bato-adv
جنبش فلسفی – مشاوره درمانگری با هدف به کارگیری بینش‌های منطقی در زندگی روزمره است

وقتی فیلسوفان درمانگر می‌شوند! / چگونه می‌توان با فلسفه مشاوره روان درمانگرانه ارائه داد؟

وقتی فیلسوفان درمانگر می‌شوند! / چگونه می‌توان با فلسفه مشاوره روان درمانگرانه ارائه داد؟
دومین مورد ترس امیر از پرواز بود. او هنوز هم از پرواز می‌ترسد، اما مرتب سفر می‌کند و هر بار قسم می‌خورد که این آخرین پرواز اش خواهد بود! او می‌گوید:" من پذیرفته ام که احساس می‌کنم قبل از هر پروازی می‌میرم. من سعی نمی‌کنم با این احساس مبارزه کنم". او به این نتیجه رسید که مرگ بر زندگی‌ای که در آن آزادی او توسط ترس محدود شده باشد ارجحیت دارد و علیرغم اضطراب از پرواز پس از اخذ مقطع دکترایش با وجود آن که یک دهه از زمان آخرین سفر هوایی اش می‌گذشت به پاریس سفر کرد. او می‌گوید:"من ایده‌های فلسفی درباره آزادی را مطالعه می‌کردم، اما زندگی نکردن بر اساس آن برایم غیر قابل قبول به نظر رسید. من تصمیم گرفتم زندگی ام را تغییر دهم و به این نتیجه رسیدم که این تغییر بهتر از زندگی همراه با ترس است".

فرارو- حدود پنج سال پیش داوید (نام مستعار) متوجه شد که همیشه با دختری که با او در رابطه بود، دعوا می‌کند. او در اولین قرار ملاقاتش گفته بود امیدوار است پیش از مرگ با هزار زن رابطه داشته باشد. آنان در نهایت توافق کردند یک رابطه انحصاری داشته باشند، اما تک همسری یعنی حفظ رابطه صرفا در چارچوب دو نفره میان آن دو به عنوان منبع اصلی تنش باقی ماند. داوید می‌گوید: "همیشه به او می‌گفتم که تا چه اندازه این موضوع مرا آزار می‌دهد".

به گزارش فرارو به نقل از نیویورکر، داوید که اکنون در اواسط دهه سوم عمرش به سر می‌برد در مورد سایر مسائل زندگی احساس تعارض داشت: آیا او می‌خواست فرزنددار شود؟ تا چه اندازه باید کسب درآمد را در اولویت قرار می‌داد؟ او در بیست سالگی چندین بار به روان درمانگر مراجعه کرده بود. او پس از چند ماه مراجعه به روان درمانگر ناامید می‌شد، روند را متوقف می‌ساخت و سپس دوباره چرخه را تکرار کرده و از سر می‌گرفت. او نظریه‌ای را مطرح کرد. درمانگرانی که داوید دیده بود می‌خواستند به او کمک کنند تا با توجه به جهان‌بینی فعلی اش بهتر سازگار شود، اما شاید جهان بینی او اشتباه بود. او می‌خواست بررسی کند که ارزش هایش در وهله نخست تا چه اندازه قابل دفاع هستند.

یک روز او با کتاب "فلسفه، طنز، و وضعیت انسانی" اثر "لیدیا امیر" آشنا شد. امیر علاوه بر تدریس پاره وقت در دانشگاه تافتس مشاوره فلسفی را به مشتریان خصوصی ارائه می‌داد. داوید هرگز در مورد مشاوره فلسفی چیزی نشنیده بود. با این وجود، ظرف مدت چند هفته از خواندن اثر امیر لذت برد. او تصمیم گرفت با امیر تماس بگیرد. داوید می‌گوید: "در طول چندین ملاقات اول امیر بحث را به سمت ایده‌های انتزاعی یکی از متفکران مورد علاقه اش یعنی اسپینوزا فیلسوف قرن هفدهمی هدایت کرد. آنان درباره اخلاق اسپینوزا و دیدگاه‌های او درباره خدا و لایتناهی بحث کردند. ژرفای دانش امیر او را تحت تاثیر قرار داد. داوید شروع به افشای بیش‌تر مشکلات شخصی اش کرد. داوید چندین سال با امیر جلسات مشاوره داشت. معمولا در جلسات با هدف طرح یک پرسش فلسفی درباره یک موضوع شخصی در زندگی داوید بحث صورت می‌گرفت. برای مثال، عدم اطمینان در مورد تک همسری این پرسش را ایجاد کرد که "آزادی به چه معناست؟ " نگرانی در مورد پول باعث شد که امیر بپرسد:"ثروت چه نقشی در زندگی خوب دارد؟ "

امیر تلاش می‌کند تا داوید را از طریق رویکرد‌های فلسفی متعدد برای طرح چنین پرسش‌هایی هدایت کند. داوید می‌گوید: "لیدیا امیر باهوش است. او انواع مسائل را به شما ارائه می‌دهد و به شما اجازه می‌دهد ببینید به چه چیزی متصل هستید. پس از مشاوره با امیر شما یک بانک کامل از دانش با هزاران سال تجربه از فیلسوفان را پیش روی خود خواهید داشت". این جلسات ترکیبی بین درمان و یک سمینار آکادمیک بود. در بین جلسات امیر گاهی به او تکالیفی برای خواندن از فلاسفه را می‌داد: شوپنهاور، نیچه، هیوم.

داوید به تدریج در دیدگاه خود در مورد تک همسری تجدید نظر کرد. او می‌گوید: "لیدیا این ذهنیت را در من ایجاد کرد و گفت بیا تصور کنیم که به آن چه می‌خواهی خواهید رسید. اما شریک زندگی ات می‌رود و با یک بسکتبالیست خوشتیپ وارد رابطه شده و بسیار لذت می‌برد. تو چه احساسی خواهی داشت؟ آیا واقعا تعدد تعدد روابط را برای هر دوتان می‌خواهی یا آن که صرفا آزادی مطلق را برای خود همراه با کنترل کردن او می‌خواهی"؟ داوید پس از گفتگو با امیر درباره رواقی‌گری، نیچه و دیگر فیلسوفان آزادی را به شیوه‌ای جدید درک کرد نه به عنوان توانایی انجام هر کاری که می‌خواهد بلکه به عنوان تصمیمی آگاهانه برای زندگی به شیوه‌ای خاص. داوید می‌گوید: "در واقع می‌توانی برای محدود کردن خودت دست به انتخاب بزنی. من دیگر به شریک زندگی ام به عنوان فردی که آزادی ام را محدود می‌کند نگاه نکردم. من مسئولیت انتخاب ام را پذیرفتم".

داوید می‌گوید: "امیر به من گفت نیچه چیز جالبی گفت این که همگان به دنبال قدرت هستند، اما ضعیفان آن را همه جا جستجو می‌کنند در حالی که افرادی قوی آن را در جا‌هایی بسیار خاص جستجو می‌کنند". داوید این بینش را در زندگی خود با توجه به انگیزه اش برای قدرت و بیان انتخابی‌تر آن به کار گرفت. او دیگر سعی نمی‌کرد در هر بحثی پیروز شود یا در موقعیت‌های بی اهمیت ثابت کند که حق با اوست. او و دوستش پنج سال پیش با یکدیگر ازدواج کردند. از آن زمان به این سو آنان دیگر کم‌تر با یکدیگر دعوا می‌کردند. در همین حال، او بر روی دستیابی به قدرت در حوزه مالی تمرکز کرد و از شغل اش در بازاریابی دیجیتال به املاک تجاری تغییر مکان داد.

امیر یکی از معدود فیلسوفانی است که به نوعی مشاوره فردی ارائه می‌دهد. در ایالات متحده دو انجمن حرفه‌ای برای مشاوران فلسفی انجمن ملی مشاوره فلسفی (N.P.C.A) و انجمن پزشکان فلسفی آمریکا (A.P.P.A) نام ده‌ها فیلسوف را فهرست کرده اند که می‌توانند به شما برای حل مشکلات تان کمک کنند. ایتالیا چندین سازمان حرفه‌ای برای اشکال مختلف مشاوره فلسفی دارد و سازمان‌های مشابهی در آلمان، هند، اسپانیا، نروژ و چندین کشور دیگر وجود دارند. در اتریش، ایتالیا و رومانی، دانشگاه‌ها مدرک کارشناسی ارشد را در این زمینه ارائه می‌دهند.

امیر می‌گوید به نظرش همگان باید فلسفه بخوانند، اما از آنجایی که افراد کمی این کار را انجام می‌دهند او استدلال می‌کند که مشاوره فلسفی نیاز مهمی را برطرف می‌سازد. او درباره تحول ایجاد شده در داوید و زندگی او می‌گوید:" اگر او تغییر کرده است به این دلیل آن است که او آموزش دید. او آموزش دید، زیرا می‌خواست تحصیلات فلسفی داشته باشد. اگر اتفاق خوبی برای او رخ داده به خاطر فلسفه بوده نه به خاطر من. من صرفا باعث شدم تا او با فلسفه آشنا و مواجه شود".

وقتی فیلسوفان درمانگر می‌شوند؛ جنبش فلسفی – مشاوره درمانگری با هدف به کارگیری بینش‌های منطقی در زندگی روزمره است/ خوانده شد

امیر در سال ۱۹۵۵ در پاریس متولد شد. او دختر یک خانواده یهودی بازمانده از هولوکاست بود. پدرش که دیپلمات بود اغلب برای کار به سفر می‌رفت. مادرش روزنامه نگار سیاسی بود و خانه‌های شان مملو از کتاب بود. امیر وقتی هفده ساله بود یک جلد از آثار افلاطون را پیدا کرد و مجذوب مکالمات او شد. او ابتدا در مقطع کارشناسی در رشته ریاضی و فلسفه به تحصیل پرداخت، اما علاقه بیش تری به ریاضیات فلسفی داشت. او تصمیم گرفت که صرفا بر فلسفه تمرکز کند و در نهایت پایان نامه‌ای در مورد مفاهیم رستگاری شخصی در اندیشه اسپینوزا و نیچه نوشت. استاد مشاور دوره دکتری امیر او را تشویق کرد تا تحلیل‌های نظری خود را با مثال‌های عینی شخصی تکمیل کند و او متوجه دو چیز عمده در زندگی خود شد که می‌خواست آن‌ها را تغییر دهد.

نخست آن که او می‌خواست سیگار کشیدن را ترک کند. اگرچه او درباره آزادی شخصی می‌نوشت، اما اغلب احساس می‌کرد که تحت کنترل لذت سیگار است. اکثر توصیه‌هایی که او خواند شامل کاهش وسوسه بود: ایده این بود که زمان کمتری را در کنار سایر سیگاری‌ها بگذرانیم و از شر سیگار و زیرسیگاری خلاص شویم. امیر، اما دقیقا برعکس آن توصیه را انجام داد و با خود در همه جا سیگار به همراه داشت. او می‌گوید:" من می‌خواستم هر لحظه یک انتخاب آزاد باشد. سوال این بود: می‌خواهید چه نوع تصوری از خود داشته باشید"؟

دومین مورد ترس امیر از پرواز بود. او هنوز هم از پرواز می‌ترسد، اما مرتب سفر می‌کند و هر بار قسم می‌خورد که این آخرین پرواز او خواهد بود! او می‌گوید:" من پذیرفته ام که احساس می‌کنم قبل از هر پروازی می‌میرم. من سعی نمی‌کنم با این احساس مبارزه کنم". او به این نتیجه رسید که مرگ بر زندگی‌ای که در آن آزادی او توسط ترس محدود شده باشد ارجحیت دارد و علیرغم اضطراب از پرواز پس از اخذ مقطع دکترایش علیرغم آن که یک دهه از زمان اخرین سفر هوایی اش می‌گذشت به پاریس سفر کرد. او می‌گوید:"من ایده‌های فلسفی درباره آزادی را مطالعه می‌کردم، اما زندگی نکردن بر اساس آن ایده‌ها برایم غیر قابل قبول به نظر رسید. من تصمیم گرفتم زندگی ام را تغییر دهم و به این نتیجه رسیدم که این تغییر بهتر از زندگی همراه با ترس است".

امیر در اواخر دهه‌های هشتاد و نود میلادی در دانشگاه به تدریس فلسفه پرداخت. بسیاری از دانشجویان می‌خواستند در مورد مسائل شخصی شان با او صحبت کنند او شماره تلفن خود را به آنان داد. از آن زمان به این سو آن افراد امیر را به دوستان شان معرفی کردند. زمانی که افراد غریبه بیش تری درخواست برگزاری جلسات مشاوره با او را مطرح کردند امیر تصمیم گرفت برای ارائه مشاوره در جلسات خصوصی هزینه‌ای دریافت کند او اکنون بازای هر ساعت مشاوره ۱۵۰ دلار دریافت می‌کند.

فلسفه هم منبع طبیعی و هم منبعی عجیب برای کمک به مردم برای حل مشکلات زندگی است. سنت‌های فلسفی باستانی مانند رواقی گرای و بودیسم بر اخلاق عملی و تکنیک‌های کاهش رنج تمرکز داشتند، اما به نظر می‌رسد بخش مهمی از فلسفه‌های مدرن به جای کاهش رنج هدف شان بیان رنج بوده است. شوپنهاور نوشته بود:" زندگی عمیقا غرق در رنج است. در انتها مسیر آن همیشه غم انگیز است و پایان آن حتی بیش تر".

امیر درباره کار مشاوره اش می‌گوید: "نظر من درباره فکر کردن است. این رشد مهارت‌های گوش دادن و همدلی نیست چیزی که به طور خاص فیسلوفان برای انجام آن آموزش ندیده اند. این یک تدیس خصوصی فلسفه است. وقتی به زندگی‌تان مربوط می‌شود هیچ رشته دیگری وجود ندارد که به شما یاد دهد چگونه بهتر فکر کنید".

امیر در نقد روان درمانگران سنتی می‌گوید: "آنان نمی‌توانند ایده آل‌هایی را به شما ارائه دهند. آنان نمی‌توانند به شما یک جهان بینی ارائه دهند. فلسفه به تنهایی می‌تواند جرقه دگرگونی را با قرار دادن افراد در معرض دیدگاه‌های متعدد و افزایش ظرفیت آن‌ها برای ارزیابی عقلانی شان ایجاد کند".

با این وجود، برخی فکر می‌کنند که تمرین مشاوره فلسفی باید استانداردتر شود. برخی دیگر نگران این هستند که فیلسوف - مشاوران از مسائل جدی سلامت روان غافل شوند. دو سازمان بزرگ حرفه‌ای آمریکایی تاکید می‌کنند که مشاوره فلسفی نمی‌تواند به برخی از اختلالات روانپزشکی شدید رسیدگی کند و از مشاوران می‌خواهند که مراجعین را زمانی که مسائل آنان با حوزه عمل فلسفی مطابقت ندارد به ارائه دهندگان خدمات سلامت روان ارجاع دهند. نگرانی این است که آیا فیسلوفان می‌دانند چه زمانی باید مراجعه کنندگان را به ارائه دهندگان خدمات سلامت روان ارجاع دهند یا خیر.

با این وجود، امیر تلاش دارد تا همگان را متقاعد کند که مشاوره فلسفی یک جوهره اساسی دارد. او می‌گوید:"انواع مداخلات از دارو‌های روانگردان گرفته تا مدیتیشن و فالگیری دارای ظرفیت بالقوه کمک به افراد بوده اند. با این وجود، فلسفه وضعیت متفاوتی داشته است. فلسفه به پرسش‌های عمیق انسانی درباره اخلاق، هدف و معنا با دقت منطقی می‌پردازد. فلسفه منبعی بوده که کم‌تر مورد استفاده قرار گرفته است". او می‌افزاید:" فقط به یک کتابفروشی نگاه کنید. شما قفسه پشت قفسه مملو از کتاب‌های خودیاری دارید، اما کتاب‌های فلسفی در گوشه‌های رها شده و هیچ کس به سراغ خرید آن نمی‌رود".

به ویتگنشتاین فیلسوف قرن بیستمی فکر کنیم. کار او بر روی مبانی منطقی ریاضیات می‌تواند به طرز غیرممکنی دور از زندگی روزمره به نظر برسد با این وجود او نوشته بود که هدف اش از تفلسف نشان دادن راه خروج به مگس از بطری مگس بود. فیلسوفان می‌توانند در بطری‌های تخصص‌های دانشگاهی خود گرفتار شوند. مشاوره فلسفی برای آنان نیز می‌تواند رهایی بخش باشد: راهی برای رهایی خود از طریق روشن کردن مسیری برای دیگران.

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین