای مرکزی شریان چند روز پیش نوشت، مشخص‌تر است.

او در بخشی از یادداشت خود نوشته است: «روز پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ در دیدار اعضای شورای مرکزی با یکی از بزرگواران عضو شورای فقهی در قم، دو راهبرد اصلی انتخابات مورد جمع‌بندی قرار گرفت: رقابت درون جبهه انقلاب به جای رقابت با اپوزیسیون غربگرا و رقابت درون‌جبهه‌ای به شکلی که مورد سوءاستفاده اپوزیسیون غربگرا قرار نگیرد.» به هر ترتیب، جبهه پایداری و شریان پیش‌روی کرده تا در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم قرار گرفتیم. البته نباید این موضوع را فراموش کرد که ضلع سوم جبهه پایداری و شریان هم در آستانه انتخابات با نام «جبهه صبح ایران» و با دبیرکلی علی‌اکبر رائفی‌پور اعلام موجودیت کرده است.

تندرو‌ها و اختلاف عمیق

درحالی‌که چند ماه به زمان برگزاری انتخابات مجلس دوازدهم زمان باقی مانده بود، ابتدا تلاش‌هایی صورت گرفت تا جبهه پایداری و شریان لیستی واحد را ارائه کنند و مذاکراتی هم در این ارتباط صورت گرفت، اما شریان سه محور را برای خود در مسیر انتخابات مجلس دوازدهم اعلام می‌کند که همین محور‌ها باعث می‌شود مسیر آن‌ها و جبهه پایداری در انتخابات ۱۱ اسفند جدا شود.

براساس یادداشتی که میثم نادی، عضو شورای مرکزی شریان نوشته این محور‌ها در رأس کار این جریان قرار می‌گیرد: «شاخص‌محوری به جای شخص‌محوری، نفی سهمیه‌بندی و قبیله‌گرایی، «همه با هم» به جای «همه با من»» و همین موضوع‌ها باعث می‌شود که مسیر آن‌ها از هم جدا شود، شریان حاضر نبود با شورای ائتلاف اصول‌گرایان به رهبری غلامعلی حدادعادل و سرلیستی محمدباقر قالیباف ائتلاف کند؛ ۲۱ بهمن حمید رسایی در توئیتر خود درباره انتخابات می‌نویسد: «زیر میز پدرخوانده‌های سیاسی و سهمیه‌بندی باندی می‌زنیم.»

همین موضوع باعث می‌شود تا جبهه پایداری به سمت شورای ائتلاف اصول‌گرایان رفته و شریان ائتلافی را به نام امناء تشکیل دهد. البته صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری در نشست خبری ۹ بهمن خود درباره علت ائتلاف با شورای ائتلاف اینگونه توضیح می‌دهد: «وحدت ما به این معنی نیست که یکی شدیم، بلکه به این معنی است که با اغماض سعی کردیم به جامعه این نسیم وحدت را القا کنیم و به سهم خود سعی کردیم به دوستان دیگر انقلابی هم آن را منتشر و منتقل کنیم.»

اختلاف در بین تندرو‌های جریان راست پیرامون پدرخوانده بودن و موضوع سهم‌خواهی در انتخابات ۱۱ اسفند ادامه داشت تا اینکه غلامعلی حدادعادل، رئیس شورای ائتلاف اصول‌گرایان در نشست خبری خود در واکنش به انتشار لیست‌های متعدد از سوی اصول‌گرایان جمله‌ای جنجالی را به کار برد و بنزین روی آتش این اختلاف ریخت. او ۸ اسفند در نشست خبری خود در واکنش به این لیست‌ها می‌گوید: «همیشه در کنار چنار بلند چند پاجوش هم متعدد زده می‌شود؛ امری طبیعی است.»

در فضایی که جبهه پایداری توانسته بود سهمیه خوبی در لیست شورای ائتلاف به‌دست آورد، پس از این اظهارنظر از سوی حدادعادل، حمله‌ها به او از سوی چهره‌های شاخص لیست شریان اوج می‌گیرد. ۹ دی حمید رسایی نشست خبری برگزار می‌کند و می‌گوید: «صراحتاً می‌گویم که انتخابات این دوره انقلاب پاجوش‌ها علیه چنار‌ها است و می‌خواهند این وضع را تمام کنند.

این موضوع را از یک‌سال قبل اعلام کردیم و گفتیم که این بار آمده‌ایم که زیر میز بزنیم به‌هیچ‌وجه زیر بار چنین ائتلاف‌ها و وحدت‌های ساختگی نمی‌رویم.» یک روز بعد، امیرحسین ثابتی که در لیست شریان قرار داشت، یادداشتی در واکنش به اظهارنظر حدادعادل نوشته و او را «پدرخوانده» و «عالیجناب» خطاب می‌کند؛ نوشته‌ای که ادبیاتی تندتر از جمله‌های حمید رسایی را در خود جای داده بود.

در بخشی از یادداشت ثابتی آمده بود: «جناب پدرخوانده! هنوز متوجه نشده‎‌اید روند رسوایی باندبازی‌ها و قبیله‌گرایی‌هایتان حتی صدای متحدان دیروزتان را هم درآورده و کار به جایی رسید که با افشاگری‌های یکی از همان اعضای لیستی که بسته‌اید علیه دیگری، مجبور شدید آن یکی را حذف کنید. عالیجناب حداد! امروز روز پاسخگویی است و باید توضیح بدهید چه کسی یا نهادی به شما مشروعیت داده تا به عنوان پدرخوانده اصولگرایان، سال‌ها خود را قیم جریان انقلابی بدانید و کارتان به جایی رسیده که امروز دیگر نامزد‌های مستقلی که در باندبازی‌های شما نیستند را تحقیر کرده و «پاجوش» بخوانید؟»

یک روز بعد، میثم نادی عضو شورای مرکزی شریان هم دست به قلم شده و در یادداشت خود برای رسانه این جبهه تازه‌تاسیس می‌نویسد: «طبیعی است که وقتی ائتلاف شکل می‌گیرد، خروجی صددرصدی نخواهد بود چراکه گزینه‌ها براساس نظرات و آراء اضلاع مختلف انتخاب می‌شوند؛ اما برای به‌هم زدن بازی پدرخوانده‌ها و قبیله‌گرا‌ها و فامیل‌باز‌ها و خودچنارخوانده‌ها (!) رای به تمامی فهرست ۳۰ نفره مهم است؛ هر نوع کم و زیاد کردن اسامی کمک به پدیدآورندگان شرایط فعلی است.»

تندرو‌ها و دولت رئیسی

با اینکه اختلاف تندرو‌های جریان راست درباره انتخابات مجلس در جریان بود، اما آن‌ها در یک موضوع مهم وحدت دارند. وحدت در این حوزه در «حمایت همه‌جانبه از دولت سیزدهم» خلاصه شده است. نهم اسفند، دو روز مانده به انتخابات شریان همایشی را در تهران برگزار می‌کند که یکی از حرف‌های محوری سیدابراهیم رئیسی طی چند وقت اخیر عنوان این همایش می‌شود.

عنوان «قله نزدیک است» برگرفته از حرف‌هایی است که چند وقت است رئیس دولت سیزدهم آن را تکرار می‌کند و از نزدیک بودن به فتح قله حرف می‎زند. در همان روز صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری اقدام به برگزاری نشست خبری می‌کند و در بخشی از آن می‌گوید: «کسانی که در کشور سیاه‌نمایی می‌کنند و خدماتی که دولت و شخص رئیس‌جمهوری انجام داده یا پیشرفت‌های عمده و قدرتی که در تاریخ بی‌نظیر بوده را نمی‌بینند، یا کسانی که دنبال تضعیف نظام هستند و آنان که دنبال گرایش به غرب و دیکته‌های اعمال‌شده از کاپیتالیسم هستند، رقیب ما محسوب می‌شوند... جبهه پایداری تضعیف هر کدام از قوا را گناه نابخشودنی و تضعیف دولت را تضعیف نظام می‌داند.»

پس از برگزاری انتخابات هم، هفته‌نامه ۹ دی که به شریان نزدیک است، در گزارش تیتر یک خود در واکنش به کسب کرسی توسط افراد نزدیک به این جریان در انتخابات مجلس دوازدهم می‌نویسد: «جریان مستقل مردمی رای‌آورده در تهران، جریانی همسو با دولت مردمی و عدالت‌خواه آیت‌الله رئیسی است؛ بنابراین هم‌افزایی مجلس عدالتخواه ضدفساد با دولت مردمی در دو سال آینده می‌تواند تضمین تداوم دولت در دوره بعد برای تکمیل گام‌های برداشته‌شده در حل معضلات به جامانده از دهه نود در اقتصاد و معیشت مردم باشد.»

تندرو‌ها و آینده

به‌رغم اینکه تندرو‌های جریان راست پیرامون انتخابات اختلاف‌نظر داشتند و در برنامه کوتاه‌مدت خود دو مسیر متفاوت را رفتند، اما در برنامه بلندمدت اتحادنظر دارند. آن‌ها در مرامنامه خود اهدافی را کاملاً شبیه به هم اعلام کرده‌اند. جبهه پایداری «تشکیل جامعه اسلامی و تمدن‌سازی اسلامی» را محور خود قرار داده و شریان «پیاده‌سازی تمدن نوین اسلامی و حکمرانی متعالی» را به‌عنوان هدف خود معرفی کرده است؛ محور‌هایی که نشان می‌دهد آن‌ها هدفی یکسان را در بلندمدت دارند. در این زمینه بیانیه شریان پس از برگزاری انتخابات می‌نویسد: «در پاسخ به این غیرت ملی، شبکه‌سازی به‌عنوان محور فعالیت شریان جهت توسعه ظرفیت نخبگانی به‌منظور حل مشکلات و مسائل مردم از سر گرفته خواهد شد.»

در کنار برنامه بلندمدت، آن‌ها در برنامه میان‌مدت خود می‌خواهند دولت ابراهیم رئیسی را برای دوره دوم تمدید کنند. با این اوصاف و این روند اگرچه شاید اختلاف جریان‎ تندرو دارای تشکل، جبهه و حزب در داخل با انشعاب و اختلاف روبه‌رو شود، اما در نهایت در تعامل با یکدیگر در صورت حرکت نکردن کشور به انتخابات آزاد و رقابتی که همه جریان‎ها بتوانند در آن حضور داشته باشند و شرکت کنند به مرور بر همه نهاد‌ها سایه افکنده و قطعاً نگاه این نوع تندروی اگر در همه ارکان ریشه بدواند، جامعه و فضای سیاسی هر چه بیشتر از جمهوریت مطرح در حکومت مدنظر رهبران انقلاب دور خواهد شد.

نباید بگذاریم جریان‌های تندرو زیرزمینی شوند

اعلام دور اول نتایج مجلس دوازدهم، نشان داد تعداد چهره‌های اصول‌گرای تندرو در مجلس آینده بیشتر از ادوار گذشته مجلس شده است. ناصر ایمانی، تحلیل‌گر سیاسی اصول‌گرا در گفتگو با هم‌میهن علت بیشتر شدن قدرت این طیف را مشارکت پایین عنوان کرد. او می‌گوید: «کشور با قدرت گرفتن بیشتر این جریان‌های فکری تندرو ضرر خواهد کرد و تنها راه ایستادگی مقابل آن‌ها آگاهی‌بخشی برای جامعه است.»

یکی از ویژگی‌های انتخابات ۱۱ اسفند این بود که با اعلام نتایج مشخص شد که تعداد بیشتری از چهره‌هایی که در جریان اصول‌گرا به تندرو بودن، شهرت دارند، به مجلس رسیده‌اند. علت این موضوع و قدرت گرفتن بیشتر این جریان را چه می‌دانید؟

برای قضاوت درباره ترکیب مجلس باید نگاهی به شهرستان‌ها هم داشت؛ یعنی اینکه شما فقط نباید تهران را ببینید. این نوع نگاه خیلی کارساز نیست و باید مجموعه نمایندگان را نگاه کرد و همینطور دور دوم را هم مورد توجه قرار داد. در دوره‌های قبلی مجلس هم شاهد بودیم که افرادی از هر دو جناح سیاسی بوده‌اند که گرایش‌های تندروانه داشتند و به مجلس رسیدند، اما با اقتضائات مجلس تغییر کردند؛ بنابراین درباره این موضوع خیلی نمی‌توان قضاوت کرد. نکته دیگر که وجود دارد موضوع ریاست مجلس و هیئت‌رئیسه مجلس است که معلوم نیست چه افرادی باشند.

این را باید در نظر بگیریم که شاید آقای قالیباف رئیس مجلس نشود و یا نخواهد که بشود، بنابراین رئیس مجلس و ترکیب هیئت‌رئیسه در گرایش‌های مجلس مؤثر است. اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که ما باید این را بپذیریم که وقتی کاهش مشارکت داریم، در این زمان هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. یعنی هر میزان که مشارکت مردم کمتر شود، مجلس غیرقابل پیش‌بینی‌تر می‌شود و افرادی ممکن است به مجلس راه یابند که یا تندرو هستند و یا اصلاً معلوم نیست چقدر برای مجلس و اداره کشور کارآیی دارند.

من اینجا می‌خواهم اشاره‌ای داشته باشم به افرادی که به هر دلیلی نخواستند در انتخابات شرکت کنند؛ به این دسته از افراد باید گفت وقتی مشارکت پایین بیاید، نتیجه این خواهد شد. وقتی که تاکید می‌شود در انتخابات مشارکت کنید و به افراد ذی‌صلاح رای دهید، برای این است که چنین اتفاقاتی رخ ندهد. نمی‌شود کسی بیرون از گود بایستد و بعد به مجلس نگاه کند و پوزخند بزند و بگوید چرا ترکیب مجلس اینطور شد. باید مشارکت و انتخاب کرد وگرنه مجلسی تشکیل می‌شود که افرادی از آن‌ها یا گرایش تندروی دارند و یا اساساً دیدگاه کارشناسی ندارند. نتیجه این موضوع تشکیل مجلسی ناکارآمد خواهد شد که دود آن به چشم همه خواهد رفت.

چه اتفاقی رخ می‌دهد که در شهری مثل تهران، پایگاه رای چهره‌های معتدل ریزش می‌کند و نفرات تندروتر رای بیشتری به‌دست می‌آورند؟

پاسخ به این سوال همان است که در ابتدا گفتم. چرا غیرقابل پیش‌بینی شده است؟ یک دلیل را گفتم کاهش مشارکت است. اگر مشارکت ده درصد پایین‌تر بود بسیار غیرقابل پیش‌بینی‌تر می‌شد و افرادی وارد مجلس می‌شدند که بسیار جای تعجب داشت. یک فاکتور دیگر را هم باید به دلیل این چرایی اضافه کرد و این فاکتور هیجانی شدن صحنه سیاست کشور در تمام ادوار قبل از انتخابات مجلس است.

ما به لحاظ اصول سیاسی باید بپذیریم که توسعه نیافته و یا کمترتوسعه‌یافته‌ایم. وقتی ما در کشور حزب نداشته باشیم، نتیجه این می‌شود که در آستانه انتخابات، لیست‌های متعدد درمی‌آید و فضا را مبهم می‌کند. فضا را در واقع به لحاظ افکار عمومی مردم، فضایی غبارآلود می‌کند. لیست‌های متعدد و افراد متعدد باعث می‌شود افرادی که می‌خواهند رای بدهند با تعداد زیادی از لیست‌ها روبه‌رو شوند که معلوم نیست از کجا درآمده‌اند و مسئولیت این لیست‌ها با چه کسی است. مردم این لیست‌ها را می‌بینند و می‌خواهند گزینش کنند.

نتیجه این می‌شود که باز هم مجلس را بیشتر غیرقابل پیش‌بینی می‌کند و به یکباره شما می‌بینید رئیس مجلس نفر چهارم می‌شود و افرادی که در دوره قبل نتوانسته بودند رای بیاورند، بالاتر از او قرار می‌گیرند. به نظر من این‌ها همه بلایایی است که ما از این ناحیه می‌خوریم. تا چه زمانی کشور باید این هزینه‌ها را بپردازد برای اینکه ما نخواهیم به تحزب بها دهیم و آن را در انتخابات‌ها و اخذ کرسی‌های مجلس سهیم کنیم؟ مجلس دوازدهم محصول لیست‌های پراکنده و بی‌نام و نشان است.

ما از سال ۹۰ با ظهور و اعلام موجودیت یک جریان اصول‌گرای تندرو به نام جبهه پایداری روبه‌رو شدیم؛ جریانی که پله‌پله جلو آمد و حالا در این دوره از مجلس (حداقل در تهران) کرسی‌های بیشتری را در اختیار گرفته است. نظر شما درباره آینده این جریان چیست، آن‌ها چطور پیش خواهند رفت و گام بعدی آن‌ها چه خواهد بود؟ و اصولاً چطور می‌توان مانع پیش‌روی بیشتر این جریان‌ها شد؟

جلوی فکر و اندیشه را فقط می‌توان با آگاهی‌بخشی گرفت. با این جریان که نمی‌توان برخورد‌های قانونی و فیزیکی داشت. این موضوع همان چیزی است که اصلاح‌طلبان طی ۲۵ سال گذشته گفته‌اند. جبهه پایداری یک تفکر است و یک اصول فکری دارد و در صحنه سیاست هم براساس مبانی فکری‌ای که دارد، عمل می‌کند. راه اینکه بتوان مقابل جریان‌های تندرو ایستاد و به مسلخ پاسخگویی کشاند و آن‌ها را از ابهام درآورد، فقط با آگاهی‌بخشی اجتماعی و توسعه‌یافتگی سیاسی است.

با این فرآیندی که ما داریم، جریان‌های مختلف تندرو در حال رشد هستند. ما دیگر تنها با جبهه پایداری روبه‌رو نیستیم. لیست‌های انتخاباتی مجلس دوازدهم را که نگاه کنیم، جریان‌های دیگری هم مشابه آن‌ها وجود دارند. درباره این جریان‌ها باید با آگاهی‌بخشی و اصطلاحاً نورافکن انداختن روی آنها، برای جامعه روشن‌گری کرد. وگرنه برخورد کردن سیاسی با آنها، باعث خواهد شد که آن‌ها یا به لایه‌های زیرین بروند که این خطرناک است یا منفعل شوند که این هم خوب نیست، زیرا طرفدار بیشتری پیدا می‌کنند. نباید بگذاریم این جریان‌ها زیرزمینی شوند، باید این‌ها را روی زمین نگه داشت، اما درباره آن‌ها آگاهی‌بخشی کرد.

به‌عنوان آخرین سوال؛ تبعات بیشتر شدن قدرت این جریان‌ها برای مجموعه کشور چه خواهد بود و کشور با این تفکر به کدام سمت می‌رود؟

اساساً رادیکالیسم مخالف عقلانیت است. این موضوع در زمان جناح‌های دیگر سیاسی که مدیریت کشور را داشتند و رادیکالیسم در آن‌ها وجود داشت، صدق می‌کند. رشد رادیکالیسم مساوی با کنار گذاشتن عقلانیت و حاکمیت احساسات، هیجانات و عواطف است و اداره کشور براساس مبانی عقلانی نخواهد بود؛ بنابراین هر نوع جریانی تندرو از هر جناحی که باشد به ضرر کشور خواهد بود و باید با آگاهی‌بخشی عمومی جلوی این جریان‌ها را گرفت.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین