اکبر منتجبی در صفحه اینستاگرام خود در مورد حواشی ایجادشده برای «مهمونی» و ایرج طهماسب بابت شوخی با «خواهرمو گرفتن» نوشت: «جوانانی جان عزیزشان پرپر شد و جماعتی را گریان و پریشان و غمزده کردند. با این مسائل نباید شوخی کرد، اما اگر یک نفر اشتباه کرد باید هست و نیست او را جلوی چشمش آورد؟»
سردبیر روزنامه «سازندگی» درمورد حواشی برنامه «مهمونی» و دو نقد وارده به ایرج طهماسب در فضای مجازی؛ «اول چرا «مهمونی» را ساختی؟ دوم چرا با بازداشت دخترها به طنز برخورد کردی؟» چنین نوشت:
«بسیاری از ما دیگر آن آدمهای سابق نیستیم، چون سالی که گذشت، اگر عجیب نبود حیرتآور بود. بحران نبود. آوار بود، اما هر اتفاق سهمگینی هم که افتاده باشد دلیل بر این نیست دیگران را متهم کنید که تو چرا مانند من نیستی و مانند ما فکر نمیکنی.
علیه ایرج طهماسب در سال جدید دو نقد وارد شد. اول چرا «مهمونی» را ساختی؟ دوم چرا با بازداشت دخترها به طنز برخورد کردی؟ در این میان دوستانی تیغ برکشیده چنان سخن گفتند که گویی میخواهند انتقام تمام ناکامیها را از او بگیرند هر چه خواستند گفتند. خب طهماسب بد اصلا، او روباه مکار و دغل باز؛ آیا شما خودتان شیرشاه بودید؟ شما چه کردید؟ شما چه صراحتی داشتید؟ کدام کنش سیاسی متعلق به شما بود؟ در همان ایامی که او مشغول ساختن برنامه «مهمونی» بود، شما بیکار و خانهنشین بودید؟ شما تدریس در دانشگاه را تعطیل کردید؟ انتشار روزنامه و مجله را متوقف کردید؟ قلم را زمین گذاشتید؟ کتابها و ترجمههای جدیدتان را تعطیل کردید؟ قراردادتان را با ناشر بهم زدید؟ در کافهی خودتان را بستید؟ شش ماه تمام خانه نشستید و هیچ کاری نکردید؟ رطب خورده کی تواند منع رطب کند؟
البته که آقای طهماسب شوخی بد و ناخواستهای انجام داد، اما در چه کاری است که اشتباه وجود ندارد؟ در جامعهی پر از سوظن صفر و صدی که از هر حرفی هزار تفسیر میشود نباید به برخی موضوعات جز با صراحت نزدیک شد. جوانانی جان عزیزشان پرپر شد و جماعتی را گریان و پریشان و غمزده کردند. با این مسائل نباید شوخی کرد، اما اگر یک نفر اشتباه کرد باید هست و نیست او را جلوی چشمش آورد؟ با این اخلاق و رویه میخواهید آینده را بسازید؟ این چنین؟ آینده شما این است که افراد و اشخاص با هر اشتباه از زندگی و زمانه ساقط شوند؟ همه قرار است فقط مثل شما فکر کنند و لاغیر؟ همهی مردم باید چریک و مبارز و پارتیزان شوند و در تمام برنامهها و فیلمها و رئالیتهها و کنسرتها و کلاسهای درس شعار بدهند و مشت گره کنند و مرگ بگویند و دو انگشت را به علامت پیروزی بالا ببرند و اعلام کنند هیچ کس حق ندارد غیر از آنچه ما میاندیشیم بیندیشد؟
من این آینده چپزده مفلوک برچسبزن را نمیخواهم، چون به شدت ترسناک و دلهرهآور است. این آینده قبل از آنکه برسد فروپاشیده. این آینده نیست، یک گذشته نکبت بار است که ما از آن عبور کرده بودیم. دوباره به گذشته برنگردیم به آدمها فرصت اشتباه بدهید و فرصت جبران اشتباه. آنها را زنده به گور نکنید.»