bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۲۸۸۴۷
شروع به کار و انحلال شورای شهر اول تهران از زبان احمد حکیمی‌پور:

چه کسی استعفا را از جیب حجاریان برداشت؟

چه کسی استعفا را از جیب حجاریان برداشت؟
اولین بار سال ۱۳۷۷ و در دوره اصلاحات بود که انتخابات شورای اسلامی شهر تهران برگزار شد، این دوره از مدیریت شهری با موضوعات عجیب و غریبی روبه‌رو شد؛ موضوعاتی مانند اختلاف بر سر انتخاب شهردار، قصه جالب خواندن استعفای الویری از شهرداری، ترور حجاریان و... و در آخر اختلافات داخلی اصلاح‌طلبان به انحلال نخستین دوره شورای شهر تهران منجر شد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲

هم میهن نوشت: اولین بار سال ۱۳۷۷ و در دوره اصلاحات بود که انتخابات شورای اسلامی شهر تهران برگزار شد و پایتخت‌نشینان به ۱۵ عضو اصلی و ۶ عضو علی‎البدل رای دادند. اعضای اصلاح‌طلب پارلمان شهری پایتخت ۹ اردیبهشت سال بعد از انتخابات (۱۳۷۸) بر صندلی‌های سبز این شورا تکیه زدند تا سکان مدیریت شهری تهران را بر دست بگیرند و علاوه بر انتخاب شهردار قوانین و مقررات شهری را مصوب کنند.

این دوره از مدیریت شهری با موضوعات عجیب و غریبی روبه‌رو شد؛ موضوعاتی مانند اختلاف بر سر انتخاب شهردار، قصه جالب خواندن استعفای الویری از شهرداری، ترور حجاریان و... و در آخر اختلافات داخلی اصلاح‌طلبان به انحلال نخستین دوره شورای شهر تهران منجر شد.

در روز ملی شورا‌ها احمد حکیمی‌پور، عضو اولین دوره از شورای شهر تهران گفت‌وگویی با هم‌میهن داشت. او در بخش اول این گفتگو از ترور حجاریان و حواشی رخداد‌های این دوره گفته بود. حکیمی‌پور در بخش دوم درباره اختلافات داخلی شورای شهر می‌گوید که ریشه بسیاری حوادث در جریان اصلاح‌طلبی بود. متن این مصاحبه در ادامه می‌آید:

‌شما درباره مشکلات در املاک شهرداری در دوره اول صحبت کردید. در دوره چهارم نیز گفتند لیست پرونده‌ای که به نام املاک نجومی معروف شد را شما به یاشار سلطانی دادید. ماجرای املاک شهرداری در دوره اول شورای شهر تهران چه بود و چه تفاوتی با املاک دوره چهارم داشت؟

شهرداری‌ها مخصوصا در شهر‌های بزرگ املاکی را در اختیار دارند که پشتوانه مدیریت شهری محسوب می‌شود. شهرداری این املاک را در ازای طلب از برج‌ساز‌ها گرفته، یا باقی‌مانده املاک در طرح‌های شهری است. با آنکه اعضای دوره اول شورای شهر و شهردار تهران اصلاح‌طلب بودند، هیچ‌وقت آماری دقیق از املاک شهرداری در اختیارمان قرار نگرفت. اما این املاک به امتیازی برای شهرداری تبدیل شده بود تا با دستگاه‌های دیگر وارد بده‌بستان شود و برنامه‌های خودش را در مدیریت شهر پیش ببرد. من آنجا متوجه شدم که در دوره شهرداری آقای الویری، برخی از این املاک به‌عنوان خانه سازمانی در اختیار عده‌ای قرار گرفته که در شهرداری شاغل نیستند، بلکه در دستگاه‌های دیگر مشغول به فعالیت هستند. پس از پیگیری‌های بسیارم، این موضوع به یکی از سوالاتم از آقای الویری تبدیل شد. متاسفانه به‌رغم اینکه تا آخرین روز‌ها هم این موضوع را دنبال کردیم، اما اطلاعات روشنی به شورای شهر ارائه نشد. دوره اول مدیریت شهری با تمام فرازونشیب‌هایش تمام شد و ما از شورای شهر رفتیم. در دوره چهارم که به شورای شهر برگشتیم، متوجه شدیم موضوع املاک بهتر که نشده، بدتر هم شده است.

زمانی که شورای شهر هنوز فعالیت خود را شروع نکرده بود، شهرداری‌ها در تهران برای وزارت کشور، برای استانداری‌ها در استان‌ها و در شهر‌های کوچک هم برای فرمانداری‌ها حکم پول تو جیبی داشتند و برخی از مخارج‌شان از طریق شهرداری‌ها رفع و رجوع می‌شد. شورا‌های شهر که شروع به کار کرد، این موضوع کمرنگ شد و شورا‌ها اجازه ندادند شرایط به همین منوال پیش برود. اما متاسفانه اختیار شورا‌ها را به مرور کم کردند. شورای شهر‌ها که در قانون اساسی یک فصل از قانون اساسی بوده و برایش رکن تعریف شده بود، حالا اسیر یک کارشناس در فرمانداری یا معاونت عمرانی در وزارت کشور شده‌اند که آن‌ها مصوبات را تایید نمی‌کنند و به مصوبات شورای شهر ایراد می‌گیرند. این باعث شد که شورا‌ها بسیار ضعیف شوند.

‌چرا شورای شهر را به جایگاه واقعی‌اش نرساندید که وزارت کشور نتواند آن را تضعیف کند؟

خیلی تلاش کردیم؛ منتها بعضی از دوستان مثل عبدالله نوری و محمد غرضی و جمیله کدیور عجله کردند و با استعفای سریع از شورای شهر به مجلس امید بستند. این اقدام آن‌ها اولین دوره شورای شهر را تضعیف کرد و آن را به حاشیه راند. این در حالی است که قول داده بودیم همه‌مان در شورای شهر بمانیم و آن را به جایگاه محکم و اصلی خود برسانیم. به‌عنوان مثال شورایاری‌ها از جمله دستاورد‌های شورای اول محسوب می‌شود که مصوبه بسیار خوب و محکمی بود. اما آخرش چه شد؟ دوره‌ی پنجم که شورای شهر یکدست دست اصلاح‌طلبان ما افتاد، آنجا را چوب حراج و زمینش زدند. درحالی‌که شورایاری‌ها در تمام دوران با چنگ و دندان حفظ شده بود حتی توسط اصولگراها.

‌چرا شما یکی از متهمان پرونده انتشار املاک نجومی بودید؟

هنوز هم من جزو متهمانش هستم و تکلیف پرونده ما معلوم نیست. آن پرونده هم برمی‌گردد به این مسئله؛ ما متوجه شدیم که یکسری از این املاک شهرداری به افراد خاص با قیمت‌های بسیار پایین و شرایط ویژه داده می‌شود. برخی از این املاک از دم‌قسط، با تخفیف‌های آنچنانی در اختیار افراد قرار می‌گرفت. حتی این افراد در شهرداری هم نبودند. معتقد بودیم باید این املاک به تعاونی کارکنان شهرداری داده می‌شد و در اختیار افراد مستحق خود شهرداری طبق قانون تعاونی‌های مسکن قرار می‌گرفت. اما موضوع املاک در شهرداری تبدیل شده بود به یک رانت یا امتیاز. پرونده این املاک وقتی در اختیار ما قرار گرفت، مهر محرمانه نداشت. اما این پرونده هم تبدیل به سناریوی سیاسی شد و چنان در اطراف آن گرد و خاک کردند که اصل مسئله گم شد. در حال حاضر فقط می‌دانم که این املاک را در دستگاه قضایی پیگیری کردند، تا به شهرداری برگردد یا مابه‌التفاوت قیمت‌های واقعی را دریافت کردند...، ولی مسائل املاک نجومی، چیز مهمی نبود و به‌نظر من در برابر دیگر مسائل شهرداری، پول خُرد محسوب می‌شد.

‌پرونده شما در املاک نجومی هنوز باز است؟ اتهام شما در این پرونده چه بود؟

هنوز حکمی به ما نداده‌اند. پرونده را ابتدا امنیتی کردند، آن‌هم با اتهام عجیب و غریب اجتماع و تبانی و تشویش اذهان عمومی به قصد اقدام علیه نظام و این داستان‌ها. ولی بعدا پرونده از این حالت درآمد و به روال حقوقی عادی افتاد که در حال حاضر از نتیجه نهایی آن خبر ندارم.

‌به نظر شما چرا این پرونده نباید رسانه‌ای می‌شد؟

من آن زمان واقعا دنبال کار تبلیغی و سروصدا نبودم، چون معتقدم که مبارزه با فساد نباید سیاسی و جناحی و جنجالی شود. چون افراد پشت جریانات سیاسی سنگر می‌گیرند و می‌گویند: «چون از این جناح هستم، می‌خواهند من را بکوبند.» مبارزه با فساد اگر سیاسی شود، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد و در حاشیه‌ها گم می‌شود. من پرونده املاک نجومی را بی‌سروصدا جلو برده بودم و پرونده را به آقای سلطانی هم دادم تا بررسی کند. چون حس می‌کردم او دلسوز و دنبال کشف حقیقت است. در مشهد بودم که یاشار سلطانی به من زنگ زد و گفت من می‌خواهم پرونده را منتشر کنم. گفتم از نظر من مشکلی ندارد، اما نیت من انتشار آن نیست، چون جنجال رسانه‌ای موضوع را از مسیر خارج می‌کند. سلطانی برای بررسی پرونده به برخی زنگ زده و جلساتی برگزار کرده بود که باعث بازداشت او و بسته شدن سایت معماری‌نیوز شد. بعضی مدام فشار آوردند تا بدانند پرونده و مدارک را از کجا به دست آورده است. به آن‌ها گفتم: «من پرونده را به او داده‌ام. پای آن هم می‌ایستم.» وقتی من از مجاری مختلف پرونده را دنبال کردم، متاسفانه اعضای شورای شهر تهران (حتی برخی از دوستان اصلاح‌طلب) نه‌تن‌ها به آن توجهی نکردند، بلکه قضیه را ماست‌مالی کردند، به جز محسن سرخو، محمدمهدی تندگویان، محمد حقانی و غلامرضا انصاری که از من حمایت جدی کردند.

‌رحمت‌اله حافظی هم بی‌تفاوت بود؟

حافظی در جناح ما نبود. یعنی در فراکسیون اصلاح‌طلبان قرار نداشت. حافظی کلا از اول شروع به کار شورای شهر تهران تا آخر سالم کار کرد و در خیلی موارد در مبارزه با فساد و پیگیری مطالبات و حقوق مردم همکاری و همفکری داشتیم. اما من این پرونده را دنبال کردم و در ریز جریانش بودم. در جلسه غیرعلنی شورای شهر معلوم شد که هر کدام از اعضای شورای شهر چه موضعی در این مورد دارند. این پرونده را سیاسی کردند درحالی‌که نمی‌خواستم به شلوغی‌های پیرامون این پرونده دامن بزنم، به همین دلیل هیچ حرفی در مورد آن نزدم و این اولین بار است که در مورد آن به این صراحت صحبت می‌کنم. نیت من برخورد با فساد بود به همین دلیل بسیاری از مسائل شهرداری مانند برج‌ها، املاک، ساخت‌و‌ساز‌های غیرمجاز در بافت‌های فرهنگی و تاریخی و... را پیگیری می‌کردم و جلوی بسیاری از تخلفات در این حوزه‌ها را بی‌سروصدا گرفتم و برخی پروژه‌ها را خواباندم. یکی از آن‌ها پاساژ دلگشا، روبه‌روی کاخ گلستان در میدان ارگ بود که حریم قانونی کاخ گلستان را از بین می‌برد. این پروژه با یک‌ونیم طبقه اضافه، کاخ گلستان که تنها بنای ثبت شده یونسکو در تهران بود را از این فهرست بیرون می‌آورد. در مجموع اصلا معتقد نیستم با جنجال کردن در مبارزه با فساد و رانتخواری، اعتباری کسب کنم، چون به نفع کشور نیست و موضوعات به سرعت سیاسی و حاشیه‌ساز می‌شوند.

‌پرونده املاک نجومی را در سازمان‌های نظارتی هم مطرح کرده بودید؟

بله. یک نسخه از پرونده را به اسحاق جهانگیری رساندم، چون مسئول ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در دولت بود. اما نمی‌دانم آن گزارش را دید، خواند یا نخواند. البته یک نسخه از پرونده را به معاون اقتصادی وقت دولت هم دادم که مثلا به‌سرعت و خارج از تشریفات اداری پیگیری کند، اما بعد‌ها فهمیدم که اصلا یادش رفته و روی میزش مانده بود.

‌دلیل استعفای آقای الویری وجود املاک در دوره اول بود؟

نه. ما ۵ نفر؛ من، صدیقه وسمقی، ابراهیم اصغرزاده، مرتضی لطفی و رحمت‌الله خسروی، الویری را استیضاح کردیم، اما استیضاح رای نیاورد و ما هم تصمیم گرفتیم بعد از نتیجه استیضاح به او کمک کنیم. اما دوستانی که مخالف استیضاح الویری بودند و باعث ابقای او شدند چند ماه بعد زیر پایش را خالی کردند.

‌الویری علت استعفایش را دخالت شورای شهر در مسائل اجرایی دانسته بود. این موضوع چقدر صحت دارد؟

ما چه دخالتی برای اجرا داشتیم؟ در همان ابتدای کار شورا برای کمک به قدرت و سرعت‌عمل شهردار خیلی از اختیارات مالی و معاملاتی را که متعلق به شورا بود، به شهردار منتقل کرد. هیچ شهرداری قدرت و اختیار الویری را نداشت. مرتضی الویری مسلط به قانون شورا و شهرداری نبود و فکر می‌کرد شهرداری بالاتر از شورای شهر است و حتی خودش را همطراز شورای شهر هم نمی‌دید. درحالی‌که گفتیم: «ما تو را انتخاب می‌کنیم و اختیار می‌دهیم، ولی باید پاسخگوی شورا باشی.» اشتباهی که دولت آقای خاتمی کرد این بود که شهردار تهران را به هیئت دولت برد. بعد از جلسات دولت هم وزرا با شهردار کار داشتند و خرده‌سفارشات و خرده‌فرمایشات زیاد بود. الویری هم در این وادی افتاد و آن حرفی که با هم زده بودیم که ایشان نفر شانزدهم شورای شهر باشد تا کار‌ها خوب پیش برود را فراموش کرد و پاسخگو هم نبود. از سوی دیگر فکر می‌کرد، چون همه با هم در یک طیف هستیم به او خرده نمی‌گیریم.

‌چطور زیر پایشان را خالی کردند؟

در شورای شهر سه طیف از اصلاح‌طلبان حضور داشتند؛ طیف کارگزاران، طیف مشارکت و طیفی که من، مرحوم دوزدوزانی، اصغرزاده، لطفی، خسروی بودیم و به ما می‌گفتند چپ سنتی، یا به اصطلاح آن زمان خط امامی، اوایل خانم وسمقی هم با ما بود، ولی بعد از استیضاح جدا و منفعل شد. من فکر می‌کنم از بیرون یک توافقی صورت گرفت.

‌چه توافقی انجام شد؟

بعد از چند ماه جبهه مشارکت با کارگزاران به تفاهم رسید که بالاخره شهرداری از کارگزاران باشد و عطریانفر رئیس شورای شهر شود. آن‌ها با هم بستند و یک خرده، چون بعضی مانند اصغرزاده تند پیش می‌رفتند، باعث شد بعضی بچه‌ها حذف شوند.

خلاصه اینکه سعید حجاریان استعفای الویری را گرفته بود. الویری گفته بود: «اگر شهردار جای من پیدا کنید، من حتما استعفا می‌دهم» و برای حسن‌نیت هم استعفایش را امانت به حجاریان داده بود و استعفایش در نزد او بود. آقای حجاریان که آن زمان دوره نقاهت را سپری می‌کرد، به جلسات می‌آمد و یک فرش انداخته بودیم تا به دلیل وضعیت خاصش، هم در جلسه باشد و هم بتواند آنجا راحت باشد. در حقیقت به این صورت در جلسات طبقه اول بود. در آن زمان به نظر می‌رسید الویری دوست دارد سفیر ایران در ژاپن شود و مایل بود: «اول مسئله سفارت حل شود و بعد استعفا بدهد.» و در نهایت به اسپانیا رفت. یک روز عطریانفر آمد، استعفای الویری را که با ترفندی به‌دست آورده بود در جلسه بالا خواند. از حجاریان شنیدم که در حال استراحت بوده، آن‌ها هم استعفا را از جیب حجاریان برداشته، آورده و در جمع خواندند و بلافاصله استعفایش هم رای آورد. بعد رفتیم دنبال شهردار جدید. اگر مقصودتان از این سوال‌ها این است که چه بر سر اصلاحات آمد؟ آن‌هم با وجود آنکه شکست اصلاحات را به عملکرد شورای شهر دوره اول ربط می‌دهند، باید بگویم که شکست اصلاحات ربطی به شورای شهر تهران ندارد. بعد از شورای شهر دو سال و نیم دولت و یک‌سال و نیم مجلس وقت داشت.

‌شورای شهر دوره اول درباره شهردار شدن ملک‌مدنی هم توافق کامل نداشت و مشکلاتی را مطرح کرد.

بله. ملک‌مدنی، بدون آنکه شورای شهر در جریان باشد، فروش تراکم را قطع کرد! یعنی درباره موضوعی به این مهمی که باید مصوبه شورای شهر داشته باشد را خارج از روال قانونی به اجرا گذاشت. به قول معروف کدخدا را دیده بود و شورای شهر را به حاشیه برد. به یاد دارم که عید بود و من در جاده بودم، یک نفر به من زنگ زد و گفت: «در بنگاه‌های معاملات ملکی دارند تراکم خرید و فروش می‌کنند. چه خبر است؟ می‌گویند قرار است بعد از عید فروش تراکم قطع شود!» گفتم: «نه. چنین موضوعی در شورای شهر مطرح نشده است و غیرقانونی است.» بعد متوجه شدیم که او همه حامیان بیرونی را دیده و قبل از قطع فروش تراکم، تمام خریدهایشان را به‌ویژه در مناطق بالای شهر انجام داده‌اند و تراکم سیار توسط برخی به‌عنوان یک رانت ویژه پیش‌خرید شده، اما شورای شهر به‌عنوان وکیل مردم تهران بی‌خبر بود. وقتی اعلام کردیم که این اقدام او نیاز به مصوبه دارد، قبول نکرد و باعث شد که ما با او در بیفتیم، چون این اقدام او خطا و غیرقانونی بود و شوک بزرگی به بازار مسکن وارد کرد. یعنی اولین جهش بزرگ قیمت ملک و اجاره مسکن در تهران، در زمان ایشان اتفاق افتاد. این موضوع ابدا سیاسی نبود، بلکه حقوق مردم بود. آن زمان شهروندان هم می‌توانستند به‌عنوان مستمع به جلسات شورای شهر تهران بیایند. جلسه شورای شهر تهران پر می‌شد از مردمی که اعتراض داشتند و حتی برخی گریه می‌کردند. همانطور که گفتم از آن زمان به بعد بود که افزایش قیمت ملک و اجاره‌ها آنقدر بالا رفت که موضوع مسکن در تهران متلاشی شد. ملک‌مدنی هم خود را بالاتر از شورای شهر می‌دانست. مشکل این است که برای دموکراسی باید روحیه تنازل وجود داشته باشد؛ و همه باید پاسخگو باشند.

همه باید دموکراسی را احساس کنند. در یکی از جلسات اولیه شورای شهر درودیان که از جنبش دانشجویی وارد شورای شهر شده بود، به عبدالله نوری گفت: «شما یک رای دارید، من هم یک رای دارم!» نوری به راحتی این حرف را هضم کرد، بدون آنکه به او بربخورد. این رفتار را در کمتر شخصیت سیاسی کشور سراغ داریم، چون در سیاست یک با یک برابر نیست، ولی در کار جمعی یک با یک برابر است. اینکه شهردار‌ها خود را بالاتر از شورای شهر تهران می‌دانند، از دوره اول مدیریت شهری وجود داشته و اگر از اعضای شورای شهر کنونی هم بپرسید، می‌گوید که این مشکل را دارند. شهردار تا اسب را زین می‌کند و سوار می‌شود، خود را بالاتر می‌بیند و واقعا فرق نمی‌کند که شورای شهر یا شهردار اصولگرا باشد یا اصلاح‌طلب. رابطه بین شهرداری و شورای شهر یکی از حفره‌های مدیریت شهری و یکی از آسیب‌های بزرگ نظام مدیریت شهری ماست.

‌شورای اول به آبستراکسیون‌های زیادش مشهور است. می‌توانیم این موضوع را سیاسی فرض کنیم؟

نه. شورای شهر تهران بزرگ‌ترین آوردگاه جریان اصلاحات بود. جریان اصلاحات می‌توانست از طریق شورای شهر دموکراسی را تعمیق و در لایه‌های اجتماعی و فرهنگی گسترش دهد تا تنها در حوزه سیاست محدود نمانیم. متاسفانه آن زمان اصلاح‌طلبان در حوزه سیاست خیلی مشغول بودند. مثل بوکسوری که در وسط رینگ است و فقط می‌خواهد حریف را بزند و ضربه‌ای از حریف نخورد. اصلا نمی‌داند بیرون از سالن و حتی سالن چه خبر است. آن زمان در کش‌وقوس سیاسی فرو رفتند؛ درحالی‌که به نظر من شورای شهر مهم‌ترین دریچه ورود به مردم‌سالاری پایدار است. شورای شهر تهران جای کار بسیاری در دوره اول داشت، اما با بعضی‌ها اختلاف پیدا کردیم. بعضی‌ها معتقد بودند وقتی شهردار خودمان را انتخاب می‌کنیم، باید برویم دنبال کار خودمان. دیگر نباید به او کاری داشته باشیم و باید ماهی یک بار دور هم بنشینیم و یکی دو مصوبه هم داشته باشیم و خلاص.

اگر آن زمان شورای شهر را جدی می‌گرفتیم و هر کسی دنبال کار خود در بیرون نبود شرایط بسیار متفاوت می‌شد. البته هنوز هم مصوبات بسیار خوب شهری متعلق به اولین دوره شورای شهر است، در این دوره بود که منشور تهران تدوین شد که احتمالا هنوز هم مهم‌ترین سند مدیریت شهری تهران محسوب می‌شود. تعداد کمی در دوره اول شورای شهر معتقد بودیم باید این پارلمان محلی را جدی گرفت تا مردم باور کنند اینجا اراده‌ای از بطن خودشان در زندگی روزمره‌شان جاری می‌شود که سیاسی نیست. با این احساس مردم به آینده اصلاحات امیدوار می‌شدند. در عوض دوستان ما استعفا دادند تا بروند مجلس. یا فکر می‌کردند که کاری در شورای شهر وجود ندارد و تنها وظیفه شورای شهر تهران انتخاب شهردار است. آن‌ها وظایف دیگر شورای شهر را نادیده گرفتند.

‌انحلال اولین دوره شورای شهر پایتخت به خاطر چه دلیلی بود؟

انحلال آن هم سوغات دوستان خودمان بود.

سوغات دوستان‌تان چه بود؟

چندین ماه بود که شورای شهر معطل مانده بود. اولین دستور رسیدگی به تخلفات ملک‌مدنی در خصوص تراکم‌ها بود. اما برخی از اعضای شورای شهر برای آنکه این جلسه به تعویق بیفتد آبستراکسیون می‌کردند تا جلسه از حدنصاب بیفتد و جلسه شورای شهر برگزار نشود. آنقدر این کار را تکرار کردند تا بودجه شهرداری تصویب نشود و بلاتکلیف بماند و شهرداری به صورت تنخواه گردان اداره شود. آخر هم آمدند و ما را گول زدند و گفتند: «اول تصویب بودجه شهرداری را تمام کنیم، اولین جلسه بعد از رسیدگی به بودجه را به تخلفات ملک‌مدنی اختصاص می‌دهیم.» حتی بعضی از اصلاح‌طلبانی که در هیئت حل اختلاف بودند؛ مانند خانم بروجردی، آقای ابطحی و شرافت، از مجلس هم به ما گفتند که اول بودجه را تصویب کنیم. ما هم قبول کردیم و این موضوع صورتجلسه شد. فردای روزی که بودجه شهرداری را تصویب کردیم بدون طی مراحل حقوقی انحلال شورای شهر تهران را اعلام کردند. حتی اعضای کارگزارانی مثل علیزاده‌طباطبایی هم شوکه شدند و با ما به دیوان عدالت اداری آمدند و اعتراض کردند. اعلام کردیم که انحلال شورای شهر چند مرحله دارد و باید توسط دادگاه صالحه انجام شود، اما کسی گوشش بدهکار نبود.

پشت پرده انحلال شورای شهر تهران این بود که برخی از دوستان اصلاح‌طلب بیرون شورا فکر می‌کردند درست چند ماه مانده به انتخابات فرش قرمز برایشان پهن است. مگر یک جریان سیاسی، در مدت زمان چند ماه مانده به انتخابات، شورای بزرگ‌ترین شهر و پایتخت کشور را منحل می‌کند؟ این جریان با خود گفته بودند که نگذاریم این دوره از شورا به پایان برسد. شهردار را هم برمی‌داریم و به جای شورای شهر، قائم‌مقام می‌گذاریم. آن‌ها مقیمی که آن زمان معاون عمرانی وزارت کشور بود را به‌عنوان قائم‌مقام شورای شهر و شهردار تهران انتخاب کردند و ملک‌مدنی را هم عزل کردند. اینجا بود که همه اصلاح‌طلبان دور خوردند؛ چه مشارکت و چه کارگزاران. اعتراضاتی که داشتیم هم به جایی نرسید. چون فکر می‌کردند مثل مجلس ششم لیست خودشان را بیرون می‌دهند و یک‌جا رای می‌آورند. لیست‌بندی و درخواست ائتلاف و حمایت‌ها شروع شد. این گروه تشکیلاتی در رویا‌ها سیر کردند و فکر می‌کردند؛ صندلی‌های شورای شهر تهران را کاملا از آن خود می‌کنند. لیست‌های زیادی از اصلاح‌طلبان بیرون آمد که شهردار‌های خود را معرفی می‌کردند. برخی می‌گفتند اگر این لیست رای بیاورد تاجزاده شهردار می‌شود و عده دیگر می‌گفتند کرباسچی شهردار ماست و دسته دیگر هم سازگارا را به‌عنوان شهردار خود معرفی می‌کردند. بعضی هم معتقد بودند آن انتخابات، رفراندوم است. این داستان‌ها باعث خودزنی اصلاحات شد. به تعبیر من جریان اصلاحات کُلت را برداشت، گلنگدن را کشید و به خود شلیک کرد. وقتی مردم تهران دیدند شورای شهری که با رای آن‌ها شکل گرفته، دو ماه مانده به انتخابات در دولت اصلاحات منحل می‌شود، انگیزه‌ای پیدا می‌کنند که پای صندوق رای بیایند؟ برخی این مشکل را به اختلافات دوره اول شورای شهر تهران نسبت می‌دهند درحالی‌که خودشان به این اختلافات دامن می‌زدند. در آن زمان روزنامه‌های اصلاح‌طلب یک خبر مثبت از شورای شهر نمی‌زدند و تمام جنجال‌ها را منعکس می‌کردند. درحالی‌که شورای شهر تهران مصوبات خوبی داشت و دقیق‌ترین و قوی‌ترین مصوبات متعلق به این دوره است و پایه‌گذاری مصوبات دوره بعد نیز بر پایه فعالیت‌های اولین دوره شورای اول شهر تهران بنا شده است؛ اصلاح بودجه‌بندی، ساماندهی منابع و مصارف شهرداری و اصلاح ساختار شهرداری در این دوره انجام شد. اما تمام فعالیت‌های شورای شهر تهران را به دعوای اصغرزاده و عطریانفر تقلیل دادند و آن را رسانه‌ای کردند. در حقیقت پاس گل به جناح رقیب دادند و گل به خودی زدند تا جناح رقیب بی‌سروصدا و با کمترین تلاش شورای شهر را بگیرد.

تحقیق و تفحص از جریان مصوبه مربوط به موضوع تراکم را مجلس انجام داد. من گزارش آن را بررسی کردم خیلی دقیق و کارشناسی بود، اما فراکسیون مشارکت با کارشکنی نمی‌گذاشت گزارش تحقیق و تفحص در مجلس خوانده شود. در نهایت هم با فشار‌های آقای کروبی بود که خانزاده رفت پشت تریبون و گزارش تحقیق و تفحص را خواند و مشخص شد که شهردار خطا کرده و مقصر است.

ضعف‌های فاحش خودبزرگ‌بینی، غرور تشکیلاتی، خودبرتربینی و تمامیت‌خواهی جریان ما را گرفت و عده‌ای فکر کردند متر و معیار و کلیددار، جریان اصلاحات است. باید اشتباهات را پذیرفت که جریان اصلاحات اینطور زمین خورد.

‌اعضای شورای شهر دوره ششم هم یک آبستراکسیون داشتند و برخی گفتند که اتفاقات شورای اول شورای شهر در حال رخ دادن است. به نظر شما این دو دوره شورای شهر قابل مقایسه است؟

اصلا آبستراکسیون شورای ششم شهر تهران با آبستراکسیون‌های دوره اول شورای شهر قابل مقایسه نیست، چون در حق شورای اول اجحاف شده است. یعنی باور‌های نادرستی درباره اولین دوره شورای شهر پایتخت ایجاد کردند و مسلما تغییر این باور‌ها زمان می‌برد. بدترین آبستراکسیون دوره اول شورای شهر تهران درباره انتخاب شهردار بود که باعث شد برخی به جلسه شورای شهر نیایند و حتی عبدالله نوری قهر کرد و در خانه‌اش نشست.

‌عبدالله نوری آن زمان اعلام کرد که استعفا می‌دهد. اگر استعفا می‌داد، چه اتفاقی می‌افتاد؟

من استعفایش را دارم.

‌چرا اجازه ندادید عبدالله نوری استعفا بدهد؟

چون اتفاقات از بیرون رقم می‌خورد. دار و دسته وزارت کشوری‌ها با واسطه‌هایی که می‌فرستادند خواستند که از او دلجویی کنیم تا به شورای شهر برگردد. بعد از آن، دیگر آبستراکسیون نداشتیم تا جریان ملک‌مدنی و رسیدگی به تخلفاتش که برخی از اعضای شورای شهر نمی‌خواستند جلسه به اکثریت برسد و به این تخلفات درباره تراکم‌ها رسیدگی شود. این رفتار‌ها واقعا سیاسی بود و از بیرون شورای شهر آب می‌خورد. به نظر من آسیب‌شناسی اتفاقات دوره اول شورای شهر تهران و اتفاقاتی که آن زمان رخ داد می‌تواند درس خوبی باشد برای اینکه مشخص شود چرا ایران همیشه در طول تاریخ بد می‌آورد.

برچسب ها: شورای شهر تهران
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین